سوار بر اسب سفید
کیست و چرا میاید؟
نگاهی به کتاب مکاشفه باب ۱۹ آیات ۱۱ تا ۱۶
نوشتهی: ح.گ
در این مقاله شما میخوانید:
الف-مکاشفه ۱۹: ۱۱-۱۶
ب-او کیست؟
پ-چرا میاید؟
ت-او میاید، ایمانداران غالب آیید!
غالب شدن در نبرد روحانی خود
غالب شدن بر شیطان
غالب شدن بر دنیا
ث-آن سوار بر اسب سفید کیست؟
” ۱۱و دیدم آسمان را گشوده و ناگاه اسبی سفید که سوارش امین و حق نام دارد و به عدل داوری و جنگ مینماید ۱۲ و چشمانش چون شعلهی آتش و بر سرش افسرهای بسیار و اسمی مرقوم دارد که جز خودش هیچکس آن را نمیداند. ۱۳ و جامهی خون آلود در بر دارد و نام او را کلمهی خدا میخوانند. ۱۴ و لشکرهایی که در آسمانند بر اسبهای سفید و به کتان سفید و پاک ملبس از عقب او میایند ۱۵ و از دهانش شمشیری تیز بیرون میاید تا به آن امتها را بزند و آنها را به عصای آهنین حکمرانی خواهد نمود و او چرخُشت خمر غضب و خشم خدای قادر مطلق را زیر پای خود میافشرد ۱۶ و بر لباس و ران او نامی مرقوم است یعنی پادشاه پادشاهان و رب الارباب.” (انجیل از ترجمهی قدیم)
این چهارمین مقاله من در خصوص کتاب مکاشفه است. در این مقاله با فرض بر اینکه خوانندهی گرامی با مقالات قبلی من در خصوص این کتاب آشنا شده است مستقیما به بررسی این چند ایهی درج شده میپردازم، زیرا به نظر میرسد بررسی این چند ایه برای ما که از گذشتهی اسلام به عیسای مسیح ایمان آورده ایم، نور حقیقت را بر برداشتهای غلط ما در دین اسلام که با خود در این خصوص داشتیم خواهد انداخت؛ و آماده خواهیم شد تا در برابر دوستان مسلمان خود اگر که ایمان و باور مسیحی شما را در این خصوص به زیر سوال میبرند فروتنانه از ایمان خود دفاع کنیم. چرا این را مدعی هستم؟ اگر با یک مسلمانی که از کتاب قرآن و کتابمقدّس اطلاع داشته باشد وارد گفتگو بشوید، در راستای اینکه او سعی خواهد کرد برای شما آیاتی در کتابمقدّس به شما نشان بدهد که گواه بر (بنا به برداشت آنها) نبوت در خصوص آمدن محمد بن عبدالله میباشد آنها به این آیات در کتاب مکاشفه اشاره خواهند کرد. چرا؟ متفکرین مسلمان اینگونه دلیل میاورند که آن سوار که نامش ” امین و حق ” خوانده شده است همان محمد عبدالله میباشد زیرا او به نام” امین ” شهرت داشته است. اما چرا این یک برداشت تماما نادرست است؟
او کیست؟
اولا خوانندهی کتاب مکاشفه (یا هر کتاب و نوشتهی دیگری در کتابمقدّس) نمیتواند تنها یک نام یا یک واقعه و یا یک آیه را برداشته و آن را منفک و جدا از کل آن نامه یا کل کتابقمدس بررسی کند. وقتی یوحنای رسول در ادامهی مکاشفهی خود به تشریح کردن این نما (آیات ۱۱ تا ۱۶ فصل نوزدهم) رسیده است، آنچه ما در آیات ۱۱ تا ۱۶ میخوانیم یک واقعهی جدا یا منفک از دیگر تشریحات یوحنا دربارهی عیسای مسیح (سوار بر اسب سفید)که دردیگر نوشتجات خود (انجیل یوحنا و سه رسالهی یوحنا) و همچنین از فصل اول کتاب مکاشفه تا ۱۹ از او سخن گفته است، نیست. بعنوان مثال در آیهی ۱۳ میخوانیم که همین سوار که بالاتر نامش ” امین و حق ” خوانده میشود، همچنین به نام ” کلمهی خدا ” نیز خوانده میشود. اولین بار ما کجا با این نام آشنا شدیم؟ در انجیل یوحنا؛ در همان آیات اولیهی فصل اول میخوانیم، ” در ابتدا کلمه بود و کلمه نزد خدا بود و کلمه خدا بود. همان در ابتدا نزد خدا بود.” در آیهی ۱۴ همین فصل میخوانیم که ” و کلمه جسم گردید و میان ما ساکن شد.” ما میدانیم که یوحنا در این آیات از عیسای مسیح سخن میگوید.
دوما، در آیهی ۱۶ میخوانیم که این سوار، روبان پهن و شاهانه ایی بر ردا و دوش خود حمل میکند، این روبان تمام ردای او را از شانه تا ران پای او را پوشانده و روی آن نوشته شده است ” پادشاه پادشاهان و رب الارباب. ” در کجا ما چنین تشریحی از عیسای مسیح داریم؟ تقریبا در طول کتابمقدّس. بعنوان مثال، مزمور ۲ جایی که مسیح موعود حاکم بر تمامی امتها خوانده میشود. متی ۲۸ ایهی ۱۸ که مسیح میفرماید تمامی قدرتهای آسمان و زمین به او عطا شده است؛ رسالهی افسسیان که مسیح را بالاتر از هر قدرت و قوت و سلطنتی بر روی هستی میخواند (افسسیان ۱: ۲۱) و کولسیان که میگوید در او همه چیز آفریده شد از جمله تمامی تختها و سلطنتها و ریاسات و قوات (کولسیان ۱: ۱۶). شما در کجای قرآن و یا هر کتاب اسلامی دیگر، محمد بن عبدالله به ” کلمهی خدا ” یا چنین تشریحی در خصوص او که صاحب چنین قدرتی باشد خوانده شده است؟ قرآن محمد بن عبدالله را یک انسان ساده و عامی لقب داده است، انسانی فناپذیر که درگذشته است و باقی ماندهی او در مقبره ایی میباشد.
سوما ما با رسیدن به فصل ۱۹ کتاب مکاشفه تقریبا به آخر کتاب رسیده ایم. آخری که از آغازی شروع شده بوده است. و در این فصل، که یوحنا آمدن دوم عیسای مسیح را برای ما بازگو میکند، در واقع از آمدن کسی سخن میگوید که تاکنون ما را در مکاشفات نخستین خود چنین معرفی میکند:
الف-کسی که با ابرها میاید و هر چشمی از جمله آنانی که او را نیزه زدند خواهند دید. سپس یوحنا او را الف و یا میخواند (ابتدا و غایت هر وصف و هر تشریحی)؛ اول و آخر (اولین برخاسته از مرده گان و آخرین)، آن کس که هست (خدای نجات دهنده) و بود (خدای جسم گرفته) و میاید (خدای داور). (مکاشفه ۱: ۷-۸ )
ب-اولین کسی که از مرده گان زنده برخاست و پس از او کس دیگری نخواهد بود؛ مرده بود اما اکنون تا ابدالاباد زنده است. در ضمن کلیدهای مرگ و دنیا مرگ در دست اوست. (مکاشفه ۱: ۱۷-۱۸ )
پ-او هفت کلیسای آسیای صغیر را بخوبی میشناسد. آنها را ایمانداران به خود خطاب میکند که دارای قوت و ضعف هستند و برای آنها این مکاشفه را میفرستد تا بخوانند و با درک آن در ایمان خود به رغم فشار و جفای که در آن هستند و خواهند بود به او وفادار بایستند و انجیل او را موعظه کرده و نام او را جلال بدهند.
ت-در فصل ۵ همان عیسای مسیحی که با او در فصل ۱۹ به نام ” امین و حق” ، ” کلمهی خدا ” ، ” پادشاه پادشاهان و رب الارباب ” برخورده بودیم، بعنوان ” شیر یهودا ” به ما معرفی میشود. و این شیر یهودا، عیسای مسیح، تنها شخصی است که در تمام خلقت خدا شایسته است تا کتابی که به هفت مُهر مختوم گشته است را باز کند. هیچکس قادر به باز کردن این کتاب نیست، نه ابراهیم، نه موسی، نه داود، نه دانیال، نه پولس. نه کنفسیوس نه بودا نه پاپ روم نه محمد بن عبدالله نه داروین نه مارکس یا انگلس نه لنین؛ هیچکس، فقط عیسای مسیح. و این عیسای مسیح که در فصل ۵ قادر است این دفتر را باز کند همان عیسای مسیحی است که در فصل ۱۹ سوار بر اسب سفید به ما معرفی شده است.
چرا میاید؟
اکنون که دانستیم این سوار بر اسب سفید در فصل ۱۹ عیسای مسیح میباشد. باید از خودمان بپرسیم که چرا او میاید؟ زیرا با پاسخ دادن به این سوال باور ما بر اینکه این سوار بر اسب سفید که به امین و حق و کلمهی خدا ملقب است محمد بن عبدالله نه بلکه خود عیسای مسیح میباشد مستحکمتر میشود.
الف-بر طبق آیات در همین فصل مکاشفه ۱۹: ۶-۸ او میاید تا کلیسای خود را بر روی زمین بر طبق وعدهی خود به نزد خود فرا خواند. او برای این میاید تا تمامی ایمانداران به خود را چه در قبل که در ایمان به او شهید شده و یا فوت کرده اند و چه در زمان حاضر به نزد خود فراخوانده و آن وعدهی خود را که فرموده بود روزی فراخواهد رسید که تمامی ایمانداران او با او در جایی خواهند بود که او در آن برای ابد ساکن میباشد تحقق یابد. (یوحنا ۱۷: ۲۴ )
ب-بر طبق آیات دیگری در همین فصل مکاشفه ۱۹: ۱۳ و ۱۹-۲۱ ، او میاید تا بر شیطان و مرگ برای ابد غلبه کند، و بر نبی دورغین و بر تمامی آنهایی که کلیسای او را جفا داده اند. این آن نمایی است که حتی خود ایمانداران مسیحی زیاد با آن آشنا نیستند و چه بسا نمیخواهند آشنا باشند! زیرا به گمان آنها عیسای مسیح در این زمان چون میاید مانند بار اول مانند برهایی فروتن خواهد آمد که به صلیب کشیده شد، باور بقولنا یونیورسالیستها؛ جهنمی وجود ندارد، همه وارد بهشت خواهند شد و همه نجات خواهند یافت، متاسفم، کتابمقدّس چنین وعده ایی نداده است!
این درست است که بار اول او آمد تا قربانی گناهان ما شود اما نه برای بار دوم که برای داوری میاید. دقت کنید به آیهی ۱۱ ” سوارش امین و حق نام داد و به عدل داوری و جنگ مینماید و چشمانش چون شعلهی آتش” سپس در آیهی ۱۵ میخوانیم ” و از دهانش شمشیری تیز بیرون میاید تا به آن امتها را بزند و آنها را به عصای آهنین حکمرانی خواهد نمود و او چرخشت خمر غضب و خشم قادر مطلق را زیر پای خود میافشرد.” این مفهوم به سادگی خودش باید تعبیر شود. جنگ، جنگ است و در جنگ ماچ و بوسه پخش نمیکنند! و عیسای مسیح برای گرفتن انتقام از دشمنان کلیسای خود میاید. در حقیقت او به انتظار آن ایماندارانی که در تمام روزهای ایمان مسیحی خود جفا و شکنجه دیدند و از خانه و سرزمین خود آواره شده، شهید شدند و در جستجوی داوری و عدالت الهی بودند پاسخ میدهد. این دقیقا به همین دلیل است که در فصل ۱۹ آیهی ۱۳ میخوانیم ” و جامهی خون آلود در بر دارد.” ترجمهی یونانی این آیه طوری قید شده است که گویی شما لباسی که در تشت آب غوطه ور شده است را از تشت آب بیرون بیاورید؛ خون آلود بودن لباس عیسای مسیح چنین تشریح شده است.
در مکاشفه ۷ ایهی ۱۴ میخوانیم که ایمانداران مسیح در تحمل جفاها و آزاری که بر آنها در تاریخ کلیسا وارد آمده و خواهد آمد، لباس خود را با خون عیسای مسیح شستند، یعنی با مسیح در جفاها و رنجهای او شریک شدند. پس باید برای این قابل درک باشد که وقتی عیسای مسیح، آن سوار بر اسب سفید، میاید لباس خود را خون آنانی که عزیزان او را بر روی زمین جفا و ازار دادند خواهد آغشته خواهد کرد. زیرا این عزیزان او در روزهای آزار و شکنجه و شهادت خود نزد او فریاد زده بودند ” ای خداوند قدوس و حق تا به کی انصاف نمی نمایی و انتقام خون ما را از ساکنان زمین نمیکشی؟” (مکاشفه ۶: ۱۰) در مزمور ۵۸ چنین میخوانیم ” مرد عادل چون انتقام را دید شادی خواهد نمود، پایهای خود را به خون شریر خواهد شست و مردم خواهند گفت هر آینه ثمره ایی برای عادلان هست، هر آینه خدایی هست که در جهان داوری میکند.” (مزمور ۵۸ : ۱۰-۱۱ )
پ-بر طبق سندیت همین کتاب مکاشفه در فصل ۲۱ آیات ۱ تا ۵، او میاید تا پادشاهی آسمانی خود را برای ابد تثبیت نماید. آسمان و زمینی تازهی خلق شده را به حیات ازلی خود مدون ساخته و آن پادشاهی بیزوال او آغاز گردد.
او میاید، ایمانداران غالب آیید!
با نگرشی دقیقتر به همین کتاب مکاشفه و در ادغام کردن پیام مرکزی آن با کل کتابمقدّس ما بار دیگر در خواهیم یافت که آن سوار بر اسب سفید عیسای مسیح میباشد، او برای داوری بر جهان میاید. او برای یگانه شدن با کلیسای خود میاید و او میاید تا پادشاهی ازلی خود را تثبت نماید؛ اما آمدن عیسای مسیح نه تنها شور و امید ما را برای زیستن در این دنیا باید تقویت و بنا نماید، همچنین ما را مسئول میسازد که نمونه ایی ارزنده برای ایمان مسیحی خود تا آمدن او باشیم و بر ضعف و ناتوانی ایمان خود غالب یافته و پیروز شویم:
غالب شدن در نبرد روحانی خود
الف-بر طبق کتاب مکاشفه فصل ۲ آیهی ۷ ایمانداران باید آتش محبت اولین به مسیح را در جان خود حفظ نمایند و بر سرد شدن از این آتش غلبه نمایند. در آیهی ۱۱ بر شکنجه و جفای ایمان خود غلبه نمایند. در آیهی ۱۷ بر باور کردن و نگه داشتن تعالیم نادرست از فرقه های نادرست مسیحی غالب آیند و بر صداقت و تعلیم دیرینهی کتابمقدّس و شاگردان مسیح وفادار باشند. در آیهی ۲۶ همین فصل میخوانیم که ایمانداران باید بر سر یک سفره با کسانی که خداوندی عیسای مسیح، و الهیات دیرین مسیحی را رد کرده و بدعتی تازه از مسیحیت خارج از ایمان دیرینهی کلیسای مسیح را تدریس میدهند ننشته و از آنها دوری نموده و بر این امر غلبه یابند. در فصل سوم آیهی ۵ میخوانیم که ایمانداران باید ایمان خود را با عملی زنده توامان سازند و اینکه فقط شعار داده و عمل نکنند غلبه آیند. در آیهی ۲۱ میخوانیم که ایمانداران مسیحی باید آتش محبت و ایمان خود را به مسیح همواره موزون و هماهنگ سازند و از بیماری کشندهی روحانی که ایمان آنها نه گرم و نه سرد گردد غلبه یابند.
غالب شدن بر شیطان
ب-بر طبق کتاب مکاشفه فصل ۱۲ آیات ۱۰ و ۱۱، ایمانداران مسیحی روزانه در حمله و یورش از جانب شیطان و نیروهای پلید آسمانی هستند، تنها استواری آنها باید قوت یافتن از خون عیسای مسیح باشد که برای آمرزش گناهان آنها بر صلیب ریخته شد و آنها را یکبار برای ابد از گناهان دیروز و امروز و فردا پاک نموده است و همچنین از کلام زندهی خداوند و شهادتی که برای پایداری ایمان آنها از زمان موسی تا زمان یوحنا برای آنها در کتب تورات و مزامیر و انبیاء و انجیل ثبت گشته است. قوت گیری ایمانداران مسیحی در پیروزی بر شیطان و نیرنگهای او باید از در نظر گرفتن و حفظ کردن جان خود آغاز شود، یعنی همانطور که خود عیسای مسیح فرمود ” زیرا هر که جان خود را به جهت من و انجیل بر باد دهد آن را برهاند.” (مرقس ۸: ۳۶)
غالب شدن بر دنیا
پ-بر طبق کتاب مکاشفه فصل ۲۱ ایهی ۷ به ایمانداران مسیحی وعده داده شده است چون بر تمامی جفاهای دنیا، وسوسه های جسمانی، فریبهای شیطان و مبارزه بر علیهی معلمین دروغین غالب آیند، آنها سزاوار خواهند بود تا میراث ازلی و جاودانی که برای آنها در نظر گرفته شده است را تصاحب کرده و از آن خود سازند.
آن سوار بر اسب سفید کیست؟
او عیسای مسیح خداوند است؛ شاه شاهان، پادشاه پادشاهان که روزی در تاریخ بشری ایستاد و با مرگ خون بر صلیب، با دفن شدن و برخاستن از مرگ به قوت خدای پدر؛ آن را برای همیشه دگرگون ساخت. او به انسان این فرصت را داد تا از گناهان خود توبه کرده و به او بعنوان تنها خداوند و نجات دهندهی خود ایمان بیاورد تا بدینوسیله میراث حیات ازلی گرد.
او عیسای مسیح خداوند است؛ شاه شاهان، پادشاه پادشاهان که روزی برای آخرین بار بازخواهد گشت، برای آخرین پیروزی، برای بستن تاریخ بشری و آغاز کردن تاریخی تازه، در خلقتی تازه، اسمانی تازه و زمین تازه. پس ایماندار استوار بایست! کلیسا پایدار بایست! ” ماراناتا!” خداوندا بیا!
امکان ارسال دیدگاه وجود ندارد!