چه محبتی!
درک محبت ” آگاپه ” در مسیح و مسیحیت
” خلل پذیر بود هر بنا که می بینی
مگر بنای محبت که خالی از خلل است.”
( حافظ )
نوشتهی : ح گ
دو هزار سال از عمر زمینی مسیح گذشته است.بزرگترین خاطرات ما در کوران حوادث زندگی فراموش شده و دیگر به یادمان نمی آیند و اگر میآیند گویی مانند سایه ای هستند در خورشید سرد غروب.دو هزار سال از عمر زمینی عیسای مسیح گذشته است اما اگر همین امروز در این عصر تکنولوژی و علم زده که روابط عاطفی بین انسانها سرد،بی معنی و خالی از روح میباشد؛اگر از کسی بپرسی از مسیح چه میداند؟اگر از اصل و نسب او هیچ نداند یا از الوهیت او هیچ نداند و یا از مرگش بر صلیب و یا از قیامش و یا از بازگشتش هیچ نداند و یا اگر هم میداند ممزوجی از نادرستی و کج اندیشی باشد؛تنها یک چیز را از مسیح به وضوح و اطمینان می داند و آن را با صدای رسا بیان میکند:” محبت او “.نمی گویم این تنها چیزی ست که باید از او بدانیم.میگویم آنچه دنیا از مسیح میداند، چیزی ست که مسیح برای آن آمد،آن را اجرا کرد و آن را از خود بجا گذاشت. خاطره ای چنان درخشان که در تمامی اذهان مردم این سیاره همواره درخشان بوده است.این خاطره و یادگار مسیح که هر کسی از آن خبر دارد؛سنگ زاویهی هستی شد.ریشهی مسیحیت گشت.
آنچه که در نام مسیح و مسیحیت راستین چون آتشفشانی خروشان همواره حیرت انگیز و گاهاً مهیب و ترسناک روبروی ما قد علم می نماید،محبت مسیح و محبت مسیح در مسیحیت است.بگذریم از اینکه نازک اندیشان و کورذهنان ورطهی مذهب و قوانین شریعت دینی (حال چه در مسیحیت یا اسلام یا بودایست ) این را بعنوان یک ضعف و نا باروی میپندارند.و قادر به هضم آن در ذهن مذهب زده و تحصیل کردهی خود نیستند اما واقعیت این است که اساس درک این واژه ستون غیر قابل تغییر و استوار مسیحیت است.چرا؟
آیا شما فکر میکنید اگر آدم و حوا خدای خود را که تنها روزی قبل،آنها را از خاک سرخ بی روح و بی ماهیت به شخصیت و مقام در آورده بود،محبت مینمودند و فرمان او را گوش گرفته و از سر محبت تن به شهوت خود نمی دادند،خون جوان سی و سه سالهی بی گناهی در اوج قساوت و بی رحمی ریخته می شد؟هرگز.
اگر طرح خدا بر این قرار شد،دلیلش این بود که آدم و حوا خدا را محبت ننمودند و از او سرپیچی کردند. (آن هم به میل خودشان ) پس در مییابیم که درک و نیاز این محبت،بودن آن ،درک آن،زیستن در آن،اساس هستی و پایهی تمام خلقت است.
اما این چه محبتی است؟ و معیار و میزان چیست؟ یعنی چه که محبت؟آیا همین اندازه که بگوییم خدا را دوست دارم کافیست تا آنچه را خدا از ما انتظار دارد برآورده سازیم؟یا اینکه همهی ما به همان داستان پوسیدهی من در آوردهی موسی و شبان اشاره خواهیم کرد که:به ما چه که از رابطهی انسانها با خدا بپرسیم.مردم را به حال خودشان بگذارید!اگر این بود و باشد،چه خدای مهمل و پوچی را ما باید سجده کنیم که ما را در حماقت مان میخواهد نه در به شکل او در آمدن و چون او شدن.یعنی دقیقا همانی که از خلقت ما در ابتدا نظر داشت.پس در مییابیم رابطهی ما با خدا مستلزم دقت و اهمیت به مراتب بیشتری از تنها بیان دوست داشتن اوست. محبت و دوست داشتنی که قلب من مسلمان زاده را چنان مفتون و شیدای خود ساخت که راهی به جزء تسلیم شدن به او ندید و غلامی او را کردن.
اجازه بدهید تا با هم نگاهی به این محبت مسیح بیاندازیم.
الف-شناخت محبت خدا و ریشهی آن
ب-محبتی که از آسمان آمد.
پ-یک فرمان تازه و اهمیت اجرای آن
ت-شریعت خدا یا محبت خدا؟
ث-تشخیص و قدرت محبت
ج-دعای پولس رسول
***
الف-شناخت محبت خدا و ریشهی آن
در کتابمقدّس مسیحی بارها و بارها از محبت سخن رفته است.اما معنای آن تماما با یکدیگر متفاوت بوده و کاربرد آن نیز.از آنجایی که نسخهی اصلی کتابمقدّس (عهدجدید) از زبان یونانی به انگلیسی برگردانده شده،جا دارد تا با هم نگاهی مختصر به واژه های محبت در نسخهی اصلی به زبان یونانی بیاندازیم:
از میان معنا و لغت های متفاوت یونانی در خصوص محبت تنها تعدادی از آن توجه ما را به خود عمیقا جلب کرده،در حقیقت درک آن پایهی این مقاله میباشد که قصد دارد تا پیام خود را به گوش خوانندهی عزیز برساند.
عبارت محبت در زبان یونانی به چندین معنا قید شده است:
۱- آگاپه (agape ) محبت وجودی.تمام وجود.خالصانه.بی ریا.
۲- فیلادلفیا (philadelphia) محبت برادرانه. نسبتی.خویشاوندی .خونی.
۳- فیلارگو (philargo) محبت و علاقهی به دنیا و پول و مادیات
۴- اِروس (eros ) محبت دلبسته به شهوت و نفس و ارضای آن
این مقاله نه قصد بررسی تمام این محبت ها را دارد که میتوان کتابها در این خصوص نوشت.کما اینکه نوشته شده است.در این مقاله شما فقط با محبت آگاپه روبرو خواهید شد.
در تمام طول کتابمقدّس هر گاه ما از محبت خدا و مسیح میخوانیم محبت آگاپه قید شده است.جالب است بدانید آن محبتی که خدا از ما انتظار دارد یعنی همانی که او از آدم و حوا انتظار داشت (نه به این معنا که او نیازمند محبت ماست) محبت آگاپه میباشد.اجازه بدهید تا با هم به یکی از فرمایشات فراموش نشدنی عیسای مسیح برای درک این بخش اشاره نمایم:
وقتی فریسیان که دانای مذهب و تمامی ۶۰۰ قوانین یهود بوده و خود را بسیار زاهد و متقی میدانستند برای امتحان کردن عیسای مسیح از او پرسیدند که کدام از این ۶۰۰ قانون موسی بالاتر از همه است،عیسای مسیح به آنان پاسخ داد :” خداوند،خدای خود را با تمام دل و تمام جان و تمام عقل خود دوست بدار ” این عبارت ” دوست داشتن ” که عیسای مسیح از آن استفاده نموده ” آگاپه ” است.سپس او به شگفتی فریسیان میافزاید آنگاه که ادامه داده و میفرماید:” دومین حکمی که به همان اندازه مهم است شبیه اولی است،یعنی همسایهی خود را مانند خویش دوست بدار.” مجددا این عبارت ” دوست بدار ” در اینجا در نسخهی یونانی ” آگاپه ” قید شده است.
عیسای مسیح به مذهبیون پرهیزکار!می فرماید باید خدا را با محبتی ” آگاپه ” مانند دوست بداری.سوال:این چه محبتی است؟ پاسخ: ” با تمام دل و تمام جان و تمام عقل “.پس محبت ” آگاپه ” ریشه در دل و جان و عقل ما دارد.زیبایی و اسرار انگیز ترین تعلیم مسیح این است که او میفرماید: ” همان محبت ” آگاپه ” که به خدا داریم باید همان را با همسایهی خود داشته باشیم!و او اهمیت این دو را برابر هم میداند!
برای بازگشایی بیشتر این بخش مثالی دیگر می زنم:
عیسای مسیح از مرگ پیروزمندانه قیام فرموده است و با شاگردان خود در کنار دریای جلیل صبحانه میخورد.یکی از زیباترین و پر معنا ترین رابطهی ما با عیسای مسیح در این خطوط بر پوست هستی برای ابد حک شده است و ما آن را مدیون یوحنا شاگرد مسیح هستیم که این واقعه را به تحریر در آورده است:
(ترجمهی عصر جدید انجیل یوحنا باب ۲۱ آیات ۱۵ تا ۱۷ )
” بعد از صبحانه،عیسی به شمعون پطرس گفت:” ای شمعون پسر یونا،آیا مرا بیشتر از اینها محبت مینمایی؟” اینجا عیسای مسیح از پطرس میپرسد که آیا او را محبت مینماید.این محبت مورد نظر مسیح که آن را از پطرس شاگرد خود می خواهد،محبت رفاقتی،رابطه ای،قرابتی (محبت فیلادلفیا و یا محبت برادرانه) نیست بلکه ” آگاپه ” است.عیسی از پطرس میپرسد که ” پطرس پسر یونا آیا مرا بیش از تمامی آنچه که هم اکنون داری دوست داری؟” محبتی با تمام دل و عقل و جان؟ جالب است بدانید که پطرس در پاسخ به این سوال گفت:” آری ای خداوندا،تو میدانی که تو را دوست دارم.” اینجا پطرس وقتی از عبارت دوست داشتن برای احساس خود به مسیح استفاده کرد ” آگاپه ” نبود بلکه ” فیلئو ” که ریشهی ” فیلادلفیا و فیلارگو ” میباشد استفاده میکند!حساس بودن این گفتگو زمانی بالا میگیرد که مسیح گویی از پاسخ شاگرد خود راضی نباشد مجددا سوال خود را تکرار میکند:” ای شمعون پسر یونا آیا مرا محبت مینمایی؟” دوباره مسیح از پطرس میخواهد که او را محبت ” آگاپه ” داشته باشد.آیا داری ای پطرس؟و پطرس همان پاسخ خود را گویی تکرار میکند:” ای خداوند تو میدانی که تو را دوست دارم.” و حتی این بار نیز پطرس در پاسخ به نوع محبتی که مسیح از او پرسیده و خواسته بود او از محبت ” فیلئو ” استفاده میکند.اکنون زیباترین بخش این گفتگو روی میدهد جایی که عیسای مسیح برای بار سوم از پطرس میپرسد:” ای شمعون پسر یونا آیا مرا دوست داری؟” زیبایی میدانید در چیست در اینجاست که مسیح بار سوم دیگر از پطرس نپرسید که آیا او را محبت ” آگاپه ” دارد،بلکه مسیح از پطرس میخواهد که او را همان محبت ” فیلئو ” داشته باشد.یعنی همانی که پطرس دو بار آن را تکرار کرد و مجددا در سومین پاسخ خود به استادش تکرار میکند.محبت ” فیلئو “.تعجب نمی کنم اگر از خودتان بپرسید چرا؟چرا مسیح بار سوم مانند دوبار قبلی از پطرس همان محبت ” آگاپه ” را درخواست نکرد بلکه تنها محبت ” فیلئو ” را از او خواست؟می دانید چرا؟همین چند شب پیش بود که پطرس در اوج کم لطفی و ناسپاسی استاد خود را سه بار انکار کرد و حتی خودش را لعنت کرد.او چگونه میتوانست بگوید او عیسی را محبت ” آگاپه ” دارد؟با تمام دل و جان و عقل.او به استاد خود خیانت کرده بود.اما نگاه کنید به محبت و فیض بیکران خداوندمان عیسای مسیح که پطرس دل شکسته و مغموم را در کنار دریای جلیل پس از نگرفتن پاسخ خود در دومین سوال ترک نکرد.عیسای مسیح از قادر نبودن پطرس در پاسخ به محبت ” آگاپهی ” او آگاه بود به همین جهت بار سوم از زبان و قابلیت خود پطرس، خواست که او را محبت ” فیلئو ” داشته باشد.او قصد نداشت تا پطرس را خوار سازد و به او بگوید که او قادر نیست که محبت ” آگاپه ” را به استاد خود نشان دهد.همهی ما میدانیم که در گذشت زمان و سالها در زیستن در محبت ” آگاپهی ” استاد خود،پطرس رشد کرد،جوانه زد و میوه هایی فراوان آورد.او در آخر عمر خود محبت ” آگاپهی ” خود را به استاد خود نشان داد وقتی بخاطر رساندن و دفاع از پیام نجات عیسای مسیح در روم به درخواست خود وارونه مصلوب شد تا اوج فداکاری محبت خود را که همان محبت ” آگاپه ” میباشد را به استاد خود نشان دهد.هر چند در کنار دریاچهی جلیل آن را پاسخ نداد،اما سالها بعد بر صلیبی در روم آن را پاسخ داد.
اما شاید از خودتان پرسید اگر انسان قادر نیست محبت ” آگاپه ” را به خدا نشان دهد آیا خدا امری غیر ممکن از انسان می خواهد؟امری نشدنی؟و یا اصلا این محبت آگاپه چگونه عمل میکند؟این ما را به بخش دوم گفتگوی ما میبرد:
ب-محبتی که از آسمان آمد.
یوحنا که به رسول محبت شهرت دارد در رسالهی اول خود به نکتهی جالبی اشاره میکند او مینویسد:” محبتی (آگاپه ) که من از آن سخن میگویم محبت (آگاپه) ما نسبت به خدا نیست،بلکه محبت (آگاپه ) خدا نسبت به ماست.” (رسالهی اول یوحنا باب ۴ ایهی ۱۰ ).منظور یوحنا چیست که این خدا بود که در ابتدا محبت نمود.گویی یوحنا قصد دارد تا از یک تاریخ سخن بگوید،تاریخ محبت خدا به ما.
موسی در آخرین کتاب خود ” تثنیه ” مینویسد:” لیکن از این جهت خداوند شما را دوست (آگاپه ) می داشت و میخواست قسم خود را که برای پدران شما خورده بود بجا آورد.” ( تثنیه باب ۷ آیهی ۸) موسی بالاتر به قوم میگوید که این محبت به دلیل لیاقت آنها نبوده بلکه تنها به دلیل فیض و محبت خود خدا بوده است.
زمانی که عیسای مسیح به زمین آمد.این محبت خدا را با خود از آسمان به زمین آورد.” همچنانکه پدر مرا محبت (آگاپه ) نمود من نیز شما را محبت ( آگاپه ) نمودم،در محبت (آگاپه) من بمانید.” (یوحنا باب ۱۵ ایهی ۹ ).این محبت خدا در مسیح را ما بارها در گفتگوهای خود مسیح به وضوح میبینیم.او فرمود هر کس به نزد او بیاید سیراب خواهد شد.او خود را نان آسمانی نامید که گرسنگان روح را سیر خواهد کرد.خود را شراب تازه نامید که با نوشیدن او مست از روح القدس و حضور خدا در خود میشویم.خود را شبان مهربان نامید که جانش را برای گوسفندان خود میدهد.در غیاب ما در بهشت،رفت منزل هایی برای ما ساخت ،سپس برگشت و ما را با خود برد،گفت در سختی و اضطراب،نام خدا را بخوانیم و به او نیز ایمان داشته باشیم که در کنار ماست،خود را نوری در تاریکی خواند.دری بود بسوی چمنزار های صلح و برکات الهی.صخره ای بود استوار در طوفان.قلبی بود اشک ریزان برای اندوه دیگران.جانی تشنه بود برای نجات گمشده گان و فقیران در روح.و نهایتا این محبت مسیح نه تنها در تعالیم او ثابت شد بلکه در زمان ثابت کردن آن!” زیرا خدا جهان را اینقدر محبت (آگاپه ) نمود که پسر یگانهی خود را داد تا هر که بر او ایمان آورد هلاک نگردد بلکه حیات جاودانی یابد.” (یوحنا باب ۳ آیهی ۱۶) اما چگونه خدا این محبت (آگاپه) را به ما ثابت نمود؟این محبت آنچنان وسیع بود که پولس نوشت ” لکن خدا محبت (آگاپه ) خود را در ما ثابت میکند از اینکه هنگامیکه ما هنوز گناهکار بودیم مسیح در راه ما مرد.” (رسالهی رومیان باب ۵ ایهی ۸ ).یعنی چه؟یعنی محبت خدا از روز ازل وجود داشته است.یک شبه و یا اتفاقی و یا از روی هوس نبود.یعنی محبت خدا با خدا بوده از همان ابتدای خلقت.بیهوده نیست که یوحنا مینویسد:” خدا محبت (آگاپه ) است.”.اما این محبت در زمانی معین از آسمان قدم در بین ما گذاشت ” و ما آن را لمس کردیم “.در کتاب ارمیاء میخوانیم :” خداوند از جای دور به من ظاهر شد (و گفت) با محبت ازلی ترا دوست داشتم از این جهت ترا به رحمت جذب نمودم.” (ارمیا باب ۳۱ آیهی ۳ ).داود در مزمور خود میگوید:” ای خداوند احسانات و رحمت های خود را بیاد آور چونکه آنها از ازل بوده است.” (مزمور ۲۵ آیهی ۶ ).خود داود مجددا میگوید:” لیکن رحمت خداوند بر ترسنده گانش از ازل تا ابدالآباد است.” (مزمور ۱۰۳ آیهی ۱۷ ).خود عیسای مسیح از ماهیت خود به یهودیان میفرماید:” من آن نان زنده هستم که از آسمان آمده است.” (یوحنا باب ۶ آیهی ۵۱ ).اگر عیسای مسیح فرمایش خود را تمام میکرد و ادامه نمی داد بی شک او نیز مانند یکی از هزار خدایان یونانیان میگشت که روزانه با زندگی انسانها از آسمانها و ستارهها در رابطه بودند.خدایانی بی جان و غیر متحرک و تخیلی.اما عیسای خداوند فرمایش خود را ادامه داده که :” نانی که من خواهم داد بدن خودم می باشد که آن را بخاطر حیات جهانیان میدهم.” (یوحنا باب ۶ آیهی ۵۱ ).این عمل مسیح از همان محبت ” آگاپه ” نشات میگیرد.محبتی که جان خود را برای ما داد.
پ-یک فرمان تازه و اهمیت اجرای آن
شاید دنیایی که به مسیح ایمان ندارد و یا به مسیحی ایمان ندارد که مسیح بود،این عمل مسیح را درک نکند که نکرد و نمی کند و نخواهد کرد،اما برای کسانی که به او ایمان میآورند این عمل مسیح از تعلیم باید به عمل تبدیل گردد.چرا؟ زیرا :” ما از محبت خدا نسبت به خود آگاهیم و به آن اطمینان داریم.خدا محبت است و هر که با محبت زندگی میکند در خدا ساکن است و خدا در او.” (اول یوحنا باب ۴ ایهی ۱۶ ).عیسای مسیح تعلیم نداد و نگفت که او از سر محبت با میل خود برای کفارهی گناهان بشر میمیرد که بمیرد.او مرد تا با مرگ خود ما را تبدیل سازد.این تبدیل در مرگ او و با مرگ او باید از محبت آغاز شده،در محبت رشد کند و در محبت خاتمه یابد.نه محبت ” فیلئو ” که او را برادرانه دوست داشته باشیم،و نه محبت ” فیلارگو ” که او را مانند یکی از متعلقات خود دوست داشته باشیم.بلکه محبت ” آگاپه “،محبتی با تمام دل و عقل و جان خود.یعنی همان محبتی که او به ما داشت،اکنون ما باید آن را داشته باشیم و آن را درخواست کنیم.و این برای آنانی که کار مسیح بر صلیب ایمانی ندارند و تنها مسیح را رهبر و معلم اخلاق و یا پیامبری معصوم میدانند،قابل درک،هضم و اجرا نیست،اما برای یک مسیحی یک فرمان است نه اینکه ببیند که آیا میتواند آن را اجرا کند؟،او باید آن را اجرا کند،او خوانده شده است برای اجرای یکچنین محبتی.محبت ” آگاپه “.” به شما فرمان تازه ای میدهم:یکدیگر را دوست بدارید (آگاپه ).همانطور که من شما را دوست داشته ام (آگاپه ) شما نیز یکدیگر را دوست بدارید (آگاپه ).” ( یوحنا ۱۳ : ۳۴ ).
اکنون قصد دارم تا در حقیقتی عظیم با شما شریک شوم.بالاتر خواندیم که از مسیح پرسیدند: کدامیک از فرامین موسی بالاتر از همه است.مسیح فرمود: خدا را محبت ” آگاپه ” داشته باش و همسایه ات را همچنین.” اما اینجا عیسای مسیح میفرماید ” فرمان تازه ای ” به شما می دهم.مگر دو فرمان قبلی فرمانی بزرگ نبودند.مگر خود او نفرمود:” تمام احکام شریعت در این دو خلاصه میگردد “پس چرا باید به شاگردان خود بگوید که من ” فرمان تازه ای ” به شما میدهم.آیا او گفتگوی خود را رد میکند؟یا اینکه اهمیت محبت ” آگاپه ” به خدا و همسایه را رد میکند؟خیر ابدا!او نه تنها دو حکم واحد قبلی را رد و یا ضعیف نمی کند،بلکه به آن قدرتی دو چندان داده آن را تایید کرده و به ما میگوید چگونه میتوانیم به آن دست یابیم.او به شاگردان خود در واقع میگوید:” محبت آگاپه به خدا و همسایه میسر نیست اگر شما در ابتدا همدیگر را دوست نداشته باشید.اگر در ابتدا شما خودتان را دوست نداشته باشید که دیگران را دوست داشته باشید که خدا را دوست داشته باشید و همسایهی خود را.آنچه که شما میبایست دریافت کنید که خود را با خدا آشتی دهید (دوم قرنتیان باب ۵ ایهی ۲۰ و کولسیان باب ۱ ایهی ۲۰) و این مصالحه و آشتی را از طرف خدا دریافت کنید (رومیان باب ۵ ایهی ۱۰) که دیگران را دوست داشته باشید در محبت آگاپهی من به شما عملی شده است.شما به چشم دیدید و آن را لمس نمودید. (اول یوحنا باب ۱ آیهی ۱ ).اکنون بعد از دریافت این محبت آگاپهی من،من به شما فرمان تازه ای میدهم:” یکدیگر را دوست بدارید (آگاپه ).همانطور که من شما را دوست داشته ام (آگاپه) شما نیز یکدیگر را دوست بدارید (آگاپه ).” (یوحنا ۱۳ : ۳۴ ).این فرمان مسیح را شما بی اغراق در تمام نوشته های رسولان در کتابمقدّس (عهدجدید) خواهید دید.قدرت اجرایی این فرمان چیست و آیا اجرای آن به میل و شرایط ما بستگی دارد؟ بخاطر داشته باشید یک پیشنهاد نیست.یا یک نصیحت.یک فرمان است.مانند تمامی فرامین خدا.و شما میدانید که شکستن فرامین خدا بی شک گناه محسوب میگردد.مسیح فرمان تازه ای به ما داد.نتیجتا شکستن فرمان مسیح نیز گناه محسوب میگردد.یوحنای رسول چشیده و زیسته و رشد کرده در محبت ” آگاپهی ” عیسای مسیح در رسالهی اول خود این را عمیقا به ما (نه به غیر ایمانداران به عیسای مسیح )هشدار میدهد:” هر که دیگران را دوست ندارد هنوز در قلمرو مرگ زندگی میکند.” (اول یوحنا باب ۳ ایهی ۱۴) ” هر که محبت دارد فرزند خدا است و خدا را میشناسد. اما،آن که محبت ندارد از خدا کاملا بی خبر است.” (اول یوحنا باب ۴ ایهی ۷ ).” اگر کسی بگوید :” من خدا را دوست دارم.” در حالیکه از برادر خود نفرت دارد،دروغگو ست زیرا اگر او برادری را که دیده است دوست ندارد،محال است خدایی را که ندیده است دوست بدارد.” (اول یوحنا باب ۴ آیهی ۲۰ ).
ت-شریعت خدا یا محبت خدا؟
اجازه بدهید تا برگردیم کمی بیشتر از رابطهی شریعت خدا و محبت خدا سخن بگوییم.تنها به این دلیل که امروز دینی در جهان افکار میلیونها نفر را تسخیر کرده بنام اسلام که بر پایهی اسلام و شریعت بنا شده است.تکلیف آنها چیست؟آیا آنها خدا را مگر دوست ندارند؟آیا آنها خدا را محبت ” آگاپه ” نمی کنند؟ در کتاب قرآن شما حفره های عمیقی را میبینید که از حقیقت الهی دور مانده و آن را بیان ننموده است.دربارهی شخصیت و ماهیت خود خدا که قدوسیت، عدالت و رحمت است.دربارهی اصلیت گناه که سرانجامش مرگ است،هم روحانی و هم جسمانی.دربارهی ماهیت این که ترازوی این سوی قبر است که بهشت و یا جهنم بودن ما را تعیین میکند نه ترازوی آن سوی قبر.دربارهی رابطهی انفرادی و روحانی انسان با خدا که باید از درون به بیرون باشد نه از بیرون به درون.دربارهی دلیل آفرینش و دلیل مرگ که سرانجام شناخت خدا و پاک بودن خداست.دربارهی وجود قوانین و شریعت و دلیل آن که دلیلش نشان دادن جدیت شخصیت خداست.دربارهی دلیل و انگیزهی قربانی کردن حیوانات در اسلام که دلیلش رابطه ای بوده که میبایست در آینده بیاید و آمد اما محمد و پیروان او آن را درک نکردند.دربارهی دلیل و ماهیت روحانی ختنه کردن اولاد پسر که خواستهی روحانی خدا از انسان است نه خواستهی جسمانی.
در آخر آنچه شما از اسلام میبینید یک دین و مذهب میبینید که بر پایهی قانون و شریعت شروع شد،رشد کرد و باقی ماند.پس محبت ” آگاپه ” در کجای دین اسلام و بصورت کلی در شریعت هر دینی جا دارد؟
اجازه بدهید از خود عیسای مسیح شروع کنیم.عیسای مسیح از حیث جسمانی در خانواده ای یهود بدنیا آمد.در بین آنان زیست و در بین آنان مرد.عیسای مسیح که کتاب قرآن او را بالاترین و عظیم ترین پیامبری می داند که برای ابد به روی زمین آمده است (هر چند مسیح خود را ورای یک پیامبر میدانست) و مقام او را در جایی حتی بالاتر از محمد در نزد خدا قرار میدهد.در بین شریعت یهود رشد کرده و بزرگ شده بود.اگر شریعت و قوانین یهود (همان قوانینی که در اسلام وارد شد.) میبایست پاسخ رسیدن به خدا باشد،اگر ۶۰۰ قانون آن باید راه شناخت خدا باشد.اگر راه رهایی و رستگاری بواسطهی شریعت میسر میبود،چرا عیسای مسیح فرمود: ” سبت برای انسان بوجود آمده،نه انسان برای سبت. بنابر این پسر انسان صاحب اختیار روز سبت هم هست.” (انجیل مرقس باب ۲ ایهی ۲۷ و ۲۸) و خود را مرکز قانون چهارم خدا به موسی از ده قانونی که به او داده بود خطاب کرد؟چرا عیسای مسیح خودش را بالاتر از معبدی که خدا به سلیمان گفت تا آن را بسازد تا در آنجا اسرائیل او را پرستش کند دانست؟ (متی باب ۱۲ آیهی ۶) چرا به زن سامری و غیر یهودی که یهودیان آنها را نجس میدانستند فرمود :” زمانی خواهد آمد که پدر را نه بر روی این کوه پرستش خواهید کرد و نه در اورشلیم (و اگر امروز مسیح اینجا بود میفرمود نه در مکه) (یوحنا باب ۴ آیهی ۲۱ ). چرا او دربارهی قانون قربانی گناهان که خدا به موسی از بز و میش و گاو و کبوتر و بره داده بود میفرماید ” رحمت میخواهم نه قربانی “؟ ( متی باب ۱۲ آیهی ۷) چرا به جوان دولتمندی که تمامی قوانین شریعت موسی را از نوجوانی دنبال کرده و پرهیزکار بود نگفت که ” خب!فرزندم تو رستگار شدی برو به سلامت ” اما در عوض به او فرمود:” بیا و از من پیروی کن ” (متی باب ۱۹ ایهی ۲۱) چرا تمامی ۶۰۰ قانون یهود را در دو قانونی خلاصه نمود که هرگز به عمل انسان و چگونگی اجرای آن دخلی نداشت بلکه تماما به قلب انسان و باور آن با تمام دل و عقل و جان بستگی داشت:” ای استاد کدام یک از احکام شریعت از همه بزرگتر است؟” عیسی جواب داد:” خداوند خدای خود را با تمام دل و تمام جان و تمام عقل خود دوست بدار (محبت آگاپه ).این اولین و بزرگترین حکم شریعت است.دومین حکمی که به همان اندازه مهم است شبیه اولی است،یعنی همسایهی خود را مانند خویش دوست بدار.” سپس عیسای مسیح چیزی را می گوید که فراموش نشدنی میگردد،چیزی که تمام چهرهی هستی را برای همیشه عوض میکند:” در این دو حکم تمام تورات و نوشته های انبیاء خلاصه شده است.” (متی باب ۲۲ آیات 36 تا ۴۰ )
من امروز میتوانم به راحتی استنتاج فرمایش مسیح را به دوستان مسلمان خود بکار ببرم :” ای استاد،کدام یک از احکام دین اسلام از همه بزرگتر است؟نماز را مرتب خواندن،قرآن سر گرفتن،خمس دادن،زکات دادن،حج رفتن، جهاد کردن،امر به معروف،نهی منکر،ختنه کردن،صدقه دادن،زیارت قبرها و دیگر قوانین اسلام؟” عیسی جواب داد:” :” خداوند خدای خود را با تمام دل و تمام جان و تمام عقل خود دوست بدار (محبت آگاپه ).این اولین و بزرگترین حکم شریعت است.دومین حکمی که به همان اندازه مهم است شبیه اولی است،یعنی همسایهی خود را مانند خویش دوست بدار.” چرا عیسای مسیح در انتقاد و محکوم کردن مذهبیون و شریعت داران دین یهود به آنها میگوید:” آنها بارهای سنگین را میبندند و بر دوش مردم میگذراند ” (متی باب ۲۳ ایهی ۴) منظور ” بار سنگین ” چیست؟ درک این بار سنگین شریعت و قوانین دینی که مسیح اینجا از آن سخن میگوید،سالها بعد از دهان شاگرد دیگر خود که او نیز یک یهودی بود و قوانین دین را بخوبی میدانست می خوانیم:” پس حالا چرا میخواهید با نهان باری بر دوش این مومنین-باری که نه ما و نه پدران ما قدرت تحمل آن را داشتیم خدا را بیازمایید؟” (اعمال باب ۱۵ ایهی ۱۰ ).و پولس رسول او که در شریعت و دین یهود عمیقا رشد کرده و تحصیل کردهی استاد بزرگ شریعت یهود ” غمالاییق ” بود،بعدها که قلب خود را به مسیح سپرد اینگونه در نامهی خود نوشت:” زیرا هیچ انسانی در نظر خدا با انجام احکام شریعت نیک شمرده نمی شود.کار شریعت این است که انسان گناه را بشناسد.” (نامهی رومیان باب ۳ آیهی ۲۰ ).خود او در نامه ای دیگر مینویسد:” خوب میدانیم که هیچ کس با اجرای مقررات شریعت در حضور خدا کاملا نیک محسوب نمی شود.” (نامهی غلاطیان باب ۲ ایهی ۱۶ ).شاید از خودتان بپرسید:” پس مقصود از شریعت چیست؟” پولس رسول خود به همین سوال پاسخ میدهد:” شریعت چیزی بود که بعدها برای تشخیص گناه اضافه شد و قرار بود تا زمان ظهور فرزند ابراهیم که وعده به او داده شده بود دوام داشته باشد…به این ترتیب شریعت للهی ما بود که ما را به مسیح برساند تا بوسیلهی ایمان کاملا نیک محسوب شویم…تا آزادی کسانی را که در قید شریعت بودند فراهم سازد و تا ما مقام فرزندی را بدست آوریم…آری ما آزادیم،زیرا مسیح ما را رهائی بخشید.پس در این آزادی استوار باشید و نگذارید که بار دیگر یوغ بندگی (بندگی شریعت) به گردن شما گذاشته شود…آنچه اهمیت دارد ایمان است که با محبت (آگاپه) عمل میکند.” قبلا پولس رسول این محبت ” آگاپه ” را در مرگ مسیح بر صلیب برای تکمیل شریعت دیده بود:” فیض خدا را باطل نمی کنم زیرا اگر نیکی مطلق از راه شریعت حاصل میشد مرگ مسیح بیهوده بود.” (رسالهی غلاطیان باب های ۳ آیهی ۱۹ و ۲۴ و باب ۴ ایهی ۵ و باب ۵ ایهی ۱ و ۶ و باب ۲ ایهی ۲۱ ).
پس دیدیم که در راه این سفر طولانی رابطهی انسان با خدا شریعت نیست که نقش دارد بلکه محبت است.” محبت آگاپه “.خدا را با تمام قلب و دل و جان دوست داشتن.دوست داشتنی که تمامی شریعت خدا را برای نیک ماندن تکمیل میکند.و دیدیم این محبت از راه شریعت بدست نیامد بلکه توسط قربانی شدن عیسای مسیح و نشان دادن این محبت به انسان.تا انسان این محبت را در دریافت کردن با آن زندگی کند،در تمام پهنای زندگی خود،آنگاه این تمام شریعت خواهد بود.
ث-تشخیص و قدرت محبت
تاکنون از محبت آگاپه سخن گفته ایم،اما چگونه میتوان این محبت را با دیگر محبت هایی که دیروز و امروز مذاهب گوناگون و ادیان متفرقه آن را مدعی بوده که در حال اجرای آن هستند تشخیص داد؟ بودا هم در موعظهی بلند خود به شاگردان خود دستور خویشتنداری و محبت هم نوع خود حتی دشمنان خود را داد.کنفسیوس هم محبت کردن را یکی از اساس باورهای خود میدانست.در مذهب شینتو دوست داشتن وطن در راس تفکر یک ژاپنی باید باشد.یهود نیز گویی محبت را اجرا میکرد،و یونانیها در فلسفهی افلاطونی و عشق آن میزیستند.اسلام نیز دم از محبت و مهربانی زد.پس چگونه ما میتوانیم این محبت را در باور مسیحی خود و دیگران تشخیص بدهیم و حقیقی بودن آن را باور کنیم؟ اجازه ندهید تا شما را بفریبند که ” هر کس به شیوهی خود خدا را محبت میکند و این درست است.” اگر این استنتاج درست می بود،مذاهب دیروز و امروز دنیا همدیگر را قلع و قمع نمی کردند!!اگر همه یک خدای واحد را میپرستیدند و همه او را یکسان محبت میکردند،پس نتیجهی این محبت باید یکسان و بارآوری آن هماهنگ میبود.چه در روستایی در هند ،چه در شهری در آتن ،چه در اورشلیم،چه در بیابانی در عربستان، و چه شهری در آلمان.اما میبینیم که نبوده و نیست و مطمئن باشید که نخواهد بود.خدا واحد است و رسیدن به این خدا تنها به یک راه میسر است و درک او نیز و زیستن با او و رابطهی با او تنها به یک راه ممکن است و آن هم طبق فرمایش خود عیسای مسیح ” هر کس که او را دارد،پدر را دارد ” و ” من راه و راستی و حیات هستم، هیچکس به نزد پدر جزء بوسیلهی من نمی آید.” کدام من؟عیسای مسیح؟مگر او چه کار کرد؟محبت خدا را به ما ثابت نمود.محبت آگاپه.و ما با دریافت این محبت،در این محبت زندگی میکنیم و خدا را با تمام دل و عقل و جان خود پرستش میکنیم.حال چه در هند،چه در آتن،چه در اورشلیم،چه در مکه،چه در شهری در ایران بنام سمنان.در تمام این مکانها و در تمام آدم های متفاوت از هر رنگ و نژاد و پوست،محبت خدا در قربانی شدن عیسای مسیح که محبتی آگاپه بود یکسان و هماهنگ عمل میکند،و زندگی انسانها را تماما در یک هارمونی یکسان رشد می دهد.تنها در آن زمان است که شما برای تشخیص دادن یک چنین محبت آگاپه ای هرگز مشکل نخواهید داشت.زیرا این محبت یک محبت الهی ست،محبتی از طرف خدا به ما،نه از طرف ما به خدا.
یوحنای رسول در رسالهی غنی خود که رسالهی محبت است بارها به این محبت آگاپه اشاره نموده است.او به ایمانداران به مسیح می گوید:” ما معنی محبت را درک کرده ایم زیرا مسیح جان خود را در راه ما فدا کرد.پی ما نیز باید جان خود را در راه برادران خود فدا سازیم…ای عزیزان،اگر محبت خدا به ما چنین است،ما نیز باید یکدیگر را دوست بداریم…ما به دیگران محبت می کنیم چون اول خدا به ما محبت کرد.” (اول یوحنا باب ۳ آیهی ۱۶،باب ۴ ایهی ۱۱ و ۱۹ ).یوحنا نمی نویسد که ما محبت باید بکنیم که وظیفهی دینی ماست یا اینکه مشت غلام ذنبهی همدیگر نباشیم!یا اینکه از این دست بدهیم تا از دست دیگر بگیریم یا اینکه اصول دین را اجرا کنیم.نه!یوحنا میگوید ما باید محبت کنیم چون خدا در ابتدا به ما محبت کرد.ما اکنون نمونه ای برای محبت کردن و چگونه محبت کردن و با چه انگیزه ای محبت کردن و با چه نیتی محبت کردن داریم.گل رُز تصمیم نمی گیرد تا بوی خوش بدهد!یا نسیم تصمیم بگیرد که امروز آرام بوزد و فردا تند.شبنم هرگز تصمیم نمی گیرد که به لطافت بر سبزهها بنشیند و خورشید که دمید بخار شود!آنها در خود ماهیت وجودی خود را با خود و جنسیت خود دارند.محبت مسیح ماهیت وجودی است نه اختیاری.محبت خدا در مسیح هنگامی که بر قلب انسان مینشیند با خود تمامی رنگها و بوها و لطافت خود را میآورد.چه انسان سیاه باشد چه سفید چه سرخ!به همین دلیل شناخت محبت خدا چون واحد و یکسان است تشخیص آن نیز دشوار نیست.
پولس رسول میزان و معیار چگونگی تشخیص این محبت را به چه زیبایی بیان میکند:” بردبار و مهربان است… (در او) حسادت و خود بینی و تکبر نیست.رفتار نا شایسته ندارد.خودخواه نیست. خشمگین نمی شود و کینه به دل نمی گیرد….از ناراستی خوشحال نمی شود ولی از راستی شادمان می گردد….در همه حال صبر میکند و در هر حال خوش باور و امیدوار است و هر باری را تحمل میکند.” (اول قرنتیان باب ۱۳ آیات ۴ تا ۷ ).پولس رسول در این نامه و در این بخش برای تشخیص این محبت آگاپه و اهمیت بنیادین آن مطالبی را عنوان می کند که فراموش نشدنی است.او میگوید: اگر محبت نداشته باشی اما پیامبر باشی،هیچ ارزشی ندارد.اگر محبت نداشته باشی اما تمامی اسرار الهی را بدانی،هیچ ارزش ندارد.اگر تمامی دانش های روی زمین را داشته باشی اما محبت نداشته باشی،ارزش ندارد.اگر در راه خدا جهاد کنی و بدن خودت را منفجر کنی و یا بسوزانی اما محبت نداشته باشی،ارزش ندارد.اگر قدرت داشته باشی که کوهی را جابجا کنی اما محبت نداشته باشی،ارزش ندارد.اکنون هر کسی میتواند محبت را تشخیص دهد.اگر انسانی دیگر از مرام و مذهب دیگر ادعای محبت میکند،اگر میتواند معنایی به غیر از آنچه پولس رسول آن را در محبت مسیح ترسیم کرده است اضافه کند ،این گوی و این میدان!دنیا منتظر است تا آن را بشنود.
اگر پایهی آمدن عیسای مسیح بر روی زمین را محبت خدا بدانیم.اگر تمامی تعالیم او را از نشان دادن این محبت بدانیم.اگر مرگ او را برای ثابت کردن این محبت بدانیم.اگر تمامی هر آنچه او از خود برای دنیای دیروز و امروز و فردا باقی گذاشت را همین محبت ” آگاپه ” بدانیم.اهمیت این محبت را زمانی درک میکنیم که عیسی فرمود:” آسمان و زمین از بین خواهد رفت اما سخنان من هرگز از بین نخواهد رفت.” (لوقا باب ۲۱ آیهی ۳۳ ).کدام سخنان؟سخنانی که از محبت خدا سخن میگفت.محبت خدا به انسان گناهکار.همان انسانهایی که مسیح برای آنان درست زمانی که گناهکار بودند بدلیل ثابت کردن محبت خدا مرد.در واقع مسیح میفرماید:” آسمان و زمین از بین خواهد رفت اما محبت من هرگز از بین نخواهد رفت.”
ج-دعای پولس رسول
من هرگز نمی توانستم زیباتر و عمیق تر از پولس رسول این نوشته را که در جهت درک محبت الهی خدا در مسیح برای دنیا بود را به پایان برسانم.دعای من نمی توانست دعایی دیگری به غیر از دعای او باشد:
” بنابر این من در برابر پدری زانو میزنم که هر خانواده در آسمان و زمین نام خود را از او گرفته است و دعا میکنم که از گنجهای جلال خود به وسیلهی روح او در درون خود قوی و نیرومند شوید.و خدا عطا فرماید که مسیح از راه ایمان شما در قلب هایتان ساکن شود و دعا میکنم که شما در محبت (آگاپه ) ریشه دوانیده و بر پایهی محبت (آگاپه ) بنا شوید.تا با همهی مقدسین قدرت داشته باشید به پهنا و درازا و بلندی و عمق محبت ( آگاپه ) مسیح پی ببرید و آن محبت (آگاپه ) را در یابید؛اگر چه مافوق فهم بشر است تا از پُری کامل خدا کاملا پُر شوید.” (نامهی افسسیان باب ۳ آیات ۱۴ تا ۱۹ ).
ایماندار عزیز به مسیح!
ما محبت آگاپهی خدا در مسیح که برای گناهان ما بر صلیب مرد را دریافت کرده ایم.این محبت باید در ما جذب شود.و ریشه بدواند،پی بردن به پهنا و درازا و بلندی و عمق مسیح میسر نمی گردد،اگر مسیح در قلب ما ساکن نیست.اگر تمام آن را تسخیر ننموده است.برای دریافت عمق این محبت آگاپه،باید در عمق باشیم نه در سطح!و به عمق محبت مسیح رفتن با زیستن روزانه در این محبت میسر است.عمل کردن به آن.نشان دادن آن.عیسی به شاگردان خود فرمود:” اگر نسبت به همدیگر محبت (آگاپه ) داشته باشید،همه خواهند فهمید که شاگردان من هستید.” (یوحنا باب ۱۳ آیهی ۳۵ ).شاگردان کی؟شاگردان کسی که محبت آگاپهی خود را به تک تک آنها نشان داد و ثابت کرد.نه تنها در حرف بلکه بر بالای صلیب.همان محبت اولین.محبتی که خود خداوند به ما هشدار میدهد که حاشا که آن را از دست بدهیم.که از چه مقام بلندی سقوط خواهیم کرد. (مکاشفه باب ۲ آیهی ۴ و ۵ ).
دوست عزیز!خوانندهی گرامی!
این محبت رایگان است.برای دریافت آن تنها باید به نزد مسیح بیایی و آن را از او بطلبی.تمام محبت آگاپهی مسیح از آن تست.تمامی قدرت آن.مقام زیستن در آن.تمامی ابعاد آن برای تست. هر که هستی،هر چه هستی،به نزد او بیا و او را بپذیر.محبت او را.اگر نمی دانی چگونه این محبت را دریافت کنی.به سادگی در قلب خود دعا کن که :
” خدایا من گناهکارم.من بتو پشت کرده بودم.من نتوانستم و نمی توانم تو را با اعمال مذهبی خودم خشنود کنم.خدایا من به عیسای مسیح ایمان می آورم که برای گناهان من بر بالای صلیب قربانی شد.مرد.دفن شد.روز سوم قیام کرد.من همین امروز و در همین زمان او را به قلب خودم دعوت میکنم.تا او بیاید و پادشاه قلب من گردد.”
من بر حسب وعدهی خدا در کلام خود به شما این مژدهی خوش را میدهم که شما امروز حیات ابدی را در نزد خدا دریافت کرده اید.در محبت خدا ساکن شده اید.محبت آگاپه.در او بمان و در این محبت ریشه کن.جوانه بزن.شکوفه بده.و بارور شو.به امید آن روز برای تو و اهل خانه ات.