سیری در اعتقادنامههای مسیحی
این مقاله در مجلد ۸۳ مجلهی شبان به چاپ رسیده است.
www.shabanmag.com/upload/pdf/20210414/Pdf970.pdf
چند وقت پیش دوستی در مورد گفتگویش با یکی از کشیشهای هموطن صحبت میکرد. صحبت این دو عزیز در مورد اعتقادنامهها و اهمیت آنها بوده اما کشیش عزیز از دوست من خواسته بوده تا مواظب باشد چون اعتقادنامهها مردم را به یاد توضیحالمسائل در مذهب شیعه میاندازد و مردم را از مسیحیت دلزده میکند. موضوع برای من جالب بود چون خودم نیز تجربهای مشابه با شبانی دیگر را داشتم. یک روز در کلیسایی برای تعلیم دعوت شده بودم و بعد از اتمام جلسه کشیش پیش من آمد، تشکر کرد و گفت لطفا در کلیسای ما از توضیح در مورد اعتقادنامهها پرهیز کنید. وقتی دلیل را پرسیدم جواب این بود که مردم فکر میکنند ما هم مثل مسلمانها رساله و توضیحالمسائل داریم. برای درک مشکل نیاز به بررسی زیادی نبود؛ مشکل، عدم درک درست و نداشتن شناخت لازم از مسیحیت تاریخی و تاریخ مسیحیت است. هر دو کشیش با وجود آنکه از دو کلیسای مختلف و تعلیمی متفاوت بودند اما نظری مشابه در مورد اعتقادنامهها داشتند.
آیا اعتقادنامههای کلیسایی برای ایجاد سوء تفاهم گردآوری شدهاند؟ یا بالعکس برای رفع سوء تفاهمات و کج فهمیها نوشته شدهاند؟
اعتقادنامههای کلیسایی و یا پرسش و پاسخهای مسیحی در تاریخ مسیحیت جایگاه خاصی را به خود دادهاند. از ابتدا و ایستادگی در مقابل تعالیم غلط و دفاع از خداوندی عیسای مسیح و تثلیث مقدس و بعدها در روشن نمودن جایگاه کلام خدا و کلیسای مسیح در کلیسای پروتستان. امروزه بسیاری از جماعتهای مسیحی برای آنکه خود را به گونهای غیر وابسته به هر کدام از سنتهای کلیسایی نشان بدهند از دلبستگی و اقرار تمامی اعتقادنامههای تاریخی کلیسا سر باز میزنند. بسیاری هم برای رهایی از اتهاماتی مانند کهنهباور و سنتی یا محافظه کار بودن علاقهای به رجوع به اعقادنامههای کلیسایی ندارند. اما با نگاهی به زمانهی شریری که کلیسا در آن به سر میبرد و آنچه خود خداوند عیسای مسیح هشدارش را داد که «بسا انبیای کَذَبه ظاهر شده، بسیاری را گمراه کنند» (متی ۲۴: ۱۱)، درک این موضوع آنقدر سخت نیست که امروزه نیاز به داشتن اصولی مکتوب و جامع که کاملا استوار بر کلام خداوند باشد نیازی جدی برای کلیسای مسیح است. اصولی که کلیسا را در هدف خود که جلال مسیح است یاری میدهد، در پرستش خداوند هدایت میکند و در داشتن زندگی پاک و همراه با خداترسی تجهیز مینماید. اگر کلیسای پروتستان در همین دو قرن اخیر وفاداری خود را بر اعتقادنامههای موجود بعد از دوران اصلاحات حفظ کرده بود شاید امروزه شاهد بسیاری از فرقهها و جنبشهای متعدد بدعتکار و گمراه نمیبودیم. بدعتهای زمان ما چیزی تازه نیستند و مانند ابتدای تاریخ مسیحیت معلمین کذبه چند آموزه و موضوع اساسی را مورد حمله قرار میدهند. خداوندی عیسای مسیح، تثلیث مقدس، حقانیت کلام خدا و حاکمیت خداوند. در تاریخ کلیسا و اکثر اعتقادنامههای دوران قبل از اصلاحات صرفا چند موضوع مورد بحث بود. خداوندی عیسای مسیح، تثلیث و جایگاه کلیسا. اما در دوران اصلاحات به دلیل تاریکی بسیار عمیقی که با فاصله گرفتن کلیسا از کلام خدا و اصول ایمان مسیحی ایجاد شده بود مقدسین در کلیسای مسیح بر آن شدند تا اعتقادنامههایی بسط داده شده بر تمامی آموزهها و اصول ایمان مسیحی به نگارش در بیاورند که هم در مقابل تعالیم غلط ایستادگی نمایند و هم کلیات ایمان مسیحی را به شیوهای کاربردی برای مطالعهی شخصی و گروهی و پرستش و تفکر بر کلام خدا و تعلیم و تجهیز مقدسین ایجاد کنند. برای نمونه میتوان به اعتقادنامههایی چون هایدلبرگ (۱۵۶۳م)، اساسنامهی ۳۹ (۱۵۶۳م)، اعتقادنامهی وستمینستر (۱۶۴۶م)، اعتقادنامهی راست دینی هرکولس کولینس (۱۶۸۰م) اعتقادنامهی بپتیستی لندن (۱۶۸۹م) اشاره کرد. کلیسایی که برای درک درست از خداوندی عیسای مسیح اسقفهای خود را خلع لباس میکرد و حکم به ارتداد اساتید الاهیات خود میداد، امروزه پیروان دیگر ادیان را شریک در نجاتی میداند که مسیح با فدیهی جان خود و مرگ و قیامش برای کلیسای برگزیده و مقدسش فراهم نمود. شاید برای مذهب کاتولیک اعتقادنامهها همچنان مورد احترام هستند اما جز در بعضی مناقشات دیگر جایی برای ارائه اعتقادنامه و اصول ایمان کتابمقدسی نیست چون انسان و سیاستهای ناپاک بشری جایی بس بزرگتر برای خود ایجاد کردهاند. در دورانی که ما زندگی میکنیم نیاز به بازگشت به اصول ایمان مسیحی و تعالیم ناب کتابمقدس بیش از هر زمانی احساس میشود. در دورانی که افراد در جماعتهای کلیسایی مختلف به راحتی بدون در نظر داشتن حقیقت کلام خدا و تعلیم و تفسیر صحیح کتابمقدس و آموزهها در مورد اصول ایمان مسیحی چنین ابراز میکنند: «به نظر من»، ایستادگی بر آنچه پدران کلیسا به طور خاص پدران دوران اصلاحات بر آنها پا فشاری کرده و بسیاری جان خود را برای آنها دادهاند، یک نیاز اساسی است.
در قرن اول میلادی شهروندان روم باید یک اعتقاد را اقرار میکردند و عدم اقرار و اعتراف به آن موضوع میتوانست برای افراد به قیمت جان آنها تمام شود. شاید یگانه گروهی که از اقرار آن اعتقاد سر باز زده و اعترافی متفاوت داشتند مسیحیان بودند. در حالیکه شهروندان غیر مسیحی اعتراف میکردند «قیصر خداست»، مسیحیان با وجود امکان از دست دادن جانشان معترف بوده و میگفتند «مسیح خداست». شاید این اولین اعتقادنامهی نانوشته و اعتراف ایمان مسیحی باشد. آنچه در این روایت تاریخی بسیار با اهمیت است، اقرار و اعترافی است که بدون ترس از ترد شدن و جدا افتادن از جامعه و حتی مرگ از قلب ایمانداران بر میآمد. متاسفانه امروزه در مسیحیت، متاثر از ایدههای بشری و فرهنگهای ضد کتابمقدسی، داشتن یک اقرار صحیح و اعتقاد راسخ کمرنگ شده است. افراد بسیاری به عنوان یک فانتزی خود را مسیحی میدانند اما در اقرار مکاشفهی کامل و بینقص بودن کلام خدا و یا حتی حاکمیت خدا در نجات و حفظ شخص در نجات دچار مشکل هستند. شاید یکی از اصلیترین دلایل این شکاف عدم شناخت تاریخی از ایمان مسیحی است. شناختی که اتفاقا با مطالعه و تعمق بر اعتقادنامهها قابل تحصیل است. مسافر حکیم وقتی مقصدی را برای نخستین بار برای سفر در نظر دارد، راهی را که گذشتگان رفتهاند در پیش میگیرد. زندگی مسیحی ما یک سفر است؛ سفری که همهی ما فقط یک بار امکان قدم گذاشتن و پیمودن مسیرش را داریم. آیا نباید از برادران خود که در گذشته این مسیر را پیموده و برای رسیدن سربلندانه به هدف، مسیری را برای ما به جا گذاشتهاند اقتدا نماییم؟
در تاریخ کلیسا بسیاری از اعتقادنامهها بر اساس نیاز و در حین برگزاری یک شورا و یا بعد از آن نوشته و گردآوری شدهاند. با نگاهی اجمالی به با اهمیتترین اعتقادنامهها که بسیاری از آنها از بطن شوراهای کلیسایی بر آمده است مطالعهی خود را در بخش اول این مطلب آغاز میکنیم.
تعداد اعتقادنامههای مسیحی پیش از جنبش اصلاحات بسیار معدود بود و صرفا در باب آموزههای اصلی مسیحیت مانند تثلیت و خداوندی عیسای مسیح مطالب جمعآوری شده بود. شاید به عنوان یکی از اولین اعتقادنامهها بشود به اعتقادنامهی رسولان اشاره کرد. اعتقادنامهای که در واقع رسولان آن را ننوشتهاند اما وجود دوازده بند در این اعتقادنامه این باور را از ابتدا در کلیسا ایجاد کرده که هرکدام از رسولان یک قسمت را نوشتهاند. اعتقادنامهی رسولان برگرفته از اعتقادنامهی دیگری به نام اعتقادنامهی قدیمی روم است که در اواسط قرن دوم میلادی به یونانی و لاتین موجود بود. هرچند از لحاظ تاریخی امکان اثبات نوشته شدن این اعتقادنامه به دست رسولان ممکن نیست، اما باید در نظر داشت که تمام قسمتهای این اعتقادنامه مطابق با اصول ایمانی است که رسولان مسیح در رسالات خود مکتوب نمودهاند. این اعتقادنامه برای قرنها به طور کامل از طرف کلیسا پذیرفته شده و اعترافی جامع از ایمان و باور مسیحیان است. ترتولیان و آگوستین با وجود تفاوت در زمان خدمتشان هر دو به بندهای این اعتقادنامه اشاره کردهاند. هرچند پذیرش اعتقادنامهی رسولان به معنی هم طراز قرار دادن آن با کتابمقدس نبوده، اما به دلیل بیان کلیات ایمان مسیحی در چند سطر کوتاه و تکیهی کامل بر کتابمقدس باعث پذیرفته شدن این اعتقادنامه در کلیسای خداوند بود. بسیار محتمل است که اعتقادنامهی رسولان به شکلی که امروزه موجود میباشد در اواسط قرن پنجم جمعآوری شده و در کلیسای مسیح مورد استفاده قرار گرفته است. تاریخدان مسیحی فیلیپ اسکف در باب معرفی این اعتقادنامه اینطور میگوید: «دعای خداوند عیسای مسیح بالاترین دعاها، ده فرمان بالاترین احکام و اعتقادنامهی رسولان بالاترین اعتقانامههاست.» الاهیدانهای برجسته در طول تاریخ مانند ایرنیوس، ترتولیان و اوریجن به قسمتهای متعدد این اعتقادنامه اشاره و استناد کردهاند. جان کلوین در برجستهترین کتابش اصول دین مسیحی یک باب کامل را به این اعتقادنامه اختصاص داده است. این اعتقادنامه که سالهای بسیار دور به فارسی ترجمه شده این چنین است:
من به خدای پدر، قادر مطلق، خالق آسمان و زمین ایمان دارم. من ایمان دارم به پسر یگانهی او، خداوندمان عیسای مسیح، که از طریق روحالقدس در مریم باکره لقاح یافت و تحت حکومت پنتیوس پیلاتوس رنج کشید، مصلوب شد، جان داد و مدفون شد؛ به عالم اسفل پایین رفت. روز سوم از مردگان قیام کرد. به آسمان بالا رفت و در دست راست خدای پدر قادر مطلق نشست. او از آنجا خواهد آمد تا مردگان و زندگان را داوری کند. من به روحالقدس، کلیسای جامع مقدس، مشارکت مقدسین، آمرزش گناهان، قیام مردگان و حیات جاودانی ایمان دارم. آمین.
اما دومین اعتقادنامه که میشود به عنوان یکی از اعتقادنامههای کلیسایی پیش از دوران اصلاحات به آن اشاره کرد، اعتقادنامهی نیقیه است. این اعتقادنامه بر اساس اعتقادنامهی رسولان شکل گرفته و مطالب این اعتقادنامه از بطن شورایی بیرون آمد که میشود بعد از شورای اورشلیم در باب ۱۵ اعمال رسولان آن را دومین شورای کلیسایی دانست که در ۳۲۵ میلادی در نیقیه برگزار شد. این شورا برای یافتن پاسخی مناسب به تعالیمی بود که آریوس اهل اسکندریه وارد کلیسا نموده بود. آریوس و تعداد دیگری از متفکرین اینگونه تعلیم میدادند که خدای پدر جایگاهی برتر از پسر دارد و خدای پسر نیز نسبت به روحالقدس از منزلت و مقامی بالاتر برخوردار است. آریوس فقط پدر را دارای الوهیت میدانست. از منظر آریوس خدای پدر برای خلقت از وجود پسر استفاده کرده بود اما پسر، نه خدا و دارای الوهیت بلکه مخلوقی بر آمده از نیستی است. شورای نیقیه به دستور و رهبری کنستانتین در ۳۲۵ میلادی برای مقابله با تعالیم غلط آریوس برگزار شد. بیش از ۲۰۰ اسقف در این شورا گرد هم آمدند و آریوس و تعالیم او مورد بحث قرار گرفت و نتیجه، محکومیت او بود. آریوس و اعتقاداتش در این سند و اعتقادنامه مورد لعن قرار گرفتند.
اما شورای بعدی در قسطنطنیه در ۳۸۱ میلادی برگزار شد که به شورای نیقیة قسطنطنیه هم از آن یاد میشود. در این شورا اعتقادنامهای با چند تفاوت مختصر نسبت به آنچه در شورای نیقیه گردآوری شد بود ثبت شد.
شورای بعدی که در تاریخ کلیسا ثبت میشود، شورای افسس است. افسس یکی دیگر از شهرهایی بود که شوراهای کلیسایی متعددی را پذیرا شد. اولین شورای کلیسایی در شهر افسس در سال ۴۳۱ میلادی برگزار شد. دومین شورا در شهر افسس در سال ۴۴۹ واقع گشت و سومین شورا در همین شهر در سال ۴۷۵ میلادی بود. در تاریخ کلیسا اولین شورای شهر افسس را به عنوان اولین شورای رسمی کلیسا محسوب میکنند. در شورای افسس موضوعی که مورد بررسی و بحث قرار گرفت در باب آموزهی مسیحشناسی بود. سوالاتی که در باب انسان و خدا بودن مسیح مطرح شده بود و عدهای با وجود مکتوبات شورای نیقیه در مورد خدای پسر، سوالاتی را در مورد ذات دوگانهی مسیح مطرح میکردند. سوالاتی مانند این که مسیح چه مقدار خدا و چه مقدار انسان بوده؟ آیا مسیح از دو مغز مجزای انسانی و خدایی برخوارد بوده؟ آیا قسمت ذهن الاهی مسیح از ذهن انسانی او برجستهتر و بزرگتر بوده؟ این سوالات که به یک جدال بین سیریل و نستوریوس تبدیل شده بود در این شورا به بحث گذاشته شد. در شورای افسس دو جواب برای این سوالات مطرح شده و مورد بحث قرار گرفت. یکی اینکه مسیح کاملا خدا و کاملا انسان بوده به عنوان یک شخص و دو شخصیت. جواب دیگر که باب بحث در شورای دیگری در تاریخ کلیسا را باز کرد مسیح را حقیقتا خدا و حقیقتا انسان و این دو را در یک اتحاد مطرح میکرد. در واقع مسیح را خدای کامل و انسان کامل، یک شخص و یک شخصیت معرفی میکرد. در اقرارنامهای که مکتوب گردید، کلیسا بر این موضوع معترف شد که ما به یک پسر و یک خدا معترف هستیم و مسیح را فرزند یگانهی خدا، حقیقتا خدا و حقیقتا انسان میدانیم که از بُعد الاهی با خدای پدر و از بُعد انسانی با بشر هم ذات است و این یک وحدت در این دو طبیعت است.
اما شورای کالسدون در سال ۴۵۱ میلادی با گردهمایی بیش از ۵۰۰ اسقف کار خود را آغاز کرد، شورایی که در نوع خود بزرگترین گردهمایی کلیسایی در آن زمان بود. اکثریت اسقفهای حاضر از کلیسای شرق در این شورا حضور داشتند. در زمانی که دو دیدگاه غلط یعنی بدعت ائوتوخس و بدعت نستوری در حال شیوع بودند شورای کالسدون با رد هر دو دیدگاه و با تکیه و توضیح اعتقادنامهی نیقیه و افسس هر دو دیدگاه را رد کرد. هرچند اسقفهای حاضر در شورا تمایلی به نوشتن یک اعتقادنامهی جدید نداشتند اما با اصرار امپراتور و برای ایجاد یک دفاعیهی متنی بر اساس اعتقادنامههای سلف تدوین شد. هر دو بدعت ایجاد شده که شخص خدای پسر و طبیعت الاهی و انسانی او را مورد حمله قرار میداد رد شدند. آنچه بر اساس اعتقادنامهی نیقیه و افسس در کالسدون مکتوب گردید تمرکز بر همان اصول بود با حالتی دفاعی و با جملاتی بسته که موضوعات را به طوری کامل و دارای چهارچوب ارائه میکرد. اما بسیار عجیب است که با مطالعهی مکتوبات و باورهای ایجاد شده در بین اسقفها به نظر میرسد در بسیاری از موارد این شوراها و جماعتها صرفا جایی برای بحث و ابراز فضل بوده تا واقعیت ایستادن بر اصل کلام خدا. در همین شوراها مریم مادر عیسی را جایگاهی فوق بشری بخشیدند و حتی قدوسیت مسیح را بر گرفته از مادر مقدسش دانستند.
اعتقادنامهی آتاناسیوس، اعتقادنامه، یا مجموعهای مختصر از سوالات و جوابها در باب پسر خدا و تثلیث. این اعتقادنامه مانند اعتقادنامهی رسولان هرچند به اسم آتاناسیوس است اما او در نگارش این اعتقادنامه نقشی نداشته. بلکه به دلیل دفاعیهی این اعتقادنامه بر خداوندی عیسای مسیح و تثلیث مقدس نام آتاناسیوس از پدران راستدین در نیقیه که به ایستادگی و دفاع از آموزهی تثلیث مشهور بود بر این اعتقادنامه گذاشته شده است. آتاناسیوس شبان و الاهیدان برجستهای بود و بعضی از نوشتههای او همچنان ترجمه و چاپ میشوند مانند، درآمدی بر تجسد مسیح. بسیاری از محققان تاریخ کلیسا بر این باور هستند که این اعتقادنامه از کلیسای لاتین زبان و شمال آفریقا به جهان مسیحیت وارد شده است. در ابتدا اسم این اعتقادنامه هم ایماننامهی آتاناسیوس بود و اشارهای بر اینکه این مکتوب یک اعتقادنامهی جامع است نشده بود. این اعتقادنامه بر افراد و گروههای مختلف در دوران اصلاحات تاثیر بسیاری داشت. تقریبا اکثر پدران دوران اصلاحات به این اعتقادنامه اشاراتی داشتهاند. این اعتقادنامه به همراه اعتقادنامهی رسولان و نیقیه در ابتدای کتاب اعتقادنامهی کلیسای لوتری قرار داده شده است. مارتین لوتر این اعتقادنامه را مهمترین و با شکوهترین نوشته از دوران رسولان به بعد میدانست و جان کلوین معتقد بود این اعتقادنامه برای همیشه مانند یک سمبل برای کلیسا باقی خواهد ماند. این اعتقادنامه در ۴۲ رساله نوشته شده است که میشود آن را به سه بخش مجزا کرد. تثلیث، طبیعت خدای پسر و قسمت آخر که محکومیت و لعنتها را برای کسانی که به عنوان مسیحیان از تعلیم اعتقادنامهها سر باز میزنند بر میشمارد.
شورای بعدی که به آن اشارهای مختصر خواهیم داشت، شورای قسطنطیه است. شهری که امپراتور به نام خود به عنوان مرکز امپراتوریش نامگذاری کرد به زودی مرکزی شد برای مسیحیت آن دوران با سمبلها و نشانههای مسیحی فراوان. شوراها و گردهمآییهای متعددی در این شهر انجام شد اما سه شورای مهم در سالهای ۳۸۱،۵۵۳ و ۶۸۱ میلادی در این شهر واقع گشت. موضوعات مختلف و متفاوتی در این شوراها مورد بحث قرار گرفت هرچند این شوراها اهمیتی به اندازهی شورای نیقیه و کالسدون نداشتند. اما خداوندی شخص روحالقدس در شورای اول و ذات و ارادهی الهی خدای پسر در دو شورای بعدی مورد بحث قرار گرفت. موضوعاتی که مورد بحث قرار گرفت و بر اصول کتابمقدسی بر آنها تایید گذاشته شد پیشتر هم در شوراهای دیگر مورد بحث قرار گرفته بود اما تفاوت این شوراها که با فاصله زمانی از یکدیگر برگزار شد این بود که متون ثبت شده بسیار محافظهکارانه و با دقت و بر اساس اعتقادنامههای پیش مکتوب گردید و کلیسا در شرق و غرب آن چه را در این شورا مکتوب گردید به عنوان اصول اعتقادی برای همیشه پذیرا و معترف شد. این شوراها به نوعی برای همیشه و قاطعانه با تعالیم غلط آیروس مقابله کرد به نوعی که توضیحات کامل و دقیق این اعتقادنامهها دیگر جایی برای افرادی که به طور مخفیانه همچنان با استفاده از شکافهای موجود در توضیحات اعتقادنامه نیقیه عقاید آریوس را اشاعه میدادند نمیگذاشت. موضوعات مطرح شده در این سه شورا با رجوع بسیار دقیق به کلام خدا برای اثبات حقایق مطرح شده نه فقط در آن دوران بلکه امروزه نیز برای کلیسا درسهای بسیاری را به همراه دارد. یکی از موضوعات کار روحالقدس در هدایت ایماندارن است که ما را به طریقی که خداوند در نظر دارد هدایت مینماید و این بسیار متفاوت است با تصوری که روحالقدس و کار او را جدا از اراده و خواست دیگر اقنوم تثلیث پنداشته و روح خدا را نه چون خدا بلکه چون مسؤل امور رازآلود میداند. این اعتقادنامه به وضوح تعالیمی را که ازلیت و جاودانگی خدای پسر را رد کرده و یا او را همان خدای پدر در حالتی دیگر میدانند را کاملا رد کرده و شخص مسیح را قائم به ذات و ازلی برمیشارد، وجود الهی که در تجسدش در عین آن که کاملا از طبیعت و ذات الهی برخوردار بود از طبیعت و ذات انسانی هم برخوردار بود. این اعتقادنامهها این اصل را یادآور میشودند که اراده و ذات انسانی مسیح برای آن که او کفارهی شایسته برای ما باشد چقدر مهم بوده است.
شورای کارتاژ و اورانژ ، به سالهای ۴۱۹ و ۵۲۹ میلادی. شوراهای کلیسایی در چهار قرن اول با ایستادگی در مقابل تعالیم و ایدههای غلط در باب تثلیث، شخص خدای پسر و شخص روحالقدس اصول اعتقادی مهمی را ثبت نمودند. اما در قرن پنجم موضوع دیگری مطرح گشت، رابطهی میان خدا و انسان. موضوعاتی در مورد فیض، ارادهی آزاد و طبیعت عاری از گناه انسان. یافتن تعادل میان مسؤلیت انسان نسبت به گناه و توانایی او برای انجام اعمال نیکو موضوع مورد بحث هر دو شورا بود. پلجیوس راهبی اهل بریتانیا بود که اخلاقیات را به عنوان مهمترین بخش ایمان مسیحی میدانست. او معتقد بود که گناه اولیه آدم تاثیری چنان بر طبیعت بشر نگذاشته است که مانع از توانایی انجام اعمال نیکو گردد و این اعمال و عادتهای بد انسان است که باعث گناهکار شدن میگردد. پلجیوس در واقع گناه را در عدم داشتن یک زندگی با استاندارد اخلاقی بالا میدانست و معتقد بود انجام اعمال نیکو باعث میشود شخص هرگز گناهی انجام ندهد. او معتقد بود باور به گناه اولیه و با دنیا آمدن انسان با طبیعت گناهآلود باعث عدم مسؤلیتپذیری افراد میشود. پلجیوس بر این باور بود که اگر خدا عادل است پس باید افراد را صرفا بر اساس تصمیماتی که آزادانه میگیرند مورد لعنت و برکت ابدی قرار دهد، بدون تاثیر تصمیم شخص دیگر «اشاره به گناه اولیه». اما خوشبختابه پلجیوس در دورانی زندگی میکرد که در شمال آفریقا اسقفی به نام آگوستین با قدرت تمام در مورد آموزهی گناه اولیه و طبیت گناهآلود بشر در حال تعلیم دادن و نوشتن بود. آگوستین بر خلاف پلجیوس با تکیه بر کلام خدا انسان را تماما غرق در گناه و ناتوان برای انجام نیکویی میدانست و معتقد بود تنها فیض خداوند است که انسان را برای انجام نیکویی و محبت کردن به خداوند مشتاق میسازد. در باور پلجیوس انسان میباید با اعمال خود خدا را مشتاق سازد تا فیض به او ببخشد و فیض ابزاری است برای رشد در اعمال نیک. اما آگوستین معتقد بود خداست که به سوی انسان آمده و با فیض خود که نه صرفا یک ابزار بلکه قدرت خداوند است بشر گناهکار و ارادهی تماما اسیر گناه او را تازه ساخته او را مشتاق محبت نمودن به خدا میسازد. شورای کارتاژ بر این باور بود که اعتقاد آگوستین بر اساس کلام خدا و تجربه مقدسین درستتر است هرچند به مذاق خوش نیاید. در شورای کارتاژ هشت اصل تصویب و مکتوب گردید که سه حکم از اصول هشتگانه صریحا پلجیوس و تعالیم او را به چالش کشیده و رد میکرد. اول اصل گناه اولیه بود که بر اساس تعالیم آگوستین پذیرفته شد. اصل دوم آن که شورا اعلام داشت که داشتن یک زندگی کاملا عاری از هر گناه و لغزش غیر ممکن است و در حکم سوم قدرت فیض خداوند بود. شورا تایید نمود که فیض خداوند از جانب خدا داده میشود و نه آن چیزی که ما تصمیم میگیریم داشته باشیم و یا بخواهیم آن را انتخاب کنیم. بعدتر شورای اورانژ با تصویب ۲۵ اصل تعالیم آگوستین را تایید و مقابل تعالیم پلجیوس قرار داد.
شورای ترنت ۱۵۴۵ تا ۱۵۶۳ میلادی. تقریبا به هزار سال بعد میرویم، زمانی که اتفاقات و وقایع بسیاری چون شقاقها و درگیریهای داخلی، سیاستزدگی و دنیا پرستی، جنگها و تعالیم انسانی به شدت بر کلیسا تاثیر گذاشته بود. اما این شورا در حالی برگزار شد که دغدغه اصلی آن علارقم آن چه در ظاهر ایجاد یک وفاق بود برای پاسخگویی به اصلاحاتی بود که برای رهایی از فساد و تاریکی ایجاد شده بود. چندین سال از اعتراض مارتین لوتر گذشته بود و پاپها و کاردینالها هیچ علاقهای برای داشتن شورایی که در آن اصلاحگرها حاضر باشند نداشتند. اما پاپ پُل سوم در شرایطی که اصلاحگرها دیگر صرفا یک گروه کوچک نبودند و بسیاری از شاهزادهها در آلمان روی خوشی به تعالیم لوتر نشان میداند برای ایجاد این شورا نظرها را جلب کرد. شورای ترنت برای ایجاد بعضی اصلاحات در کلیسای کاتولیک و شنیدن از اصلاحگرها کار خود را آغاز کرد در حالی که هدف بیشتر تقابل با حرکتی بود که در کلیسا برای ایجاد اصلاحات و خروج از تاریکی ایجاد شده بود. شورای ترنت با وجود ایجاد اصلاحاتی برای جلوگیری از سوء استفاده از قدرت کلیسا و بعضی تعالیم مانند تعادل بین سنت و کلام خدا قدمهایی را در این شورا برداشت اما آن همه چیزی نبود که باعث شود حرکت ایجاد شده برای اصلاحات متوقف شود. شورای ترنت در نهایت اصول اعتقادی کلیسای کاتولیک را برای مقابله با اصلاحگرها مکتوب نمودند در حالی که اصلاحگرها اجازهی رای دادن نداشتند. متفکرین اصلاحگرا بعد از اتمام شورای ترنت به شدت به آن چه در آن شورا مورد تصویب کلیسای کاتولیک قرار گرفت اعتراض کرده و به علیه مصوبات آن شورا مکتوبات بسیاری از طرف متالهین اصلاحگرا نوشته شد. کلیسا که برای اصول ایمانی که از رسولان خداوند و کلام مقدس خدا به جا مانده بود از هیچ تلاشی کوتاهی نمیکرد حالا تحت تاثیر خرافات موجود و تفاسیر غلط، تعالیم و آموزههایی کاملا خارج از کلام خدا را ابداع و وارد نمودند. سیستم کاتولیک تعالیمی چون جانشین مسیح و دارای قدرت مسیح بودن پاپ بر زمین، برابری سنتها با کلام خدا، ارجحیت کلیسا بر کلام خدا، قدرت کلیسا برای بخشش گناه و بخشش گناهان با ایمان و انجام کار نیکو، دعا در نام مردگان و دادن جایگاهی الهی به مریم را وارد تعالیم کلیسا کرده بود تعالیمی که در کلام خدا و نوشتههای پدران کلیسا در قرون اول میلادی هیج جایگاهی هرگز نداشتهاند.
اما با شروع جنبش اصلاحات و ترجمه کتابمقدس به زبانهای بومی افراد، تعلیم حقیقت کلام خدا یک ضرورت بود. مارتین لوتر خودش را تشنهی کلام خدا میداند و همواره میگوید « به من کلام خدا را بدهید باز هم کلام خدا را »، دیگر اصلاحگرها به سرعت در حال موعظه کلام خدا برای کلیسا هستند، کلامی که برای قرنها تفسیر و موعظه آن در اسارت بود. اما یک موضوع بسیار مهم برای کلیسا در دست داشتن خلاصهای اصول ایمان مسیحی بود. اصولی که نه فقط برای ایجاد اتحاد و یگانگی مقدسین مهم بود بلکه کلیسا را برای رشد و فهم عمیق و صحیح از کلام خدا نیز یاری میکرد. دلیل دیگر نوشتن اعتقادنامهها تقابل با تعالیم غلط و ارائه دیدگاهی صحیح و صریح بر تمام آموزهها و فرامین کلام خدا بود. مقدسین اعتقادنامهها را برای درک صحیح کلام خدا به کار میبردند تا در شناخت معانی و تفاسیر کلام خدا رشد کرده و دچار سردرگمی نشده و شبهات و تفاسیر غلط را تشخیص دهند. بعضی بر این باور هستند که اعتقادنامهها و پرسش و پاسخهای مسیحی از نمونههای فلاسهی روم و یونان تاثیر گرفتهاند، جایی که سوالی توسط یکی از فیلسوفان مطرح میگشت و دیگران با تلاش بسیار برای آن جوابهایی را تهیه میکردند، تفریحی بسیار مورد علاقهی عالمان آن دوران. اما وقتی به کتابمقدس نگاه میکنیم در یکی از قدیمیترین کتب کتابمقدس ما به پرسش و پاسخی برخورد میکنیم که اتفاقا طرح کنندهی سوال و جواب دهنده به آن خود خداوند است. کتاب ایوب، یکی از قدیمیترین کتب در کلام خدا. وقتی بابهای انتهایی این کتاب را مطالعه میکنیم چیزی بسیار عجیب را میبینیم! خداوند برای شناساندن خود به ایوب از او سوالاتی میپرسد و ایوب که مبهوت شده است بیشتر پراکنده گویی میکند و باز در ادامه خداوند است که با ارائه توضیح خود را به ایوب میشناساند. یکی دیگر از کتب پرسش و پاسخ در کلام خدا کتاب حبقوق نبی است. حبقوق هم در ترسها و دردهای خود در پی شناخت راههای خدا و عدالت وی است. حبقوق سوال میپرسد و خداوند با جواب دادن به او خود را به بنی میشناساند. انتهای کتاب حبقوق یکی از سرودهای کلام خداست که به شکلی قابل خواندن در پرستش به زبانهای بسیاری ترجمه شده و خوانده میشود، «اگر چه انجیر شکوفه نیاورد...»(حبقوق ۳: ۱۷- ۱۸) اما این وجد و شادی برای نبی بعد از شنیدن جواب سوالاتش از خداوند بود. در عهد جدید هم بسیاری از قسمتهای عمیق تعلیمی خداوندمان عیسی مسیح سوالاتی است که او میپرسد و بعد با جواب دادن به آن سوال تعالیم خود را به عمق جان شاگردانش وارد میکند. عیسی مسیح از شاگردانش پرسید! «مردم مرا که میدانند؟» جوابها درست نبود اما جوابی که خداوند بر آنها آشکار کرد بعدتر اعتراف ایمان همان رسولان گشت. پدران دوران اصلاحات با آگاهی از آن که پرسیدن سوالات بر اساس اهمیت و نیاز و فراهم آوردن جوابها بر اساس آیات کلام خداوند میتواند این رشد و شناخت عمیق را ایجاد نماید سالهای بسیاری از خدمت خود را برای نوشتن و جمعآوری این اعتقادنامهها صرف کردند.
مسعود ادریسعامری