نگاهی دیگر به کتاب مکاشفه به قلم یوحنای رسول
پایان نزدیک است، خدای ما پیروز است، استوار بایست!
نوشتهی: ح.گ
آنچه کتابمقدّس مسیحی در اختیار ما قرار داده است تا در ایمان و دانش مسیحی رشد کنیم بی نظیر است! بیهوده نیست وقتی در مییابیم نهضت پروتستان زمانی به اوج خود رسید و بقولنا جانی تازه یافت و با قدرت پیش رفت که کتابمقدّس را به زبان عامهی مردم خود ترجمه نمود. افرادی مانند وایکلیف، تیندل و بعدها در آلمان، مارتین لوتر، کتابمقدّس را به زبان مردم خود ترجمه کرده و بدینگونه آتشی عظیم شعله ور گشت که تخت پاپها و قدرت و سلطه گرایی روم و پادشاهان زمان خود را ویران ساخت. و دقیقا یکی از دلایلی که نهضت پروتستان در روم نتوانست نفوذ کند این بود که به دلیل قدرت پاپها در روم و شدت شکنجه و آزاری که از جانب آنان انجام میشد، کتابمقدّس هرگز به زبان عامهی انان ترجمه نگشت و در دسترس آنان قرار نگرفت. این بی دلیل نیست که در طول تاریخ گسترش اسلام حفظ و مطالعه و تدریس کتابمقدّس ممنوع بوده است. متفکرین اسلامی دلیل این ترس خود از داشتن و پخش کردن کتابمقدّس در سرزمین خود را جعلی بودن کتابی که در دست میلیونها مسیحی و هزاران کلیسا بوده و هست و خواهد بود میدانند! تجربهی مسیحیت ثابت کرده است، سرزمینی که به کتابمقدّس به زبان اصلی خود با فراوانی دست یافت، آن را مطالعه و بررسی کرد، ان را معیار و میزان، در واقع تنها معیار و میزان الهیات مسیحی دانست، آن سرزمین به زودی بسوی درکی تازه و عمیق از: معنای انسانیت، آزادی، روابط صلح جویانه با همه، محبت، بخشش، احترام گذاشتن به عقاید و باور دیگران، و دیگر ثمرات نیکوی کلام خداوند میباشد.
از اینرو این ما را، بعنوان ایمانداران مسیحی ایرانی، باید بر آن دارد که این کتابمقدّس را با هدایت روح القدس خداوند روزانه و مستمر مطالعه کرده، بر آن دقیق شده، و صادقانه و وفادارانه آن را تعلیم و تدریس بدهیم.
در این راستا این مقاله قصد دارد تا از کتابی از میان کتابقمدس با شما سخن بگوید و شما را به این امر مشوق شود که آن را دقیقتر خوانده و از آن برای ایمان خود بهره بگیرید که به نظر میرسد توسط بسیاری از واعظین و معلمین ایرانی سهل انگاری شده یا کم اهمیت جلوه داده شده است؛ و آن کتاب مکاشفهی یوحنای رسول است. این مقاله قصد ندارد تا تمام این کتاب را برای شما بررسی کند، بلکه چهارچوب و زیر بنای این کتاب را برای شما بازگشایی کند تا شما را بر آن دارد که به خواندن آن تشویق شده و آن را با درک و نمایی تازه نگاه کنید، اگر که تاکنون چنین نکرده اید.
اولین سوال عمومی!
” این کتاب برای ما نوشته نشده است، مرموز است، نباید آن را خواند.” این چه بسا دیدگاه خیلی از ماها بوده و باشد. سوال این است که آیا چون درک کتاب مکاشفه بسیار سخت و دشوار است نباید آن را خواند؟ آیا خداوند از ما نخواسته است تا آن را خوانده و بفهمیم زیرا آن را نمی فهمیم!؟ این آن نیت و قصد عیسای مسیح وقتی این مکاشفه را به یوحنای رسول میداد نبود. اتفاقا در همان ابتدای این کتاب میخوانیم که ” خوشابحال کسی که میخواند و آنانی که میشنوند کلام این نبوت را و آنچه در این کتاب مکتوب است نگاه میدارند چونکه وقت نزدیک است.” (۱: ۳) در فصل ۲۲ آیهی ۶ میخوانیم ” و مرا گفت این کلام امین و راست است و خداوند خدای ارواح انبیاء فرشتهی خود را فرستاد تا ببندگان خود آنچه را که زود میباید واقع شود نشان دهد.” و نهایتا در همین فصل آیهی ۱۰ میخوانیم که پیام و آنچه مسیح میخواست تا با پیام این کتاب، کلیسا و ایمانداران مسیحی در طول تاریخ از آن بدانند برای ما مُهر و مُوم نشده است بلکه برای درک آن باز است. ” و مرا گفت کلام نبوت این کتاب را مُهر مکن زیرا که وقت نزدیک است.”
اما در نظر داشته باشید که مُهر نبودن این کلام به این دلیل نباید باشد که هر معلم و هر واعظی از راه برسد و هر چه دل تنگش میخواهد از این کتاب برای ما بگوید و طوری با شما از این کتاب سخن بگوید که گویی تمام اسرار و رموز این کتاب و آنچه در آینده روی خواهد داد را فهمیده و سر درآورده است، به چنین معملینی گوش نکنید. خودتان را هرگز بازیچهی بعضی از برنامه های تلویزیونی به اصطلاح مسیحی که روی پردهی تلویزیون خودشان تمامی کتاب مکاشفه را برای شما نقاشی کرده و برای شما از سیر تا پیاز آن را نشان میدهند نکنید! کتاب برای ما مُهر نشده و برای خواندن ماست، اما به این دلیل نیست که ما قطعا همهی آن را خواهیم فهمید. برای اینکه از جدیت و سخت بودن درک این کتاب واقف باشید لازم است بدانید که، تقریبا هیچکدام از پیشروان تحول و تغییر در مسیحیت در قرن شانزدهم، هس، لوتر، کلوین، زوینگلی، وسلی؛ یک تفسیر کامل و جامع از این کتاب ندارند! کلوین بر روی همهی کتابها تفسیر دارد غیر از این کتاب. وسلی (جان) میگوید برای سالها او حتی لای این کتاب را باز نکرده بود، زیرا درک آن برایش سخت بوده است.
و این مقاله قصد این را ندارد که این کتاب را بررسی کند، بلکه قصد این است تا نمایی جامع از این کتاب به شما داده و شما را با پیرامون، ستونها، اساس، پیام مرکزی و کلی این کتاب آشنا کند، شاید این شما را بر این دارد که با دیدگاهی تازه به مطالعه و درک این کتاب، همین امروز آغاز کنید.
چه کسی آن را نوشته است؟
این آن سوالی باید باشد که از خودتان در مورد هر نوشتهی کتابمقدّس بپرسید. چه کسی این را نوشته است؟ با شناخت نویسنده، با بسیاری از حقایق موجود در نوشته آشنا میشویم. اما دربارهی مکاشفه. دو نظر وجود دارد؛ نظر اول:
الف-یوحنا آن را نوشته است. چرا؟
. زیرا خودش، خودش را در کتاب معرفی میکند.۱:۱, ۴, ۹ , ۲۲: ۸
. او در جزیرهی پتموس زندانی بوده است (۱: ۹) و این جزیره به هفت کلیسایی که نامه نوشته شده است نزدیک بوده است.
. دانش و ارتباط زندهی او با نوشتجات عهدعتیق در طول این کتاب مشهود است.
. از پدران کلیسای اولیه، ایرانوس که شاگرد پلی کارپ بوده، و پلی کارپ که شاگرد یوحنای رسول بوده است چنین نقل قول شده است که : یوحنا این کتاب را نوشته است.
. عبارات ” کلمهی خدا ” ، ” بره ” ، ” شاهد ” که در کتاب مکاشفه به چشم میخورد در دیگر نوشتجات یوحنا: انجیل یوحنا، سه رسالهی او عینا تکرار و به نحوی به آن تاکید شده است.
. پدران کلیسا : پاپیاس (۱۳۰-۴۰ بعد از میلاد)؛ ایرانوس (۱۳۰-۲۰۲ بعد از میلاد) ؛ کلمنت اهل اسکندریه (۱۵۰-۲۱۵ بعد از میلاد )؛ اوریجن (۱۸۵-۲۵۴ بعد از میلاد)؛ تاریخ نویس کلیسا، ایسبیوس (۳۲۵-۳۴۰ بعد از میلاد) ؛ جروم ترجمهی کنندهی کتابمقدّس به لاتین (۳۴۰-۴۲۰ بعد از میلاد) و آگوستین (۴۰۰ بعد از میلاد) همه با هم متفقا، یوحنا را نویسندهی کتاب مکاشفه میدانند و آن را از کتابهای مرکزی و اصیل خوانده اند.
ب-یوحنا آن را ننوشته است. چرا؟
. این اسم ” یوحنا ” در آغاز و طول کتاب، یوحنای رسول نیست بلکه میتواند یک یوحنای دیگر باشد.
. این کتاب را همان شخص که به نام ” پیر ” در همان آیهی اول رسالهی دوم و سوم یوحنا آمده، نوشته است.
. یوحنا آن را ننوشته است زیرا شیوه دستوری و لغات یونانی بکار برده شده با دیگر نوشتجات یوحنا (انجیل یوحنا،رسالهی اول تا سوم یوحنا) تغییر میکند.
برای پاسخگویی به این منتقدین باید گفت، دیدیم که نه تنها خود یوحنا خودش را معرفی میکند و شواهد بسیاری در کتاب، جزیرهی پتموس، هفت کلیسای نزدیک به پتموس؛ پدران کلیسا نیز که با یوحنا بوده و شاگرد او بوده اند به این شهادت داده اند. در مورد دوم باید گفت، کتاب مکاشفه به خودی خود دشوار است. سبک و نگارش آن شاید با دیگر نوشتجات یوحنا فرق کند، اما دلیل بر حذف کردن یوحنا از نویسنده آن بودن نباید باشد زیرا دلیل برای متفاوت بودن لغت و جمله بندی و دستور زبان آن میتواند به نوع پیام و چگونگی داده شدن به یوحنا در رویا، و تصویرات گوناگون ربط داشته باشد. یوحنا باید برای ثبت کردن مکاشفهی داده شده به او از دستور زبان متفاوتی استفاده میکرد.
چه زمانی نوشته شده است؟
این سوال نیز باید برای شما مهم باشد وقتی کتاب یا نامه ایی را از کتابمقدّس مطالعه میکنید. با دانستن آن میتوانید موقعیت و شرایط زمانی را درک کنید و این به درک عمیقتر نوشتهی مورد نظر یاری میکند. اما در خصوص کتاب مکاشفه و تاریخ نوشتار آن دو نظر وجود دارد:
الف-گروه اول معتقد هستند که در اواخر سالهای ۷۰ بعد از میلاد مسیح نوشته شده است.
این گروه اینگونه دلیل میاورند که، یوحنا از شکنجهی مسیحیان در زمان نرون، امپراطور روم سخن میگوید. در ضمن عدد شیطان ۶۶۶ ، ۱۳: ۱۸، در زبان عبری اگر حروف آن را با زبان عبری در کنار هم بگذاریم برابر است با نام نرون. همچنین فصل ۱۳ دربارهی ماجرایی که در سالهای قبل از ۷۰ بعد از میلاد دربارهی زنده شدن نرون از مرگ و اینکه او نمرده است سخن گفته است (ماجرا اینگونه بود که پس از سوزانده شدن شهر روم، نرون فرار کرده و در قصر خود با کاردی خودش را میکشد اما جسد او هرگز در آن مکان پیدا نمیشود، بعدها خبر اینگونه تغییر میکند که نرون پس از زخمی کردن خود با کارد کشته نشد بلکه زنده مانده است و به زودی برای حکومت بر روم بازمیگردد).
ضمنا در ۱۱: ۱-۲ هنوز دربارهی معبد اورشلیم سخن گفته شده است و ما میدانیم که معبد اورشلیم در سال ۷۰ بعد از میلاد توسط تیطس، امپراطور روم نابود میشود. پس معبد هنوز بوده است.
ب-گروه دوم معتقد هستند که این کتاب در اواخر سالهای ۹۹ بعد از میلاد نوشته شده است، بین سالهای ۹۵-۹۹ بعد از میلاد.
این گروه اینگونه دلیل میاورند که شکنجهی شدید بر مسیحیان در زمان نرون نبود بلکه در زمان دومیتین (۸۱-۹۶ بعد از میلاد) آغاز میشود. پدران کلیسا شهادت میدهند که یوحنا که در اواخر عمر خودش کشیش کلیسای افسس بود، به دلیل شهادت خودش و پایداری در ایمان مسیحی و تن ندادن به فرمان اطاعت و پرستش امپراطور، شکنجه میشود و به دلیل ترک نکردن ایمان خود به پتموس تبعید میگرد، او بعدا پس از عوض شدن دومیتین و آمدن امپراطور جدید در روم، از زندان آزاد شده به شهر افسس برمیگردد و در اواخر عمر خودش ، انجیل یوحنا، سه رساله و کتاب مکاشفه را مینویسد. پدران کلیسا زمان درگذشت یوحنا پس از ازاد شدن از پتموس را در اواخر سالهای ۹۹ بعد از میلاد میدانند.
نویسندهی این مقاله با تاریخ دوم همراه است و تاریخ نوشتار این کتاب را در اواخر سالهای ۹۹ بعد از میلاد میداند.
شیوه و نحوهی نگارش این کتاب چگونه است؟
این نیز یکی از سوالهای خوب و بجا دربارهی درک شیوهی نگارشی یک نوشته در کتابمقدّس است. با آشنا شدن به شیوه و نحوهی نگارش نویسنده، ما یاد میگیریم که به آن نوشته از آن سبک نگاه کنیم. بعنوان مثال، شما با اشعار حافظ مانند اشعار مولوی برخورد نمیکنید و با اشعار مولوی مانند فرودسی برخورد نمیکنید؛ و همینطور است وقتی شما اشعار نیما را با شاملو و شاملو را با سهراب سپهری میخوانید.
کتابمقدّس از سبکها و شیوهای نوشتاری متفاوتی تشکیل شده است. نبوتی، سرود، اخلاقی، بشارتی، نامه، شرح حال. اما کتاب مکاشفه تنها کتابی است که تنها یک سبک ندارد بلکه از سه سبک نوشتاری تشکیل شده است و این به خودی خود به دشوار بودن آن اضافه میکند. آن سه سبک شامل:
. سبک آپاکلپتیک (کلمهی یونانی برابر است با بازگشایی سّر و آشکار کردن راز) یا همان مکاشفه. آشکار کردن رویدادها و وقایع از گذشته، زمان حاضر و زمان آینده.
. سبک نبوتی. پیشگویی از زمان آینده. در این کتاب به این عبارت تاکید شده است. ۱:۳و ۲۲: ۶-۷ و ۱۰و ۱۸-۱۹
. سبک نامه. آغاز این نوشته مانند دیگر نامه های عهدجدید آغاز میشود. ” یوحنا به هفت کلیسایی که در آسیا هستند فیض و سلامتی بر شما باد.” ۱: ۴ و پایان نامه نیز مانند نامه های معمولی عهدجدید است. ” فیض خداوند ما عیسی مسیح با همهی شما باد آمین.”
متمایز بودن این کتاب
کتاب مکاشفه تنها کتاب و نوشتهی موجود در میان نوشتجات عهدجدید میباشد که بیشترین رجوع را با نوشتجات عهد قدیم دارد. شاید آیات و نام نویسندگان و انبیاء قدیم که یوحنا از آن در نوشتهی خود استفاده کرده است به چشم نیاید، اما تاثیرگیری از نوشتجات عهد قدیم بی نظیر است. یوحنا در این کتاب از نوشتجات، تورات موسی، مزامیر، کتب اشعیاء نبی، حزقیال نبی، دانیال نبی، زکریای نبی و دیگر نوشتجات عهد قدیم استفاده کرده است.
نکتهی دیگر اینجاست که وقتی به نامهها به هفت کلیسای آسیا میرسیم، گمان ما این است که گویی عیسای خداوند فقط این نامهها را به کلیسا فرستاده است و نه مابقی نوشتجات جدای نامهها را. خیر! کل نوشتهی مکاشفه در میان هفت کلیسا فرستاده شده است. به نظر میرسد که کل نوشتهی مکاشفه بعنوان مثال به کلیسای افسس فرستاده میشود، در حالی که در آن نامه به شش کلیسای دیگر نیز بوده است. یعنی کلیسای افسس میتوانست نامهی عیسای مسیح به کلیسای اسمیرنا و پرغامس یا فیلادلفیا را نیز بخواند و همچنین مابقی نوشتجات در این نامه، یعنی تمام ۲۲ فصل را (اگر فصلبندی امروزی را در نظر داشته باشیم) و کلیسای پرغامس یا اسمیرنا یا طیاطیرا، نامهی عیسای خداوند به کلیسای افسس و مابقی آن را میتوانست بخواند. به نظر نویسندهی این مقاله در حقیقت هر هفت کلیسای مذکور در این نامه کل نوشتهی مکاشفه را دریافت میکنند. احتمال این زیاد است که مثلا کلیسای افسس نامه را از جانب فرستادهی یوحنای رسول دریافت کرده است. و چون اولین کلیسایی است که نامه را میگیرد؛سپس با دقت لازم و شرایط خلل ناپذیر رونوشت کردن نامه توسط افراد برگزیده، این نامه برای کلیسای افسس رونوشت شده، کلیسا آن را برای خود حفظ کرده؛ سپس آن را به کلیسای بعدی فرستاده و این عمل میان هر هفت کلیسا تکرار شده باشد. به این روش، هر کدام از این کلیساها یک رونوشت از این نامهی بسیار مهم یوحنای رسول را برای خود حفظ میکنند.
موضوع اصلی چیست؟
برای درک نوشتجات کتابمقدّس باید در پی این باشید که پیدا کنید پیام مرکزی آن چیست. تمامی رسالات عهدجدید، ذره ذره با خواندن و مطالعه کردن تمام نامه تصویری واضح و واضح تر به شما برای پیام مرکزی میدهد. در پایان نامه است که شما درک میکنید، پیام مرکزی این نامه چه بود. کتاب مکاشفه بر عکس این عمل کرده است. پیام مرکزی این نامهی طولانی در همان ابتدا به ما داده شده است. اینکه عیسای مسیح اول و آخر است. او تا ابدالاباد زنده است. او خداوند و پادشاه هستی میباشد. وقتی عیسای مسیح این مکاشفه را به یوحنا داد تا آن را ثبت کند و از خوانندگان آن بخواهد تا این را بخوانند قصد داشت تا این موضوع اصلی را در همان آغاز به خوانندهی خود بدهد: خدای زندهی ما برنده و پیروز است. به رغم تمامی رنجها و مصیبتها خدای ما پیروز است، اوست که صاحب کلید مرگ و زندگی میباشد. اوست پیروزمند بر شیطان، مرگ، تمامی قدرتهای شیطانی و زورمندان این دنیا. اما چگونه این موضوع در این کتاب خود را نشان داده است:
. با اشاره کردن به شکنجه و آزار ایمانداران به مسیح. خود یوحنا که تبعید شده بوده است. کلیسای افسس که در دورهی بسیار سخت شکنجه بوده است. (۲: ۳) کلیسای اسمیرنا در ۲: ۹-۱۰ که در شکنجه و آزار بوده است. ایماندار مسیحی بنام آنتیپاس که در شهر پرغامس به شهادت رسیده است، ۲: ۱۳ . و این اعلام شکنجه و آزار مسیحیان در سراسر دنیا، شهیدانی که برای اجرای عدالت نزد خدا فریاد میزنند.
. تمام این وقایع و آزار و شکنجه زمینه را برای آمدن مظفرانهی دوم عیسای مسیح آمده میکند. و ما آمدن او را بر روی زمین شاهد هستیم که برای داوری در زمان آخر به همراه فرشتگان خود نزول میکند.
. و در پایان نابودی شیطان و مرگ، نابودی نبی دروغین، دشمنان و منکران به عیسای مسیح را داریم و تثبیت شدن پادشاهی خدا را بر روی زمین.
برداشت و تفسیرهای متفاوت در خصوص این کتاب در بین ایمانداران مسیحی
چهار دیدگاه متفاوت در خصوص تفسیر کلی این کتاب در بین متفکرین و منتقدین مسیحی وجود دارد این چهار گروه شامل: پرتریسم (یا رویداد انجام شده)، ایدهالیزیم (رویداد تصوری)، هیستروسیزیم (رویداد تاریخی) و فیوچریزیم (رویداد آینده) میباشد. اما آنها چه میگویند؟
الف-پرتریسم. این گروه معتقد هستند که وقایع کتاب مکاشفه قبلا روی داده و تمام شده است. دیگر نیازی به تمرکز کردن بر آن نیست.
ب-ایدهالیزیم. این گروه معتقد هستند که برای درک مکاشفه باید تمامی رویاها، تصاویر خیالی و دیگر اشکال عجیب و غریب را نادیده گرفت و آنها را بعنوان یک پیام اخلاقی که در خود دارند نگاه کرد.
پ-هیستروسیزیم. این گروه معتقد هستند که رویداد کتاب مکاشفه دربارهی تاریخ کلیسا در زمان اولیه، در زمان حال و زمان پیشرو تا آمدن عیسای مسیح میباشد.
ت-فیوچریزیم. این گروه معتقد هستند که وقایع کتاب مکاشفه دربارهی آینده کلیسا و دنیاست. وقایعی که بر هر دو پیش خواهد آمد.
سوال اینجاست کدامیک از این چهار برداشت درست است؟ با کمی دقت ما در خواهیم یافت هر کدام از این چهار گروه تا حدودی برداشتی درست از این کتاب دارند اما برداشت آنها کلی و نهایی نمیتواند باشد. به نظر نویسندهی این مقاله، کتاب مکاشفه ترکیبی از هیستروسیزیم و پرتریزیم و اندکی فیوچریزیم میباشد. ایدهالیستها نمیتوانند درست بگویند زیرا تصاویر داده شده در این کتاب گاها به خودی خود با ما گفتگو کرده و با ما از رازی الهی سخن میگویند.
چگونه باید این کتاب مطالعه شود؟
چند پیشنها سازنده و مفید:
الف-این کتاب را نه با سهل انگاری چون تصاویر و اشکال آن خیالی هستند بخوانید بلکه با دقت و تمرکز به پیام مرکزی و جزییات آن.
ب-آن را طوری بخوانید که انگاری عضوی از کلیسای افسس هستید و یوحنا این را برای شما و کلیسای شما نوشته است؛ بقولنا با دیدگاه ایمانداران اولیه آن را بخوانید.
پ-سعی کنید مطالعهی خودتان را از این کتاب با بیاد آوردن کتب عهدعتیق مانند دانیال نبی، حزقیال نبی، اشعیاء نبی، زکریای نبی که تاحدودی آپاکلپتیک و رازهای الهی را در آن با دادن تصاویر آسمانی بیان میکنند در یک ارتباط بدانید. مانند کتاب دانیال نبی فصل ۷ آیهی ۹ و فصلهای ۱۳ تا ۱۴ و فصل ۱۰ آیات ۵ و ۶ را با کتاب مکاشفه فصل ۱ ایهی ۷ و فصلهای ۱۲ تا ۱۵ در کنار هم بگذارید، نه اینکه مانند همه باشند، بلکه به دادن چنین تصاویری که خداوند قبلا به افرادی دیگری به غیر از یوحنای رسول نیز داده بود آشنا شوید.
بخش بندی کتاب مکاشفه
این کتاب در نمایی کلی به شش بخش تقسیم شده است:
الف-از فصل ۱ آیهی ۹ تا آیهی ۲۰٫ نما و تصویری از عیسای مسیح
ب-از فصل ۲ ایهی ۱ تا فصل ۳ آیهی ۲۲٫ هفت نامه به هفت کلیسای آسیا (ترکیهی فعلی)
پ-از فصل ۴ آیهی ۱ تا فصل ۵ آیهی ۱۴٫ بارگاه الهی
ت-از فصل ۶ آیهی ۱ تا ۱۶ آیهی ۲۱٫ سه بلای فرستاده شده.
ث-از فصل ۱۷ آیهی ۱ تا ۱۹ آیهی ۲۱٫ سقوط روم. شیطان.
ج-از فصل ۲۰ آیهی ۱ تا ۲۲ آیهی ۵٫ پادشاهی خدای زنده بواسطهی عیسای مسیح بر روی تمام هستی.
خواندن کتاب مکاشفه با تفسیر
پس از صعود عیسای مسیح به آسمان، کلیسای او بر روی زمین به شدت در جفا قرار گرفت. ابتدا توسط یهودیان سپس توسط رومیان. مشکل چه بود؟ روم قصد داشت تا یک مذهب مرکزی بر تمام روم حکومت کند. و این مذهب را همه باید اطاعت میکردند. دین یهودیان برای حکومت روم به رسمیت شناخته شده و فعالیت آنها مجاز بود. تنها مسیحیان بودند که مانند خاری در چشم پادشاهان روم، مذهب،خدایان و فیلسوفان و متفکرین رومی بودند. چرا؟ زیرا برای مسیحیان قیصر خدا نبود. بلکه فقط عیسای مسیح خدا بود. مسیحیان وارد معبد رومیان نشده،به خدایان بسیاری معتقد نبوده، و در مراسم مذهبی رومیان شرکت نمیکردند. برای آنها عیسای مسیح تنها خدای زنده بود و بس.
در زمان یوحنا رسول، دومیتین، امپراطور روم شد (۸۱-۹۶ بعد از میلاد) او ماجرای زنده شدن نرون را جدی گرفت. دستور داد تا همه او را پرستش کنند. او همچنین لایحه ایی را در سنای روم تصویب کرد که حتی امپراطور زندهی وقت نیز مانند یک خدای زنده پرستش شود. در برابر نامش زانو زده شده و برای او قربانی کرده و او را بپرستند. در همان ابتدای کتاب مکاشفه میخوانیم که یوحنای رسول بر ایمان خود به عیسای مسیح ایستاده است و تن به پرستش خدایان روم و امپراطور نداده بلکه عیسای مسیح را پرستش کرده و به انجیل او شهادت داده است. (۱: ۳)
یوحنا بر این شکنجه و آزار روم پیروزمند گشته بود اما اخباری از ایمانداران در کلیساهای اطراف بگوش میرسید که ناامید کننده بود. آنها در ایمان خود ضعیف شده، دلسرد شده، با دنیای بیرون هماهنگ شده، و آن ایمان اولین خود را به عیسای مسیح از دست میدادند. فشار و شکنجه زیاد شده بود، عیسای مسیح که بر طبق بشارت شاگردان او روزی بازمیگشت و بر تمام دنیا داوری میکرد هنوز برنگشته بود. تکلیف آیندهی آنان و فرزندان آنان چه بود؟ (این شرایط چقدر به زمان و محیط امروزی ایمانداران مسیحی در کشورهایی اسلامی، آفریقایی، کمونیستی، خاورمیانه نزدیک است. آمار نشان داده است که تعداد مسیحیانی که در قرن دوهزار به شهادت رسیده اند، شکنجه و آزار دیده اند از تمام طول تاریخ مسیحیت بیشتر است! در ضمن آمار به ما نشان داده است که قریب به دویست میلیون نفر مسیحی در سراسر دنیا در شکنجه و آزار است. همچنین آمار نشان میدهد که در سال ۲۰۱۰ در کشور نیجریه روستاهای مسیحی در این سرزمین توسط مسلمانان نابود شده و همهی آنان قتل و عام شده اند. در هندوستان در روستای اورسیا تعداد هفتاد هزار مسیحی توسط مسلمانان قتل و عام شده اند. در اندونزی بین سالهای ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۲ تعداد ده هزار مسیحی توسط مسلمانان به شهادت رسیده اند. در عراق از زمان سقوط صدام حسین تا امروز قریب به اکثر مسیحیان مجبور به ترک خانه و سرزمین خود شده اند. در ایران مسیحیان به دلیل ترک از دین اسلام و شهادت دادن به نام مسیح و داشتن کلیسای خانگی بازداشت شده، زندانی شده و در طول حکومت اسلامی شاهد شهیدانی از قبیل ، سودمند، هوسپیان مهر، دیباج، توریان و بسیاری گمنام بوده ایم.) در یک چنین شرایط سخت و دشواریست که عیسای خداوند با یوحنای رسول سخن میگوید. گویی خداوند پردهی تمامی راز آیندهی خود را برای لحظه ایی برای غلام خود و برای ما بکنار زده است و آنچه او بر تمام هستی اجرا خواهد کرد: نابودی شیطان، نابودی دشمنان مسیح و مسیحیت، نابودی رنج و جفا و درد و اشک، را به آنها نشان میدهد. و به آنها چنین مژده میدهد که پایان نزدیک است، خدای ما پیروز است، استوار بایستید و از ایمان خود دفاع کنید.
غلبه آمدن
دقیقا به همین دلیل است که واژهی غلبه آمدن در پهنای این کتاب به چشم میخورد.
الف-غلبه آمدن در آغاز کتاب. در همان آغاز کتاب در نامه هایی که به هفت کلیسا فرستاده میشود. در تمام این هفت کلیسا ضعف و ناتوانی و دلسردی و ناامیدی وجود دارد؛ اما عیسای مسیح به تمام این هفت کلیسا وعده میدهد که اگر آنها بر این دوران درد و رنج و شکنجه و آزار؛ دوران دفاع کردن از ایمان مسیحی خودش، آن ایمانی که روزی شاگردان مسیح از آن سخن گفتند، پدران کلیسا برای آن جان خود را دادند؛ اگر این بر این دوران ” غلبه ” آیند، پاداشی عظیم در انتظار آنها میباشد. ۲: ۷ و ۱۱و ۱۷ و ۲۶ ؛ ۳: ۵ و ۱۲ و ۲۱ .
ب-غلبه آمدن در وسط کتاب. در میانهی کتاب هستیم که مبارزه و غلبه آمدن بر شیطان و نیروهای اهریمنی فرمان داده شده است. که ایمانداران مسیحی با قوت خون مسیح و پاری گرفتن از او، بر شیطان و نیروهای پلید زمینی و اسمانی پیروز و غلبه خواهند یافت. ۱۲: ۱۱
پ-غلبه آمدن در پایان کتاب. در پایان کتاب فصل ۲۱ آیهی ۷ هستیم که میخوانیم، آنانی که بر تمامی رنجها، شکنجه ها، مصیبتهای زمینی، شیطان و نیروهای پلید شیطانی غلبه کرده باشند، میراث وعده داده شده را از دستان خود خدا دریافت خواهند کرد.
پایان سخن
ایماندار مسیحی! برادر و خواهر عزیز!
کتاب مکاشفه به شما نوشته نشده است، اما قطعا برای شما نوشته شده است. راز نهفته شده در این کتاب عظیم است و آن این است که با پایداری در ایمان مسیحی در این دنیا بسیار سخت و دشوار است. خطرات متعددی شما را تهدید میکند:
الف-دلسردی در ایمان به دلیل شرایط موجود؛ و سرد شدن آن آتش اولیهی محبت شما به عیسای مسیح و کلیسای او. ببین آن را چگونه باید بازیابی، آن را طلب کن اگر چنین شده ایی.
ب-اسیر تعالیم دروغین معلمین و شبانان دروغین شدن و باعث شدن که از ایمان مرکزی و نخستین بشارت داده شده در کتابمقدّس و پدران کلیسا فاصله گرفتن. مسیحیت فرقه های متعددی دارد، اما مسیحیت فرقه نیست. مذهب هم نیست. مسیحیت خود مسیح عیسی است. تعلیم او کتابمقدّس است. تمام کتابمقدّس از او و دربارهی او سخن میگوید. این کتاب را بخوان. به آن تمرکز کن. تشخیص و تمییز دادن تعالیم دروغین را بر اساس و معیار این کتاب بسنج. روح و جان خودت را از گمراهی حفظ کن.
پ-با دنیا رفتن و هم رنگ دنیا شدن. ما از دنیا بیرون خوانده شده ایم اما به دنیا فرستاده شده ایم نه اینکه تافته ایی جدا بافته باشیم بلکه در این دنیا نور و نمک باشیم. نور و نمک بودن این است که شما نمک و نور دنیا را جذب نکنید. زرق و برق دنیا و شهرت و قدرت دنیا؛ جاه طلبی و خوش گذرانی و سخن گفتن و عمل کردن اندک. این مسیحیت نیست. آنانی که نام مسیح را بر خود دارند و از او سخن گفته و به او شهادت میدهند قطعنا در این دنیا آزار و شکنجه خواهند دید. اگر شما تا الان چنین آزار و شکنجه ایی ندیده اید، بار دیگر به ایمان خودتان، توبهی خودتان و قبول کردن عیسای مسیح بعنوان خداوند و نجات دهنده برای خودتان نظر و تفکر کنید. یا این درست است و دومی درست نیست. یا دومی درست است و اولی از همان اول درست نبوده است!
بایست! بر ایمان خودت به عیسای مسیح استوار بایست! چه امروز عیسای خداوند بیاید و چه نیاید، نام شما در دفتر حیات ثبت شده است و نصیب شما مرگ دوم نخواهد بود؛ بلکه نصیب شما خوردن از میوهی درخت حیات ازلی میباشد. زیستن ازلی در شهر آسمانی، در آنجا که زمینی تازه و آسمانی تازه بنا گشته است. جایی که عیسای خداوند معبد زندهی آن است، خورشید آن است و دیگر هرگز قایق زندگی شما در دریای آشوب و دلهره و اشک و افسوس هرگز بادبانهای خود را بر نمی افرازد. بکله به سوی ازلیتی روان هستید که پایانی بر آن نیست. پس به پیش برو! در مسیح پیروزمند زندگی کن و نامش را جلال بده!
امکان ارسال دیدگاه وجود ندارد!