سّر و راز بزرگ خدا چه بود؟
نگاهی به مکاشفهی خدا به پولس رسول در عیان کردن سر بزرگ خود برای دنیا
نوشتهی : ح گ
مقدمه
بارها از من پرسیده اند که چرا خدا در زمانهای قدیم عیسای مسیح را بدنیا نفرستاد؟ چرا خدا در زمانهای قدیم انسانها را با فیض خود نجات نداد؟ میگویند اگر خدایی که کتابمقدّس به ما نشان میدهد،یهوه، چنین خدایی عادل و پر فیضی ست چرا در زمانهای قدیم به داد مردم تیره بخت نرسید، عیسای مسیح را بفرستد تا مصلوب شده و گناهان ما آمرزیده شده و انسانهای زیادی نجات یابند؟ اصلا عیسای مسیح کجا بود؟ از زمان پیدایش هستی تا آخوری در بیت لحم، مسیح در زمان قدیم چه میکرد، در کجای زمان بود؟
من شاهد پاسخ متفکران و معلمان کتابمقدّس به چنین سوالاتی بوده ام که سعی کرده تا به آن پاسخی روحانی بدهند! غریب به اتفاق با هم متّفق بوده اند که این در دست خدا بوده و به کسی ربط نداشته است! و از جمله خود من به نامهی عبرانیان باب ۱ آیهی ۱ تا ۳ رجوع کرده و آن ر ا پاسخ داده ام. این پاسخ کاملا درست است. تنها خدا زمانها را می داند و اوست محیط بر تمامی پدیده ها. من همواره پاسخ کتابمقدّس را کامل و جامع می دانم. اما همچنین میدانم آیات کتابمقدّس مانند یک منشور ا ست . کتابمقدّس صدای خداست. روح مقدس خدا معلم ماست. حکمت خدا توسط فیض به انسانی که طالب آن باشد عطا می گردد. هر آنچه که شما در هستی در ایمان از خدا در نام عیسای خداوند بخواهید به شما داده میشود؛ میگویم میشود،زیرا وعدهی خود خدای پدر و عیسای مسیح است.اما هر گاه به انسان میرسیم و تفسیر و تشریح انسان از کتابمقدّس، برداشتهایی چند میبینیم که تنها انسانی و از انسان خاصی است نه لزوما اینکه متغایر باشد با صدای خدا بلکه جامع و منشور مانند ذات کتابمقدّس نیست. و شما بیشتر میخواهید! از این رو بنده با پاسخ این عزیزان قانع و سیراب نشده ام! همواره باور من بر این بوده که باید بیشتر از این پاسخ سنگینی که همه در آن موافق هستند باشد! من بر این سوالهای درست و اصولی زیاد تامل کرده ام. از آنها رد نشدم. برای جستجوی آن کجا میتوانستم بروم، چه جایی داشتم غیر از خود کتابمقدّس. پس در مسیر مطالعات خودم به نتایجی چند برای پاسخ به این سوالات صادقانه و طبیعی دست یافتم.این مقالهی کوتاه جمع بندی مختصری از بررسی بنده در کتابمقدّس برای پاسخ به سوالات مذکور میباشد.
بافت و قدمت یک راز
ابتدا باید بدانیم خدا هرگز قرار خود را تعویق نمی اندازد! اگر میگوید راس ساعت ۵:۰۰ با شما در فلان محل ملاقات خواهد کرد،اگر سیل و زلزله هم بیاید او سر قرار خود راس ساعت ۵:۰۰ حاضر خواهد بود،چه شما باشید چه شما نباشید! خدا به هستی وعده داد که از نسل زن پسری زائیده میشود که سر مار (شیطان) را میزند یعنی بر او پیروز خواهد شد (پیدایش ۳ آیهی ۱۵). خدا از عیسای مسیح سخن میگفت. عیسای مسیحی که روزی باید بدنیا میآمد،جسم میگرفت و بر شیطان پیروز میشد. اما درست در همان زمان وعدهی تولد عیسای مسیح،او کجا بود؟ آیا خدا فرموده بود که عیسایی در جایی روزی توسط زنی بدنیا می آید ،آنوقت وعدهی من عملی میشود!خیر! پس عیسای مسیح کجا بود؟ خود عیسای مسیح با زبان خود نزد خدا دعا میکند که: و الان تو ای پدر مرا نزد خود جلال بده به همان جلالی که قبل از آفرینش جهان نزد تو داشتم (یوحنا باب ۱۷ ایهی ۵).یوحنا شاگرد مسیح در همین انجیل خود مینویسد:در ابتدا کلمه بود و کلمه نزد خدا بود و کلمه خدا بود.همان در ابتدا نزد خدا بود (انجیل ۱ آیهی ۱ ).
واچ من نی مسیحی پرتوان چینی میگوید،ما در آدم بودیم زمانی که آدم گناه کرد،از اینرو ما در آدم با طبیعت گناه آلود او پا به دنیا گذاشتیم. او همچنین نتیجه گیری میکند که ما در پدران و نیاکان گذشتهی خود بودیم. یعنی شما در پدر پدر بزرگتان بودید اگر که او روزی در روستایی در سمنان بدنیا آمد؛ در واقع فرض کنید پدر پدر بزرگتان چوپان بوده است،قبل از اینکه شما بدنیا آمده باشید، درست در همان زمان شما با پدر پدر بزرگتان چوپانی میکردید. این حقیقت آنقدر تکان دهنده است که باید فراموش نکنیم اگر مثلا ماری پدر پدر بزرگتان را نیش میزد، و او فوت میکرد، پدر شما بدنیا نمی آمد،نتیجتا شما بدنیا نمی آمدید!نویسندهی نامهی عبرانیان دربارهی موسی مینویسد: و عار مسیح را دولتی بزرگتر از خزائن مصر پنداشت (عبرانیان باب ۱۱ آیهی ۲۵). سوال اینجاست:عیسی آنجا کجا بود که او مینویسد موسی سختی و عار مسیح را بزرگتر میدانست؟ آیا میتوانیم بگوییم،مسیح در موسی بود زمانی که او از مصر خارج میشد؟ ببینیم خود عیسای مسیح چه پاسخی میدهد: عیسی بدیشان گفت آمین آمین به شما میگویم که پیش از آنکه ابراهیم پیدا شود من هستم (یوحنا باب ۸ آیهی ۵۸).
اما دوستان عزیز چنین حقیقتی هزاران سال مانند سّر بزرگی در هستی وجود داشته است. این سّر بزرگ را خدا قبل از آفرینش در هستی جای داد و اجازه نداد تا کسی به آن دسترسی یابد. سّر و راز الهی خدا بر همه پوشیده بود و کسی از آن هیچ نمی دانست. با بررسی آیات و بیانات خود عیسای مسیح در ابتدای این مقاله به این نتیجه میرسیم که عیسای مسیح قبل از اینکه نطفه اش در رحم انسانی بسته شود،وجود داشته و او در هستی با انسانها حیات داشته است. آیا در جسم؟ نه هنوز! بلکه به شکل روح قدوس، و در انسانهایی که دوستدار خدا بوده و طالب فیض او بوده اند مینشسته است. سوال اینجاست:آیا نیاکان ما این را میدانستند؟ آیا از حضور عیسای مسیح در خود باخبر بودند؟ پاسخ صریح و بی ریا بر طبق کتابمقدّس این است که خیر این برای آنان مانند راز و سّری پوشیده بوده است. آنها از چگونگی کار مسیح باخبر نبودند،اما از آمدن او و تولد او تماما آگاه بودند. اما آنها به چه شیوه و راهی از وجود عیسای مسیح آگاه شده بودند،بواسطهی فیض خدا و ایمان آنان به این فیض. آنها توسط ایمان (آنچه که چشم نمی بیند اما دل میطلبد) ، تولد مسیح را در جان خود میپروراندند و به سمت آن حرکت میکردند. مسیح را نمی دیدند ،اما مسیح توسط ایمان آنان در آنان کار می کرد. آیات فراوانی را بنده بر طبق آنچه که برای ما از پدران ایمان و آنانی که قبل از ما آمده اند باقی مانده که میتوانم صحت و درستی این ادعا را ثابت کنم. از خود هابیل گرفته تا شیث و نوح؛ از ابراهیم تا یعقوب تا یوسف. از یوسف تا موسی و یوشع و از یوشع تا راحاب و … تمام این انسانها در وجود خود مسیحای موعود را دیده و به امید دیدار او استوار،به رغم تمامی مصیبتها و رنجها ایستادند و ایمان خود را اعتراف کردند؛ و به امید روزی بودند که عیسای مسیح متولد شده و آن نجات وعده داده شده به انسان که پیروزی بر شیطان و مرگ بود را به هستی ارمغان دهد. یعنی دقیقا همان جمله ای که شمعون پیر زمانی که عیسی نوزاد را در آغوش گرفت و اعتراف کرد: چشمانم نجات تو را دیده است، نجاتی که تو در حضور همهی ملتها آماده ساخته ای (انجیل لوقا باب ۲ آیهی ۳۱ ). وقتی شمعون پیر این اعتراف را کرد در خودش تمام تشنگان و منتظران عیسای مسیح را داشت. آیا فقط اسرائیلی ها و تنها در اسرائیل؟ آری و فقط برای اسرائیل! و این است نطفهی راز خدا!
بازگشائی یک راز
در سوال چرا فقط اسرائیل است که این راز نطفه بسته است! این راز بر هستی پوشیده بود رازی که متعلق به اسرائیل بود! نه امت دیگری . وقتی خدا به ابراهیم گفت: آنانی را که برکت بدهی متبارک و آنانی را که لعنت کنی،لعن میسازم، از مسیح سخن میگفت. از برکتی که مسیح برای فرزندان آیندهی ابراهیم خواهد داشت یعنی اسرائیل . آمدن عیسای مسیح برای اسرائیل و انجام آن وعدهی رستگاری مانند رازی بر هستی بود. آن وعدهی پیروزی بر شیطان و مرگ. آن حیات جاودان. و خدا تصمیم داشت تا پایگاه فرود این راز الهی خود را بر هستی ، در خاک اسرائیل، از میان فرزندان ابراهیم، قرار دهد؛ یادتان بیاید: زیرا نجات از یهود است (یوحنا 4 ایهی ۲۲).
پس راز الهی خدا وارد شد، ابتدا بر اسرائیل. طبق آن وعدهی الهی خود. اما این راز چگونه تحقق یافت و عمل کرد؟ آنچه کار صلیب مسیح برای هستی انجام داد اساس و تمام راز و سّر الهی خدا بود. صلیب مسیح برکتی بود که خدا به ابراهیم وعده بود،لعنتی بود که اگر کسی آن را رد کند. و این طرح الهی خدا در هستی وجود داشت، اما از انسان پوشیده بود؛طوری که خود اسرائیل صاحب این راز ،حتی در زمان بودن آن راز و سّر الهی بین مردم خود و حتی بعد از صعود او به آسمان آن را درک نکرد! درست در روزهایی که آن راز و سّر بزرگ الهی در بین مردمش میخرامید، بیمارانش را شفا میداد، کودکانش را محبت مینمود، گناهکارانش را از هر رنگ و پوست و نژاد آمرزید و آنان را وارد بهشت ساخت، تنها تعداد اندکی از مردم اسرائیل از آن آگاه شدند اما باز نه کاملا! آه!مردم اسرائیل نگاه کنید! ببینید! این است آن بره که گناه جهان را بر میدارد! این است آن سر بزرگ الهی پوشیده بر هستی! نگاهش کنید! آن سّر بزرگ الهی بین مردم اسرائیل زیست، اما باز کسی آن را ندانست!
تا اینکه روزی خدا آن ر ا بر طبق فیض و محبت بیکران خود بر پولس رسول آشکار ساخت. پولس میگوید این سّر بر هیچکس عیان نشده بود تا اینکه خدا آن را فقط بر او عیان کرد،از این رو او را مامور ساخت تا این سّر بزرگ خدا را برای دنیا عیان کند. او این را در نامهی خود به ایمانداران افسس می گوید:گه این سّر از راه کشف بر من اعلام شد (افسسیان باب ۳ آیهی ۲ و ۸). در ادامهی همین نامه کمی پایین تر پولس رسول ادامه میدهد که: و همه را روشن سازم که چیست انتظام آن سّری که از بنای عالم ها مستور بود (ایهی ۹). لطفا دقت کنید پولس نمی گوید خدا ناگهان تصمیم گرفت که یک سّر بزرگ را روزی در جایی در بیت لحم توسط روح مقدس خود در رحم دختری باکره گذاشته تا پا بدنیا بگذارد و او ناگهان بیان کنندهی این سّر باشد. پولس میگوید خدا در حقیقت آن روز در بیت لحم آن سّر کهن و دیرینهی جاودانی خود را بر مردم دنیا عیان کرد. سّری که از بنای عالمها مستور و پوشیده بوده است،و او را ،تنها او را ، یعنی پولس رسول را فیض بخشید تا تنها کسی باشد که آن راز و سّر بزرگ الهی را که از ازل در هستی وجود داشته را درک کند؛ از اینرو او را مامور ساخت تا عیان شدن آن راز الهی را بر تمام هستی بشارت دهد.
پولس رسول که این سّر برای اولین بار بر او آشکار شده بود این سّر الهی را اینگونه تشریح میکند: راز آئین ما بزرگ است: او به صورت انسان ظاهر شد روح القدس حقانیتش را ثابت نمود، فرشتگان او را دیدند. مژدهی او در میان امتها اعلام شد. در جهان،مردم به او ایمان آوردند، و با جلال به عالم بالا ربوده شد (اول تیموتائوس باب ۳ ایهی ۱۶).
آری آن راز بزرگ الهی خدا در و برای هستی؛عیسای مسیح بوده است. اما آیا آن راز الهی تنها تولد عیسای مسیح، زندگی او ، مرگ او بر صلیب و تعالیم او برای اسرائیل بود؟
شناخت این راز
چرا باید خدا این راز را بر پولس آشکار میساخت و خدا چه نقشه ای از بازگشایی این راز توسط انسان (پولس رسول) داشت؟ پولس رسول در همان نامهی افسسیان در باب ۳ آیهی ۵ و ۶ میگوید: که آن (آن راز الهی) در قرنهای گذشته به بنی آدم آشکار نشده بود بطوری که الحال بر رسولان مقدس و انبیای او بر روح مکشوف گشته است که امتها در میراث و در بدن و در بهرهی وعدهی او در مسیح بوساطت انجیل شریک هستند.
پولس که این راز را از راه فیض الهی درک و فهمیده است میگوید: خدا با فرستادن عیسای مسیح از قوم اسرائیل و برای دنیا ، در حقیقت قصد نمود تا تمام مردم دنیا را (نه فقط اسرائیل را، چرا که در ابتدا فقط اسرائیل بود) در میراث و وعده ای که به ابراهیم داده بود شریک سازد. این را پولس در نامهی کولسیان تاکید میکند: یعنی آن سّری که از دهرها و قرنها مخفی داشته شده بود لیکن الحال به مقدسان او مکشوف گردید. که خدا اراده نمود تا بشناساند که چیست دولت جلال این سّر در میان امتها که آن مسیح در شما و امید جلال است (کولسیان باب ۱ آیهی 26 و ۲۷).
پس خدا تصمیم داشت تا سر بزرگ الهی خود، عیسای مسیح را روزی بر جهان بفرستد، او خاک اسرائیل را برگزیده بود، از همان زمان خلقت، عیسای مسیح متولد شد، اما تولد مسیح تمام راز الهی خدا نبود! بلکه خود عیسای مسیح راز الهی بود. مرگ مسیح راز الهی نبود! بلکه کاری که صلیب و مرگ و قیام مسیح انجام میداد راز الهی بود. و این راز بر طبق بازگشایی آن به پولس رسول به ما این بود که: امتها، همه، نه فقط اسرائیل، از تمامی میراث که: پسر خواندگی و جلال و عهدها و امانت شریعت و عبادت ( رومیان ۹ ایهی ۴) بود بهره ببرند : و تمامی خزائن حکمت و علم مخفی (کولسیان باب ۲ آیهی ۳) را دارا شوند؛ تا آن : به حسب دولت جلال خود به شما عطا کند که در انسانیت باطنی خود از روح او به قوت زورآور شوید تا مسیح بوساطت ایمان در دلهای شما ساکن شود و در محبت ریشه کرده و بنیاد نهاده استطاعت یابید که با تمامی مقدسین ادراک کنید که عرض و طول و عمق و بلندی چیست و عارف شوید به محبت مسیح که فوق از معرفت است تا پر شوید تا تمامی پری خدا (افسسیان باب ۳ آیات ۱۶ تا ۱۹).. و این تمام آن راز الهی و سّر بزرگ خدا بود. تمام آن. که از ابتدای عالم بر هستی پوشیده بود اما اکنون توسط انسانی بنام پولس توسط فیض او بر هستی بشارت داده شده است.
یعنی ای انسان! خدا ترا در مسیح که مال یهود بود، از یهود بود، از خاک اسرائیل بود، برای تمام مردم دنیا برکت، و جلال و سرافرازی قرار داده است. برای همه…خدا جهان را اینقدر محبت نمود که پسر یگانهی خود را داد تا هر که بر او ایمان آورد هلاک نگردد بلکه حیات جاودانی یابد (عیسای مسیح)
تا همه پیوند شوند و …در ریشه و چربی زیتون شریک گردند (رومیان باب ۱۱ ایهی ۱۷).
برکات الهی یک راز برای همه
راز الهی خدا برای تمام عالم بود. آن راز بر همهی عالم پوشیده بود. اسرائیل قوم برگزیدهی خدا بود. عیسای مسیح آن راز الهی خدا بود. عیسای مسیح یهودی بود. نجات از یهود آمد. راز الهی خدا، عیسای مسیح و وجود او و هر آنچه که از او به ما عطا میگردد،ابتدا متعلق به یهود بود، طبق وعده و طرح الهی خدا از همان ابتدای خلقت. اما خدا قصد نداشت تا بعدا طرح خود را عوض کند و این برکات را نصیب حال همهی دنیا کند! او قصد داشت تا برکات این راز الهی خود از طرف یهود به تمام مردم دنیا داده شود. همانطور که در بالا دیدیم تمام برکات داده شده به اسرائیل که توسط تولد عیسای مسیح و ورود او به زمین برای آن قوم تکمیل و محقق گشت، سپس به تمام مردم دنیا داده شد.
اگر همه گناه کردند و از جلال خدا قاصر شدند (چه اسرائیلی و چه غیر اسرائیلی) همینطور ، با فیض خدا همه بوساطت عیسای مسیح که آنان را آزاد میسازد بطور رایگان نیک محسوب میشوند (چه اسرائیلی و چه غیر اسرائیلی). چرا که خدا فقط خدای یهودیان نیست..خدا یکی ست و یهودیان را بر اساس ایمان و غیر یهودیان را نیز از راه ایمان کاملا نیک محسوب میسازد (رومیان باب ۳ آیات ۲۹ و ۳۰).
جان پایپر در کتاب ۵۰ دلیل خود بر مبنای آیات کتابمقدّس به آیاتی از کتابمقدّس اشاره میکند که در آن به وضوح قید گشته است که، تولد و مرگ و قیام مسیح چه برکاتی برای همهی مردم دنیا داشته است. برکات آن رازی که تا آمدن عیسای مسیح بر عالم پوشیده بود. او قید میکند که:
۱- برای اینکه ما را مقدس و پاک و بی عیب گرداند.
۲- برای اینکه به ما وجدانی پاک بدهد.
۳- برای اینکه تمام هر آنچه که برای ما نیکوست برای ما فراهم سازد.
۴- برای اینکه ما را از بیماری های جسمانی و روحی شفا دهد.
و موارد بسیار زیادی است که میتوان در این مقاله از درک این راز الهی خدا برای عالم بر طبق آیات کتابمقدّس سخن گفت. راز الهی و برکات رازی که متعلق و در انتظار همهی دنیا و ساکنان آن است. ساکنانی که هرگز این راز بر آنان آشکار نشده است. و ساکنانی که این راز بر آنان آشکار شده اما در برکات آن زندگی نمی کنند و یا آن را فراموش کرده اند. و ساکنانی که این راز بر آنان آشکار نشده و مایل به آشکار شدن آن برای خود نیستند!
دوست عزیز!
راز الهی خدا امروز بر ما عیان شده است. خدای زنده، یهوه، خدای سرمدی میخواهد تا همه ما به مسیح وصل شده و از تمامی پری مسیح پر شویم. از او بنوشیم. از میراث او غنی شویم. همه در او بمانیم و از او برکت یابیم. این راز از بدو هستی بر عالم پوشیده بوده است. پدران و نیاکان ما در گذشته همین برکت را بواسطهی ایمان خود به مسیحای موعود در جان خود از راه فیض خدا نه بابت اعمال مذهبی خود دریافت کردند، امروز نیز خدای زنده و عادل و مهربان میخواهد تا شما از راه ایمان به عیسای زنده همان برکات وعده داده شده در مسیح را دریافت نمایید.
دوست عزیز!
دیگر بدنبال اسرار و رازهایی دیگری نرو! آن آب حیات اسکندر! آن نوش داروی سهراب! آن چشمه های آب زلال! آن رویاها را بدور بریز! این راز الهی خدا را که اکنون بر هستی عیان و آشکار شده را از راه قلب خود دریافت کن! به او ایمان بیاور! امروز! تا همین امروز از برکات و تمام شگفتی این راز آگاه شده و در آن و با آن از حضور خدا در خودت مستفیض گردی. این میتواند همین الان میسر شود. کافیست در دل خودت دعا کنی که:
خدایا من گناهکارم! و قادر نیستم که با تلاش مذهبی و دینی خودم این داغ و سنگینی لعنت گناه را از خودم بردارم. ایمان آورده ام که راز الهی تو در مسیح بر من آشکار شده است. او نجات دهندهی من است. به او ایمان میآورم که قبل از اینکه من متولد شوم برای گناهان من بر صلیب جان خود را داد،دفن شد، روز سوم از مرگ قیام کرد و امروز زنده است، اکنون از او دعوت میکنم تا به قلب من بیاید و مرا از خودش پر کند. آمین
دوست عزیز!
با این دعای ساده تمامی برکات آن راز الهی خدا که روزی تنها به اسرائیل وعده داده شده بود، از ان شما میگردد. در او بمان و از او سیراب شو.آمین