این روزها در اکثر کشورها همه جا جشن و چراغانی است. افراد در تکاپو برای خرید و استفاده از تخفیفها ویژه هستند. بسیاری لیستی از کادوهایی که هنوز برای کریسمس نخریدهاند در دست از این مغازه به آن مغازه میروند.
برای اکثر افراد این روزها فقط چند روزی خوشی بیشتر و زودگذر است برای بعضی رسم غذا خوردن با خانواده و دور هم بودن، تزئین خانه و محل کار.
اما برای کسانی که مسیح را حقیقتاً شناخته و پیروی میکنند میلاد مسیح یک حقیقت مهم است. حقیقتی که نه صرفاً یک روز در سال به یاد آن بیافتند، بلکه حقیقتی که زندگی آنها را متحول ساخته است.
در میان انبوه هدایا و شلوغی خیابانها و در پس دیوارها و درختهای چراغانی شده تاریکی و ظلمت گناه به خوبی دیده میشود. در گوشتهای از این دنیای غریب بسیاری بدون هیچ درکی از پیغام تجسد کلمهی خدا یا تولد عیسی مسیح به حالتی خلسهوار در شادیهای دنیوی هستند و در گوشهای دیگر بسیاری از مقدسین مسیح در این ایام در درد و رنج به سر میبرند.
برای بسیاری تولد مسیح صرفاً روزی برای یک جشن دیگر است و برای بسیاری میلاد نجات دهندهای است که آمد تا جان خود را برای آنها و بسیاری بدهد.
یک تحقیق در کشور امریکا میگوید در ایام کریسمس آمار جرم و جنایت، سرقت و تصادفات منجر به مرگ به دلیل مصرف بالای الکل و درگیری در مغازههای مختلف در حین خرید به شدت بالا میورد. در اکثر اتوبانهای خارج از شهرها تابلوهای سیار بزرگی نصب شده و بر روی آنها نوشته: در حین مستی رانندگی نکنید.
اما در میان تمام این موضوعات و اتفاقات بد در آن تحقیق یک خبر خوب هم بود. در این ایام بیشترین افراد به کلیساها رفته و در مورد مسیح سؤال میکنند. در این روزها بیشتر از همیشه در مورد نجات دهنده، عیسی مسیح موعظه میشود.
اما مهمترین سوالی که بسیاری در این روزها میپرسند این است، عیسی مسیح کیست؟
در انجیل به قلم متی باب ۱۱ آیات ۲۸ تا ۳۰ چنین آمده است:
بیایید نزد من ای تمام زحمتکشان و گرانباران و من شما را آرامی خواهم بخشید. یوغ مرا بر خود گیرید و از من تعلیم یابید، زیرا که حلیم و افتادهدل میباشم و در نفوس خود آرامی خواهید یافت، زیرا یوغ من خفیف است و بار من سبک.
خانوادهای نام فرزند خود را ”قدرت“ گذاشته بودند و امیدشان آن بود که مردی قدرتمند و تنومند بشود. اما حقیقت را نمیشود نادیده گرفت. حقیقت این بود که پدر و مادر آن نوزاد هر دو کوتاه قد و لاغر اندام بودند. و در نهایت، فرزند نیز با وجود تلاشهای فراوان خانواده و تغذیه خوب شخصی با ظرفیتهای والدینش شد.
هرچند گاهی پدر و مادرها میخواهند مواردی را انکار کنند و یا خانوادههای یکدیگر را برای نکات منفی متهم نمایند و برای نکات مثبت در فرزندان خانواده خود را دارای آن ویژگیها بدانند اما حقیقت را نمیشود مانند والدین آقای قدرت انکار کرد.
برای بسیاری از یهودیان تعالیم و قدرت مسیح عجیب بود و با خود میگفتند مگر او، همان نجار، پسر مریم و یوسف نیست!؟
آنها انتظار داشتند او شبیه والدین خودش باشد، اما او بسیار متفاوت بود.
راستی این عیسی مسیح کیست؟
عیسی مسیح در آیات ذکر شده یک اعلام بسیار عجیب میکند:
بیایید نزد من ای تمام زحمتکشان و گرانباران و من شما را آرامی خواهم بخشید.
این عیسی مسیح کیست که خودش توان آرامی و آسایش دادن را دارد؟
تمام پیامبران مردم را به سوی خدا و اطاعت از خدا دعوت میکردند تا مگر خدا به آنها آرامی و نجات ببخشد.
پس او نمیتواند تنها یک پیامبر باشد.
معلمین دروسی را برای آرامش به شاگردان خود میدهند.
اما عیسی مسیح میگوید: من به شما آرامی میدهم.
پس تنها یک معلم هم نیست.
اما حقیقتاً عیسی مسیح کیست؟
آیا مسیح آن شخصی است که افراد خداناباور و ملحد متصور هستند: یک معلم اخلاق.
البته بعضی سعی کردهاند که وجود شخصی به اسم عیسی را در تاریخ رد کرده و تمام آنچه انجیل میگوید را افسانه میدانند.
آیا مسیح به قول یهودیان یک معلم بود، البته به باور بسیاری از آنها یک معلم دروغگو.
بهترین راه برای شناخت یک شخص، شناخت او از طریق گفتهها و عملکرد اوست.
مُشک آن است که خود ببوید نه آنکه عطار بگوید.
هر کدام از ما ممکن است این تجربه را داشتهایم که با کسی همکلام شده و سپس بین ما رابطه دوستی بهوجود آمده باشد و بعد از مدتی متوجه میشویم آن شخص کاملاً با آنچه در مورد خودش میگفت تفاوت دارد. در چنین شرایطی اگر برای آن رابطه، هزینه (هر نوع هزینهای) کرده باشیم احساس شکست و حتی احساس فریب خوردن میکنیم.
بسیاری از جداییها و طلاقها به همین دلیل بوده.
افراد بعد از ازدواج یکدیگر را متهم به فریب میکنند و اینکه رفتارشان با آنچه قبلاً گفتهاند همخوانی ندارد.
اما یک موضوع بسیار عجیب در مورد عیسی مسیح وجود دارد. او هرچه گفت به عمل آورد و هرگز حرفش را تغییر نداد.
او هرگز مقایر با آنچه در مورد خود گفت، رفتار نکرد.
کتابمقدس و تاریخ و همچنین تمام کسانی که به اسم او توبه کرده و ایماندارن حقیقی هستند بر صحت این موضوع شهادت میدهند. از شاگردانش که برای این دوستی و رابطه حاضر بودند رنج و درد و شکنجه و مرگ را بر خود بگیرند تا پدران کلیسا و مسیحیان حقیقی در قرون مختلف که برای حقیقت مسیح تا پای جان ایستادند.
موضوع قابل تأمل: برای شاگردان مسیح رنجبردن برای او افتخار بود.
برای شاگردان مسیح این که به دلیل خدمت مسیح و اعلام انجیل او مورد جفا و سختی قرار بگیرند یک سعادت و افتخار بود. دلیل این موضوع حقیقی بودن مسیح و تعالیم او برای آنها بود. یوحنا در رساله اول خود به این موضوع اشاره میکند که آنها (شاگردان) به آنچه دیده و شنیده و لمس نمودهاند شهادت میدهند. آنها رنج و جفا برای عیسی را افتخار میدانستند زیرا مسیح را شناخته و در او گنجهای ابدی یافته بودند.
در کتاب اعمال رسولان ۴۰:۵-۴۲ چنین آمده:
... رسولان را حاضر ساخته، تازیانه زدند و قدغن نمودند که دیگر به نام عیسی حرف نزنند پس ایشان را مرخص کردند. و ایشان از حضور اهل شورا شادخاطر رفتند از آنرو که شایسته آن شمرده شدند که بهجهت اسم او رسوایی کِشند. و هر روزه در هیکل و خانهها از تعلیم و مژده دادن که عیسی، مسیح است دست نکشیدند.
اما این عیسی مسیح کیست؟
یگانه راه شناخت صحیح مسیح از طریق کلام اوست. با نگاه به بخشهای مختلف کلام خدا و با توجه به گفتهها و عمکرد مسیح و با فیض خدا و امداد روح قدوس او میتوانیم این حقیقت را دریافت کنیم که عیسی مسیح کیست.
در انجیل یوحنا باب ۴ ملاقات مسیح با یک زن سامری را میبینیم. سامریها یهودیانی بودند که به دلیل اعتقادات و رفتارهای مذهبی توسط دو فرقه دیگر یعنی صدوقیها و مخصوصاً فریسیها (که میشود گفت یهودیان مذهبیتری بودند) رد میشدند و آنها را نجس میدانستند. اما عیسی مسیح آن زن را ملاقات میکند و در آن ملاقات جزئیاتی از زندگی زن را که هرگز کسی جزخودش نمیدانست به او میگوید.
و واکنش زن را در آیه ۲۵ به بعد میبینیم.
زن بدو گفت: «میدانم که مسیح یعنی کرستُس میآید. پس هنگامی که او آید از هر چیز به ما خبر خواهد داد.» عیسی بدو گفت: «من که با تو سخن میگویم همانم.»
موضوع قابل تأمل: عیسی مسیح به زن سامری خودش را به عنوان مسیح موعود معرفی میکند.
من مسیح موعود هستم،
برای مردمی که قرنها در انتظار مسیح بودند شنیدن این موضوع بسیار شگفتانگیز بود.
اما آن زن چون میدانست مسیح شخصی است که از طرف خدا میآید و قدرت خدا با او خواهد بود وقتی دید که مسیح قدرت دارد تا گذشته، حال و آینده او را بازگو کند در حضور مسیح سرخم کرد.
در ادامه میخوانیم...
آنگاه زن سبوی خود را به گذارده، به شهر رفت و مردم را گفت: «بیایید و کسی را ببینید که هر آنچه کرده بودم به من گفت. آیا این مسیح نیست؟»
حالا به چند آیه جلوتر نگاه کنیم.
از آیه ۳۹
پس در آن شهر بسیاری از سامریان بواسطۀ سخن آن زن که شهادت داد که «هر آنچه کرده بودم به من بازگفت» بدو ایمان آوردند و چون سامریان نزد او آمدند، از او خواهش کردند که نزد ایشان بماند و دو روز در آنجا بماند و بسیاری دیگر بواسطۀ کلام او ایمان آوردند. و به زن گفتند: «بعد از این بواسطۀ سخن تو ایمان نمیآوریم زیرا خود شنیده و دانستهایم که او در حقیقت مسیح و نجات دهندۀ عالم است.»
موضوع قابل تأمل: او همه چیز را در مورد ما میداند عزیزان. او گفت من مسیح یا نجات دهنده هستم. من مسیح موعود هستم.
در انجیل یوحنا باب ۶ عیسی مسیح به افرادی که صرفاً برای نان و غذا به دنبال او بودند چنین گفت:
عیسی بدیشان گفت: «من نان حیات هستم، هر که نزد من آید، هرگز گرسنه نشود و هر که به من ایمان آرد، هرگز تشنه نگردد. یوحنا ۳۵:۶
موضوع قابل تأمل: وقتی عیسی مسیح این حقایق را بیان کرد عدهی بسیاری او را ترک کردند اما عدهای مشتاق نان حیات بودند، مشتاق خوردن از او بودند، مشتاق شناخت او بودند.
در آیه ۶۷ عیسی مسیح این پرسش را مطرح میکند:
۶۷ آنگاه عیسی به آن دوازده گفت: «آیا شما نیز میخواهید بروید؟» و در ادامه میخوانیم:
۶۸ شمعون پطرس به او جواب داد: «خداوندا نزد که برویم؟ کلمات حیات جاودانی نزد تو است. ۶۹ و ما ایمان آورده و شناختهایم که تو مسیح پسر خدای حی هستی.»
عیسی مسیح نان حیات است، نانی که کسانی که از او میخورند حیات را در خود داشته و هرگز مرگ ابدی را نخواهند دید و در زندگی مسیح را پیروی میکنند.
مفهوم پیروی مسیح برای شما چیست؟
پولس رسول در اول قرنتیان ۱۵: ۱۹ میگوید:
"اگر فقط در این جهان در مسیح امیدواریم، از جمیع مردم بدبختتریم."
عیسی میگوید: من نان حیات هستم.
واکنش شما به این نان آسمانی چیست؟
در انجیل یوحنا باب ۸ آیهی ۱۲ اینطور میخوانیم:
پس عیسی باز بدیشان خطاب کرده، گفت: «من نور عالم هستم. کسی که مرا متابعت کند، در ظلمت سالک نشود بلکه نور حیات را یابد.»
مسیح نور عالم است و به کسانی که در نام او توبه کردهاند روشنایی میبخشد. و آنها را از ظلمت و تاریکی به نور و روشنایی وارد میکند.
دنیا بر اثر گناه در تاریکی به سر میبرد، تاریکیای که نتیجهی گناه و محصولش مرگ ابدی است.
اما عیسی مسیح یگانه نور در این تاریکی است، نور خدا که به جهان آمد.
در رساله به افسسیان باب ۵ :۸ چنین میخوانیم:
زیرا که پیشتر ظلمت بودید، لیکن الحال در خداوند، نور میباشید. پس چون فرزندان نور رفتار کنید.
قبلاً ظلمت و حالا نور.
آیا شما در نور مسیح ساکن گشته و از ظلمت به نور تبدیل شدهاید یا همچنان در ظلمت گناه و تاریکی این دنیا به سر میبرید؟
عیسی مسیح در این مورد چیز غمانگیزی به نیقودیموس، آن معلم یهودی، گفت:
«و حکم این است که نور در جهان آمد و مردم ظلمت را بیشتر از نور دوست داشتند، از آنجا که اعمال ایشان بد است.» انجیل یوحنا ۳ :۱۹
اگر امروز ظلمت دنیا و گناه را به پیروی مسیح ترجیح میدهیم به دلیل عشق به گناه است.
امروز میتواند روز قدم گذاشتن در نور حیات ابدی باشد.
موضوع قابل تأمل: در حضور نور دیگر تاریکی جایی ندارد. در نور تیرهگیها و سیاهیها آشکار میشوند. در نور جراحات و عفونتهایی که در روح ما بر اثر گناه ایجاد شده، دیده میشوند اما این نور، نور شفادهنده است نه رسواکننده. این نور ما را به خودمان نشان میدهد تا در نور حضور خدا متوجه نیاز خود به او شویم.
او گفت: «من نور عالم هستم». آیا ما نور را دوست داریم یا ظلمت را؟
در انجیل یوحنا باب ۸ آیهی ۲۳عیسی مسیح گفت: من از عالم بالا هستم.
ایشان را گفت: «شما از پائین میباشید اما من از بالا، شما از این جهان هستید، لیکن من از این جهان نیستم از این جهت به شما گفتم که در گناهان خود خواهید مُرد زیرا اگر باور نکنید که من هستم، در گناهان خود خواهید مرد.»
نجاتدهنده باید از عالم بالا باشد. او باید متفاوت باشد. او باید بیگناه باشد. او نمیتواند دارای سرشت گناهکار باشد.
منتظر چه کسی هستیم؟
مسیحی که از یک پدر و مادر یهودی به جهان بیاید؟
منتظر انسانی هستیم که از پدر و مادری گناهکار به دنیا آمده و غیب شده؟
مسیح از عالم بالا به پایین آمد تا انسان پست شده را بالا بَرَد، به حضور خودش، در مکانی که خودش هست.
او در پستترین مکان ممکن به جهان آمد تا نشان دهد برای بیچارهترین افراد چون من و شما در او امید حیات هست.
او گفت: "و کسی به آسمان بالا نرفت مگر آن کس که از آسمان پایین آمد یعنی پسر انسان که در آسمان است." یوحنا ۳ :۱۳
تنها او از آسمان بود، همهی انبیا و معلمین و مرشدان از زمین بودند.
موضوع قابل تأمل: وقتی در انجیل یوحنا باب ۸ آیۀ ۲۴ میگوید: «...اگر باور نکنید که من هستم...»، عیسی مسیح از خداوندی خود صحبت میکند، آن "هستم" که در ذات با خداوند یکی است.
در همین باب وقتی فریسیان یهودی خودشان را فرزندان ابراهیم اعلام میکنند، دوباره عیسی مسیح به این موضوع اشاره میکند:
۵۶ «پدر شما ابراهیم شادی کرد بر اینکه روز مرا ببیند و دید و شادمان گردید.» ۵۷ یهودیان بدو گفتند: «هنوز پنجاه سال نداری و ابراهیم را دیدهای؟» ۵۸ عیسی بدیشان گفت: «آمین آمین به شما میگویم که پیش از آنکه ابراهیم پیدا شود من هستم.» ۵۹ آنها سنگها برداشتند تا او را سنگسار کنند. اما عیسی خود را مخفی ساخت و از میان گذشته، از هیکل بیرون شد و همچنین برفت.
دلیل اینکه یهودیان خواستند او را سنگسار کنند آن بود که او گفت من خدا هستم،
آنها متوجه بودند "من هستم" به چه معنایی است.
پس اگر به او بهعنوان نجاتدهنده و خداوند ایمان نداشته باشیم در گناهان خود خواهیم مرد.
واکنش ما چیست؟ به او ایمان میآوریم یا بیتفاوت رد میشویم.
موضوع قابل تأمل: کسانی که به انجیل مسیح بیتفاوت هستند با کسانی که او را مصلوب کردند تفاوتی ندارند، آنها با هم مورد داوری و غضب خدا قرار میگیرند.
در انجیل یوحنا باب ۱۰ عیسی مسیح خود را " در" معرفی میکند، دری که گلهی او از آن وارد میشوند.
عیسی مسیح گفت: من در حیات هستم. او گفت: من شبان نیکو هستم، شبانی که جانش را برای گله میدهد.
او جانش را داد، او محبتش را ثابت کرد.
۹ "من در هستم، هر که از من داخل گردد، نجات یابد و بیرون و درون خرامد و علوفه یابد. ۱۰ دزد نمیآید مگر آنکه بدزدد و بکُشد و هلاک کند. من آمدم تا ایشان حیات یابند و آن را زیادتر حاصل کنند. ۱۱ من شبان نیکو هستم، شبان نیکو جان خود را در راه گوسفندان مینهد."
به دنبال چه چیزی هستیم؟
اگر میخواهید وارد حیات شوید مسیح، در ورود به حیات ابدی است.
در ادامه همین باب ۱۰ عیسی مسیح میگوید: من پسر خدا هستم. میگوید: پدر در من است و من در پدر. در آیه ۳۰ میگوید: «من و پدر یک هستیم.»
آیا ما حقیقتاً مشتاق شناخت خدا هستیم؟ خداوند خودش را در مسیح آشکار کرده است.
خداوند دنیا و خلقت خود را به حال خود رها نکرده تا یک روز صرفا برای مجازات اقدام کند. بلکه او از سر محبتش درصدد ارتباط با این مخلوق هست. پسر خدا، عیسی مسیح انسان شد و دردها و وسوسهها و مشکلات ما را تجربه کرد، هیچ گناه نکرد و بیگناه به جای ما قربانی شد.
عیسی مسیح در باب ۱۱ انجیل یوحنا وقتی به خانه مریم و مرتا رفت که برادرشان ایلعازر مرده بود... غمگین شد... او اشک ریخت.
موضوع قابل تأمل: او خدایی است که با دردهای ما آشناست. مرتا خواهر ایلعازر به مسیح گفت: اگر شما اینجا بودی نمیمرد!
چهار روز از مرگ ایلعازر گذشته بود.
مسیح گفت: او زنده خواهد شد...
مرتا گفت: بله روز قیامت همه زنده خواهند شد...
اما عیسی مسیح گفت:
عیسی بدو گفت: «من قیامت و حیات هستم. کسی که به من ایمان آورد، اگر مُرده باشد، زنده گردد. و هرکه زنده بُوَد و به من ایمان آورد، تا به ابد نخواهد مُرد. آیا این را باور میکنی؟» او گفت: «بلی ای آقا، من ایمان دارم که تویی مسیح پسر خدا که در جهان آینده است.»
او قیامت و حیات است.
او پسر خدای زنده و نجاتدهنده است.
ایماندران حقیقی به عیسی مسیح زنده شدهاند، از مرگ روحانی به جهت حیات ابدی زنده شدهاند.
امروز میتواند روز زنده شدن برای شما باشد.
در مکاشفهی یوحنا ۱ :۸ عیسی مسیح، خود را چنین معرفی میکند.
"من هستم الف و یا، اول و آخر"، میگوید آن خداوند خدا که هست و بود و میآید، قادر عَلَیالاِطلاق.
ابتدا و انتها، منشأ و پایان مسیح است.
و در آیه ۱۷ همین باب چنین میخوانیم:
و چون او را دیدم، مِثل مُرده پیش پایهایش افتادم، و دست راست خود را بر من نهاده، گفت: «ترسان مباش من هستم اول و آخر و زنده.
او یگانه راه و نجات دهنده است.
از آخرت ترس دارید؟ ترس از چه چیز؟ از دین و مذهبی که از ابا و اجداد به ارث بردید؟ از طرد شدن و مسخره شدن میترسید؟ او در آخر همه چیز را در دست دارد، پس هیچ جای ترسی وجود ندارد.
اما عیسی مسیح خودش را یگانه راه رسیدن به خدا معرفی کرد.
در یوحنا ۶:۱۴ میخوانیم:
عیسی بدو گفت: «من راه و راستی و حیات هستم، هیچ کس نزد پدر جز به وسیلهی من نمیآید.
و در اعمال رسولان ۴ :۱۲ پطرس رسول شهادت میدهد:
«و در هیچ کس غیر از او نجات نیست زیرا که اسمی دیگر زیر آسمان به مردم عطا نشده که بدان باید ما نجات یابیم.»
شاید بگویید پس این همه دین و مذهب دیگر چیست؟
انبوه ادیان مختلف فقط یک چیز را نشان میدهند. گناهکار بودن انسانی که نمیخواهد از راه خدا وارد شود و میخواهد خودش راهی فراهم کند و طریقی دلخواه یک نسل، یک قبیله، یک فرهنگ و یک منطقه.
اما فقط یک خدا هست و یک نجاتدهنده و تنها در مسیح میتوان او را شناخت.
شما امروز در مقابل این مسیح چه چیزی برای گفتن دارید.
پطرس رسول گفت: تو مسیحِ خداوند هستی.
سالها پیش من در تاریکی و ظلمت و گناه به سر میبردم تا زمانی که آیات انجیل متی باب ۱۱ را شنیدم: "بیایید نزد من ای تمامی زحمتکشان و گرانباران."
من به نزد او رفتم و امروز میتوانم شهادت بدهم در تمام این سالها مسیح دقیقاً همانی بوده که گفته چون او چنان که گفت، عمل کرد.
او گفت: من مسیح موعود هستم. من نان حیات هستم. من از عالم بالا هستم. من هستم. من در حیات هستم، من و پدر یک هستیم، من قیامت و حیات هستم. یگانه راه راستی و حیات.
عیسی مسیح بر تمام گفتههای خود با عملکردش صحت گذاشت.
فرشته به مادرش گفته بود او نجاتدهنده خواهد بود و صدها پیشگویی از کتب مقدس پیش از او یعنی کتب مقدس یهودیان و یا عهد عتیق مسیحیان در او به انجام رسید.
عیسی مسیح در انجیل یوحنا ۱۵ :۱۳ میگوید:
"کسی محبتِ بزرگتر از این ندارد که جان خود را بهجهت دوستان خود بدهد."
و او دقیقاً جانش را داد.
او برای همین به جهان آمده بود و جز این آمدنش معنایی نداشت.
امروز ما در مقابل مسیح چه واکنشی از خود نشان میدهیم؟
مسیحی هستیم؟ صادقانه؟ آیا تنها دین ما عوض شده یا مسیح در ما توسط روحش زندگی میکند.؟
آیا معنای میلاد او برای ما همراه با پیروی از او و حمل صلیب هست؟
عیسی حاضراست تا رابطهای تازه به ما ببخشد.
اما اگر مسیح مالک و صاحب و خداوند ما نیست! اگر او را آنگونه که خودش میگوید قبول نداریم؟ یک چیز را باید به یاد داشته باشیم و آن این که زمان خیلی زود میگذرد و هیچکس نمیداند چقدر وقت دارد. امروز میتواند روز نجات و دریافت حیات تازه و ابدی در مسیح باشد. او که جان خودش را برای نجات بسیاری داد.
او جان خود را بر صلیب به جهت گناهان بسیاری داد، بعد از سه روز از مرگ قیام کرد و اکنون زنده است، حاضراست تا حیات تازه ببخشد. پس در نام او از گناهان خود توبه کرده و در حیاتی که با هدیه ایمان از جانب خدا به شما بخشیده میشود مسیح را پیروی کنید.