خداوند پادشاه و پادشاهی خداوند
چرا اصلا عیسای مسیح از آمدن پادشاهی خدا موعظه میکرد و تعلیم میداد؟ مگر پادشاهی خدا رفته بود که حالا باید میامد؟ یا اصلا نبود حالا باید میامد؟ برای پاسخ به این سوالات باید کمی به عقب بازگردیم و از آغاز این پادشاهی و از این پادشاه سخن بگوییم.
معنای پادشاه در لغت نامه
برای آغاز اجازه بدهید تا برای معنای لغوی پادشاه به چند لغت نامه فارسی مراجعه نماییم. لغت نامه دهخدا در باره کلمه پادشاه یک تعریف جامع و خوبی دارد. میخوانیم که: «نامی است فارسی باستانی مرکب از پاد و شاه و پاد به معنی پاس و پاسبان و نگهبان و پاییدن و دارندگی تخت و اورنگ باشد و شاه به معنی اصل و خداوند و داماد و هر چیز که به آن سیرت و صورت از امثال و اقران بهتر و بزرگتر باشد.» فرهنگ فارسی معین میگوید: «فرمانروایی که تاج و تخت داشته باشد. حاکم، مسلط، صاحب اختیار. خدا. محیط، تاونده.» فرهنگ فارسی عمید میگوید: «فرمانروای مقتدر و صاحب تاج و تخت. مسلط.» اگر این تعاریف در خصوص معنای پادشاه میباشد ما انتظار داریم عبارت پادشاهی از این تعاریف و معنا سرچشمه گرفته و شامل آنها گردد. یعنی وقتی میگوییم پادشاهی خدا در حقیقت اشاره ما به اقتدار و تسلط و فرمانروایی و عظمت و اختیار و مالک بودن و جلال خدا میباشد.
پادشاه و پادشاهی در کتابمقدس
بی دلیل نیست که در کتاب دوم تواریخ، داود، پادشاه اسراییل چنین دعا میکند: « و ای خداوند عظمت و جبروت و جلال و قوت و کبریا از آن تو است زیرا هر چه در آسمان و زمین است از آن تو میباشد و ای خداوند ملکوت از آن تو است و تو بر همه سر و متعال هستی و دولت و جلال از تو میاید و تو بر همه حاکمی و کبریا و جبروت در دست تو است و عظمت دادن و قوت بخشیدن به همه کس در دست تو است.» ( اول تواریخ ۲۹ : ۱۱- ۱۲ )
در کتاب ارمیاء نبی میخوانیم: «ای پادشاه امتها کیست که از تو نترسد زیرا که این به تو میشاید چونکه در جمیع حاکمان امتها و در تمامی ممالک ایشان مانند تو کسی نیست.» سپس ارمیاء ادامه میدهد: «اما یهوه خدای حق است و او خدای حی و پادشاه سرمدی میباشد، از غضب او زمین متزلزل میشود و امتها قهر او را متحمل نتوانند شد.» ( ارمیاء نبی ۱۰ : ۷ و ۱۰ )
مزمور نویس میگوید: «ای دروازها سرهای خود را برافرازید، ای درهای ابدی برافرازید، تا پادشاه جلال داخل شود. این پادشاه جلال کیست؟ یهوه صبایوت پادشاه جلال اوست.» (مزمور ۲۴ : ۹- ۱۰ ) در مزمور ۴۸ ایات ۶ تا ۸ میخوانیم که خدا فقط پادشاه و به مفهوم پادشاه برای قوم اسراییل نیست بلکه او پادشاه تمامی هستی و تمامی ملتهای جهان است، میخوانیم: «تسبیح بخوانید خدا را تسبیح بخوانید، تسبیح بخوانید پادشاه ما را تسبیح بخوانید. زیرا خدا پادشاه تمامی جهان است، به خردمندی تسبیح بخوانید. خدا بر امتها سلطنت میکند. خدا بر تخت قدس خود نشسته است.»
داستان پادشاه و پادشاهی او
داستان کتابمقدس زنده ترین و حقیقی ترین داستانهای سراییده شده و نوشته شده توسط انسان میباشد. این داستان، داستان نجات است. در این داستان کتابمقدس است که ما از این پادشاه و پادشاهی او میخوانیم و از ماهیت و شخصیت این پادشاه. به همین دلیل میگوییم داستان کتابمقدس داستان نجات است پس داستان خداست. و چون تمام آن از داستان نجات است پس داستان عیسای مسیح است که خداوند او را برای نجات انسان به دنیا فرستاد. در این داستان کتابمقدس است که ما از نقشه های الهی این پادشاه از حکومت و اقتدار او بر تمام نقشه های انسانی تاحدودی آگاه میگردیم. بدون درک این داستان درک این پادشاه و این پادشاهی تقریبا به دور از پایه و اساس درست است. داستان این پادشاهی و این پادشاه باید سنگ محک ما برای سنجش هر داستانی دیگر از مذاهب دیگر دنیا باشد که از خود بپرسیم: آنها از چه پادشاهی و از چه پادشاهی ایی سخن میگویند و داستان آنها با کدام بخش از داستان خدا در کتابمقدس توفیر دارد؟
اما داستان کتابمقدس ما داستان نجات است که ما آن را در لابلای ۶۶ کتاب از کتاب پیدایش تا کتاب مکاشفه در خواهیم یافت. و آن در چهار مرحله روی داده است:
پیدایش- سقوط-رهایی-رستگاری
و ما برای اینکه قادر باشیم در خصوص پادشاهی خدا و کار این پادشاه بدانیم باید نگاهی مجمل و مختصر به این چهار مرحله داشته باشیم و اگر نه هم این پادشاه و هم پادشاهی او برای ما هیچ معنا و مفهومی نخواهد داشت. اگر بخواهیم نمای کلی درک این چهار مرحله که مجموعا طرح الهی خدا را بر روی هستی رقم میزند را قبل از اینکه به طور گسترده ایی بشکافیم و در چند سطر خلاصه کنیم میتوانیم چنین بگوییم: « در ابتدا خداوند که پادشاه ازلی بود همه چیز را از هیچ آفرید. و او همه چیز را در نظم و صلح مطلق آفرید.(پیدایش) انسان که به شباهت خدا خلق شده بود بدلیل نااطاعتی از فرمان خدا گناه را مرتکب شد که با خود جدایی، لعنت و مرگ را به همراه آورد.(سقوط) لیکن خدا به دلیل فیض و رحمت خود وعده آمدن نجات دهنده را داد. و او در طول تاریخ این وعده خود را حفظ نمود. و چون زمان به کمال رسید آن نجات دهنده از زن بدنیا آمد. در بین انسانها زیست و در زمان معلوم برای آمرزش گناه انسان بر روی صلیب مرد. او از مرگ قیام کرد تا ثابت کند که خداست.(رهایی) سپس او روح القدس را در پیروان خود باقی گذاشت تا در تقدس و اطاعت از فرمان او زندگی کنند و وعده زمانی را داد که باز خواهد گشت و بار دیگر آن نظم و آن صلح مطلق را برای ابد بر روی هستی برقرار خواهد کرد.(رستگاری)»
اکنون اجازه بدهید همین مضمون را کمی با گستردگی بررسی کنیم.
ادامه دارد