X

چگونه دعا کنیم . بخش پنجم

چگونه دعا کنیم

(بخش پنجم)

متی ۶: ۱۱

 نان روزانه‎‏ی ما را امروز به ما بده.

دعای عیسی مسیح آموختنی بسیار دارد. مسیح می‏گوید مانند دو گروه نباشیم ریاکاران و بت پرستان و هم‏چنین عیسی مسیح از ما می‏خواهد پیش از دعا ایمان داشته باشیم در مسیح فرزندان خدا هستیم و خدا را پدر بدانیم، عیسی مسیح ما را دعوت می‏کند نام خدا را در زندگی خود مقدس بداریم و بدانیم او قدوس است و احترام او و شایستگی او را از یاد نبریم و با شناخت صحیح از شخصیت او به حضورش به دعا برویم. عیسی مسیح از ما می‏خواهد با پرستش به حضور خدا برویم و نام او را بستاییم و ملکوت و پادشاهی او را در زندگی خود خواهان باشیم، عیسی از ما می‏خواهد در دعا بر آن‏چه خدا از ما می‏خواهد متمرکز باشیم نه آن‏چه خواهش‏های ما است.

اما حالا با در نظر گرفتن این رابطه‏ی صحیح، خداوند به ما اجازه داده تا نیازهای خود را نیز به حضورش ببریم. شخصی که رابطه­­ی صحیح و شناخت درست از خدا دارد با این قسمت دعا مشکل زیادی ندارد، اما افرادی که از رابطه­ی درستی با خدا برخوردار نیستند در این مورد همیشه دچار مشکل هستند.

بسیاری افراد به دلیل نداشتن شناخت کافی از خداوند، با وجود برکات بسیار، پر از خواهش بیشتر داشتن هستند و بسیاری به دلیل عدم شناخت هرگز نیازی را به حضور خداوند نمی­برند. برای عده­ای خداوند ربات تهیه کننده­ی خواهش­ها است و چیزی شبیه قول چراغ جادو و برای بعضی خداوند شخصیتی است بسیار مشغول با امور بسیار مهم و اساسی که نباید با دعا برای نیازها او را بیشتر دچار مشغولیت ساخت و در واقع دعا برای نیازها به گونه­ای از دید این افراد توهین به خداوند است.

خداوند نیاز قوم خود را بر حسب وعده برآورده خواهد کرد، اما با این وجود شخص ایماندار در حالی که می­داند خداوند نیازهای او را از خودش نیز بهتر می­داند، برای دعا به حضور مبارک خداوند رفته و قلباً اعتراف می­کند که، در مقابل نیازهایم ای خداوند تو را دارم و برای درخواست نیازهایم امید و توکل من تنها بر توست.

مزمور۳۴: ۱۰ "شیرهای جوان هم، گاهی گرسنه می‌شوند، امّا کسانی که طالب خداوند هستند هرگز محتاج نخواهند شد. "

مسیح در این قسمت از ما می­خواهد...

۱.  نگران نباشیم

بدون ترس از فردا و فرداها به حضور خداوند به دعا برویم. در حالی که یک حقیقت را در خاطر داریم، او پدر آسمانی ما است. اگر حقیقتاً چنان که در ابتدای دعا گفتیم "ای پدر ما که در آسمانی"، در چنین رابطه­ای با خداوند هستیم، یعنی رابطه­ی فرزندخواندگی، باید بدانیم که یکی از مشخصه­های این رابطه داشتن اعتماد است. فرزندی که به پدر خود بی اعتماد است در هیچ جنبه­ای از زندگی خود اعتماد را نخواهد آموخت.

در حالی برای نیازهای خود در حضور او به دعا می­رویم، که یک چیز را به خوبی در ذهن و قلب خود می­دانیم، او ما را دوست دارد و در نهایت آن چه او رقم می­زند بهترین است.

عیسی مسیح در این قسمت از دعا به ما می­آموزد که نگران نباشیم، اما پیش از آن در ابتدای دعا دلایل خوبی برای نگران نبودن به ما می­دهد.

اول این که ما در دعا به حضور پدر آسمانی و قدوس خود ایستاده­ایم. (ای پدر ما که در آسمانی)

دوم این که حتی دعا و درخواست و ابراز نیاز هم باید با در نظر داشتن این موضوع باشد که آیا پرستش خداوند در زندگی من توسط آن چه می­طلبم جاری خواهد شد. (نام تو مقدس باد)

سوم این که من در نهایت اراده­ی خداوند را خواهان هستم و نه خواهش و نیاز خود را، پس نیاز خود را به پدر آسمانی­ام می­گویم با این ایمان که او می­شنود و بهترین خودش را به من می­دهد. (ملکوت تو بیاید، اراده­ی تو چنان که در آسمان است بر زمین نیز انجام شود)

پس جای نگرانی نیست.

گاهی فکر می­کنیم که نگرانی یک احساس معمول و یا صرفاً یک واکنش احساسی به شرایط است. اما کتاب مقدس به ما نشان می­دهد نگرانی گناه است! و نه فقط گناه است، بلکه می­تواند مادر گناهان دیگر شود. مانند شک و بدبینی و یا ناشکیبایی و تقلب که از نگرانی شروع می­شوند. 

متی ۶: ۳۴ "پس در اندیشه فردا مباشید زیرا فردا اندیشه خود را خواهد کرد. بدی امروز برای امروز کافی است. "

۲. طمع نداشته باشیم

لوقا۱۲: ۱۵ "بعد به مردم فرمود: پس بدیشان گفت: زنهار از طمع بپرهیزید زیرا اگرچه اموال کسی زیاد شود، حیات او از اموالش نیست."

بیاید به اتفاقی که در دوران خدمت موسی رخ داد نگاهی بیا­ندازیم. ( لطفاً برای درک بهتر آیات را بخوانید)

خروج ۱۶: ۱- ۲۸

۱ پس تمامی جماعت بنی اسرائیل از ایلیم کوچ کرده، به صحرای سین که در میان ایلیم و سینا است در روز پانزدهم از ماه دوم، بعد از بیرون آمدن ایشان از زمین مصر، رسیدند.  ۲ و تمامی جماعت بنی اسرائیل در آن صحرا بر موسی و هارون شکایت کردند. ۳ و بنی اسرائیل بدیشان گفتند: کاش که در زمین مصر به دست خداوند مرده بودیم، وقتی که نزد دیگهای گوشت می‌نشستیم و نان را سیر می‌خوردیم، زیرا که ما را بدین صحرا بیرون آوردید، تا تمامی این جماعت را به گرسنگی بکشید. ۴ آنگاه خداوند به موسی گفت: همانا من نان از آسمان برای شما بارانم، و قوم رفته، کفایت هر روز را در روزش گیرند، تا ایشان را امتحان کنم که بر شریعت من رفتار می‌کنند یا نه. ۵ و واقع خواهد شد در روز ششم، که چون آنچه را که آورده باشند درست نمایند، همانا دو چندان آن خواهد بود که هر روز بر می‌چیدند.  ۶ و موسی و هارون به همة بنی اسرائیل گفتند: شامگاهان خواهید دانست که خداوند شما را از زمین مصر بیرون آورده است. ۷ و بامدادان جلال خداوند را خواهید دید، زیرا که او شکایتی را که بر خداوند کرده‌اید شنیده است، و ما چیستیم که بر ما شکایت می‌کنید؟  ۸ و موسی گفت: «این خواهد بود چون خداوند، شامگاه شما را گوشت دهد تا بخورید، و بامداد نان، تا سیر شوید، زیرا خداوند شکایتهای شما را که بر وی کرده‌اید شنیده است، و ما چیستیم؟ بر ما نی، بلکه بر خداوند شکایت نموده‌اید.  ۹و موسی به هارون گفت: «به تمامی جماعت بنی اسرائیل بگو به حضور خداوند نزدیک بیایید، زیرا که شکایتهای شما را شنیده است.  
۱۰ و واقع شد که چون هارون به تمامی جماعت بنی اسرائیل سخن گفت، به سوی صحرا نگریستند و اینک جلال خداوند در ابر ظاهر شد.  ۱۱ و خداوند موسی را خطاب کرده، گفت:  ۱۲ شکایت‌های بنی اسرائیل را شنیده‌ام، پس ایشان را خطاب کرده، بگو: در عصر گوشت خواهید خورد، و بامداد از نان سیر خواهید شد تا بدانید که من یهوه خدای شما هستم. ۱۳ و واقع شد که در عصر، سَلوی برآمده، لشکرگاه را پوشانیدند، و بامدادان شبنم گرداگرد اردو نشست. ۱۴ و چون شبنمی که نشسته بود برخاست، اینک بر روی صحرا چیزی دقیق، مدور و خُرد، مثل ژاله بر زمین بود. ۱۵ و چون بنی اسرائیل این را دیدند به یکدیگر گفتند که این منّ است، زیرا که ندانستند چه بود. موسی به ایشان گفت: این آن نان است که خداوند به شما می‌دهد تا بخورید. ۱۶ این است امری که خداوند فرموده است، که هر کس به قدر خوراک خود از این بگیرد، یعنی یک عُومَر برای هر نفر به حسب شمارة نفوس خویش، هر شخص برای کسانی که در خیمة او باشند بگیرد.  ۱۷ پس بنی اسرائیل چنین کردند، بعضی زیاد و بعضی کم برچیدند.  ۱۸ اما چون به عومر پیمودند، آنکه زیاد برچیده بود، زیاده نداشت، و آنکه کم برچیده بود، کم نداشت، بلکه هر کس به قدر خوراکش برچیده بود.  ۱۹ و موسی بدیشان گفت: «زنهار کسی چیزی از این تا صبح نگاه ندارد.  ۲۰ لکن به موسی گوش ندادند، بلکه بعضی چیزی از آن تا صبح نگاه داشتند. و کرمها بهم رسانیده، متعفن گردید، و موسی بدیشان خشمناک شد. ۲۱ و هر صبح، هر کس به قدر خوراک خود بر می‌چید، و چون آفتاب گرم می‌شد، می‌گداخت.  ۲۲ و واقع شد در روز ششم که نان مضاعف، یعنی برای هر نفری دو عومر برچیدند. پس همة رؤسای جماعت آمده، موسی را خبر دادند. ۲۳ او بدیشان گفت: این است آنچه خداوند گفت، که فردا آرامی است، و سَبَّتِ مقدسِ خداوند. پس آنچه بر آتش باید پخت بپزید، و آنچه در آب باید جوشانید بجوشانید، و آنچه باقی باشد، برای خود ذخیره کرده، به جهت صبح نگاه دارید. ۲۴ پس آن را تا صبح ذخیره کردند، چنانکه موسی فرموده بود، و نه متعفن گردید و نه کرم در آن پیدا شد. ۲۵و موسی گفت: امروز این را بخورید زیرا که امروز سَبَّت خداوند است، و در این روز آن را در صحرا نخواهید یافت. ۲۶شش روز آن را برچینید، و روز هفتمین، سَبَّت است. در آن نخواهد بود.  ۲۷ و واقع شد که در روز هفتم، بعضی از قوم برای برچیدن بیرون رفتند، اما نیافتند.  ۲۸ و خداوند به موسی گفت: تا به کی از نگاه داشتن وصایا و شریعت من ابا می‌نمایید؟  

... قبرستان زیاده خواهی

در اعداد ۱۱: ۳۲- ۳۴ چنین می­خوانیم،

۳۲ و قوم برخاسته تمام آن روز و تمام آن شب و تمام روز دیگر سَلوی را جمع کردند و آنکه کمتر یافته بود، ده حومر جمع کرده بود، و آنها را به اطراف اردو برای خود پهن کردند.  ۳۳ و گوشت هنوز در میان دندان ایشان می‌بود پیش از آنکه خاییده شود، که غضب خداوند بر ایشان افروخته شده، خداوند قوم را به بلای بسیار سخت مبتلا ساخت.  ۳۴ و آن مکان را قِبْروت هَتّاوَه نامیدند، زیرا قومی را که شهوت پرست شدند، در آنجا دفن کردند.  

طمع و حرص در واقع نشان از بی اعتمادی به خداوند است. خداوند از قوم خود می­خواهد بدون حرص خوراک روزانه­ی خود را از برکاتی که  برای آن­ها فراهم کرده است برگیرند اما قوم سنگ دل به خدای خود اعتماد نداشت. خداوند جان آن­ها را نجات داده است و با اعمال عجیب آن­ها را از مصر بیرون آورده، اما این قوم برای یک وعده­ی غذای خود به خداوند اعتماد ندارند و با حرص به فکر ذخیره کردن هستند. قومی که خداوند با قدرتی عظیم آن­ها از اسارت نجات داده است و جلال خود را بر آن­ها بارها آشکار ساخته هم­چنان نسبت به او بی اعتماد هستند و با حرص و طمع در حسرت برآورده شدن خواهش فردایی هستند که در دستان خداوند است. به خوبی می­شود دید که اسارت و بردگی در مصر و بی اعتمادی به ارابابان و خدایان مصری از قوم بنی اسرائیل اشخاصی طماع و فرصت طلب ساخته است. ما نیز گاهی که از مشکلات و سختی­ها فاصله می­گیریم و به آسایش و راحتی می­رسیم به جای اعتماد بر خدایی که ما را به آرامی وارد ساخته است در فکر مال اندوزی و فرصت طلبی هستیم و یا به طور کامل فراموش می­کنیم که اسیر بودیم و خداوند ما را آزاد ساخت.

نان کافی ما چه­قدر است؟

طماع و حریص بودن را با پس انداز کردن اشتباه نگیریم، بله خداوند خواسته ما با حکمت با امور مالی برخورد کنیم. در امثال سلیمان کلام خدا می‏گوید مر­د حکیم برای نوه­های خود هم ذخیره می­کند و می‏گوید انسان حکیم به فکر حیوانات خود نیز هست، اما نه به این معنی که با این امور بی حکمت بر خورد کنیم. تصور کنید مالی برای آینده پس انداز کرده­ایم و حالا شخصی حقیقتاً نیازمند بر سر راه ما قرار گرفته! با خود می­گوییم: نه این مال نوه­های من است....!!! آیا برای آینده اعتماد ما به خداوند است و یا پس اندازمان. اگر در زمانی که برای آینده­ی خود پس اندازی ذخیره کرده­ایم برای کلیسای خداوند و یا یکی از مقدسین مشکل و موضوعی پیش بیاید، آن پس انداز را به دلیل این که با حکمت برای آینده در نظر داشته­ایم نادیده می­گیریم و یا این که برای آینده به خدا اطمینان می­کنیم و آن چه امروز او پیش پای ما گذاشته را می­بینیم و صاحب و مالک آن پس­انداز را هم خدا می­دانیم.

برای قرن­ها مسیحیان حقیقتاً با امید به رحمت الهی و حاکمیت او شیوه­ی زندگی کاملاً متفاوت با دنیای پیرامون خود داشتند. به واقع هم نیازمندان مسیحی و هم مسیحیان دارا، مسیح را مالک خود و دارایی خود می­دانستند، اما متاسفانه باید پذیرفت که در قرون اخیر، قوانین بشری، اصول مالی دنیای سقوط کرده و رضایت طلبی دنیوی بر زندگی بسیاری از مسیحیان تاثیر بدی گذاشته است. تا جایی که در بسیاری موراد خصوصاً امور مالی هیج تفاوتی بین رفتار و شکل مردم دنیا و مردم کلیسا دیده نمی­شود.

از خودمان سوال کنیم! نان روزانه­ی من چه مقدار است؟؟؟ آیا اگر خداوند من را بیش از دیگران برکت داده است برای آن است تا از آن برکات برای جلال و شکوه خود و ساختن یک ملکوت شخصی بر زمین استفاده کنم؟

آیا چون من در مواردی از دیگر افراد دارای توانایی­های بهتری هستیم به خودم این اجازه را می­دهم تا با فخر فروشی استعداد و توانایی خود را مانند چوبی بر سر دیگران کوبیده و همه­ی آن چه خدا به امانت به من داده است را برای ساختن معبد خواهش­های خود به کار ببریم؟

بهتر از با خودمان صادق باشیم و چنان که خداوند به ما حکم می­کند در فکر اندوختن گنج­های آسمانی باشیم.

امثال ۳۰: ۸

"بطالت‌ و دروغ‌ را از من‌ دور کن‌، مرا نه‌ فقر ده‌ و نه‌ دولت‌. به‌ خوراکی‌ که‌ نصیب‌ من‌ باشد مرا بپرور"

پیدایش ۲۸: ۲۰

"و یعقوب‌ نذر کرده‌، گفت‌: اگر خدا با من‌ باشد، و مرا در این‌ راه‌ که‌ می‌روم‌ محافظت‌ کند، و مرا نان‌ دهد تا بخورم‌، و رخت‌ تا بپوشم‌،"

اول تیموتائوس ۶: ۸

"پس اگر خوراک و پوشـاک داریم، به آنها قانع خواهیم بود."

عبرانیان ۱۳: ۵

"سیرت شما از محبت نقره خالی باشد و به آنچه دارید قناعت کنید زیرا که او گفته است: تو را هرگز رها نکنم و تو را ترک نخواهم نمود."

اما آیا نیاز روزانه­ی ما یا نان روزانه­ی ما صرفاً نیازهای جسمی ما است؟

نه، در واقع در این قسمت از دعا عیسی مسیح به ما می­آموزد تا برای تمامی نیازهای خود، فقط و فقط به حضور پدر آسمانیمان برویم.

اما حقیقتاً نیاز اصلی ما در این دنیای تاریک چیست؟

سلیمان از خداوند برای خود با وجود تمامی برکات و نعمات حکمت را طلبید. به راستی حکمتی که از کلام خداوند حاصل می­شود از طلا نیکوتر است و هیچ کس نمی­تواند قیمتی بر آن بگذارد. با حکمت الهی که از گنج پر ارزش آسمانی یعنی کتاب مقدس حاصل می­شود، ثروتمند می­گوید امروز نجات آمده و من خدا را صاحب همه چیز خود می­دانم. با درک این حکمت آسمانی، فقیر می­گوید غنی هستم در خداوند.

پس از یاد نبریم ما نیازهای مهم­تر از امور مادی داریم.

تثنیه ۸: ۳

"و او تو را ذلیل و گرسنه ساخت و مَنّ را به تو خورانید که نه تو آن را می‌دانستی و نه پدرانت می‌دانستند، تا تو را بیاموزاند که انسان نه به نان تنها زیست می‌کند بلکه به هر کلمه‌ای که از دهان خداوند صادر شود، انسان زنده می‌شود."

متی ۴: ۴

در جواب گفت: "مکتوب است انسان نه محض نان زیست می‌کند، بلکه به هر کلمه‌ای که از دهان خدا صادر گردد."

نیاز اصلی او است که در هر شرایط ما را حفظ می­کند

اگر نیاز اصلی خود را در زندگی خود بعد از ایمان به عیسی مسیح به خوبی درک کرده باشیم، متوجه می­شویم مسیح نیاز اصلی ما است. حیات مومنین به واسطه­ی بهره بردن از کلام مسیح دارای نشاط و امید می­شود. عیسی مسیح که کلام جسم شده­ی خداوند است با فرستادن روح خود بر کلیسا کلام مکتوب خود را نیز به ما بخشید، آن چه ما به عنوان کتاب مقدس، کلام بی عیب و کامل و عاری از خطای خداوند می­شناسیم و نیاز اصلی ما تغذیه شدن توسط این کلام مبارک است. اگر وجود ما از غذای آسمانی پر شود میل و اشتهای ما به تغذیه­های دنیوی کم و کمتر می­شود.(امیدوارم مطلب را متوجه بشویم، منظور استفاده از کتاب مقدس به جای وعده­های غذایی نیست. منظور توجه بیشتر به نیازهای روحانی در درخواست­هایمان از خداوند است. آن چه الگو و مدل آن را کتاب مقدس به ما داده است.)

عیسی مسیح رابطه با خدا و امنیت حضور خدا را تغذیه اصلی یا نیاز اصلی می­داند.

یوحنا ۴: ۳۱- ۳۴

"۳۱ و در اثنا آن شاگردان او خواهش نموده، گفتند: ای استاد بخور. ۳۲ بدیشان گفت: من غذایی دارم که بخورم و شما آن را نمی‌دانید. ۳۳ شاگردان به یکدیگر گفتند: مگر کسی برای او خوراکی آورده باشد! ۳۴ عیسی بدیشان گفت: خوراک من آن است که خواهش فرستنده خود را به عمل آورم و کار او را به انجام رسانم."

بنی اسرائیل ۴۰ سال در بیابان مَنا را خوردند و عیسی مسیح اشاره‌ای عمیق و عجیب به این موضوع می­کند.

یوحنا ۶: ۱- ۱۵

۱ و بعد از آن عیسی به آن طرف دریای جلیل که دریای طبریه باشد، رفت.  ۲ و جمعی کثیر از عقب او آمدند زیرا آن معجزاتی را که به مریضان می‌نمود، می‌دیدند.  ۳ آنگاه عیسی به کوهی برآمده، با شاگردان خود در آنجا بنشست.  ۴ و فصح که عید یهود باشد، نزدیک بود. ۵ پس عیسی چشمان خود را بالا انداخته، دید که جمعی کثیر به طرف او می‌آیند. به فیلپس گفت: از کجا نان بخریم تا اینها بخورند؟ ۶ و این را از روی امتحان به او گفت، زیرا خود می‌دانست چه باید کرد. ۷ فیلپس او را جواب داد که دویست دینار نان، اینها را کفایت نکند تا هر یک اندکی بخورند ۸ یکی از شاگردانش که اندریاس برادر شمعون پطرس باشد، وی را گفت:  ۹ در اینجا پسری است که پنج نان جو و دو ماهی دارد. و لیکن این از برای این گروه چه می‌شود؟  ۱۰ عیسی گفت: مردم را بنشانید. و در آن مکان، گیاه بسیار بود، و آن گروه قریب به پنج هزار مرد بودند که نشستند.  ۱۱ عیسی نانها را گرفته و شکر نموده، به شاگردان داد و شاگردان به نشستگان دادند؛ و همچنین از دو ماهی نیز به قدری که خواستند.  ۱۲ و چون سیر گشتند، به شاگردان خود گفت: پاره‌‌‌های باقی مانده را جمع کنید تا چیزی ضایع نشود.   ۱۳ پس جمع کردند و از پاره‌‌‌های پنج نان جو که از خورندگان زیاده آمده بود، دوازده سبد پر کردند.  ۱۴ و چون مردمان این معجزه را که از عیسی صادر شده بود دیدند، گفتند که این البته همان نبی است که باید در جهان بیاید ۱۵ و اما عیسی چون دانست که می‌خواهند بیایند و او را به زور برده، پادشاه سازند، باز تنها به کوه برآمد.

این همان قوم است که ۴۰ سال خدا به آن­ها نان داده است، هنوز در پی نان و نیازهای دنیوی هستند!!!

یوحنا ۶: ۲۵- ۵۸

۲۲ بامدادان گروهی که به آن طرف دریا ایستاده بودند، دیدند که هیچ زورقی نبود غیر از آن که شاگردان او داخل آن شده بودند و عیسی با شاگردان خود داخل آن زورق نشده، بلکه شاگردانش تنها رفته بودند. ۲۳ لیکن زورقهای دیگر از طبریه آمد، نزدیک به آنجایی که نان خورده بودند بعد از آنکه خداوند شکر گفته بود.۲۴ پس چون آن گروه دیدند که عیسی و شاگردانش در آنجا نیستند، ایشان نیز به کشتیها سوار شده، در طلب عیسی به کفرناحوم آمدند.  ۲۵ و چون او را در آن طرف دریا یافتند، بدو گفتند: «ای استاد کی به اینجا آمدی؟  ۲۶ عیسی در جواب ایشان گفت: آمین آمین به شما می‌گویم که مرا می‌طلبید نه بسبب معجزاتی که دیدید، بلکه بسبب آن نان که خوردید و سیر شدید.  ۲۷ کار بکنید نه برای خوراک فانی بلکه برای خوراکی که تا حیات جاودانی باقی است که پسر انسان آن را به شما عطا خواهد کرد، زیرا خدای پدر بر او مهر زده است.   ۲۸ بدو گفتند: چه کنیم تا اعمال خدا را بجا آورده باشیم؟  ۲۹ عیسی در جواب ایشان گفت: عمل خدا این است که به آن کسی که او فرستاد، ایمان بیاورید.  ۳۰ بدو گفتند: چه معجزه می‌نمایی تا آن را دیده به تو ایمان آوریم؟ چه کار می‌کنی؟  ۳۱ پدران ما در بیابان مَنّ را خوردند، چنانکه مکتوب است که از آسمان بدیشان نان عطا کرد تا بخورند.   ۳۲ عیسی بدیشان گفت: «آمین آمین به شما می‌گویم که موسی نان را از آسمان به شما نداد، بلکه پدر من نان حقیقی را از آسمان به شما می‌دهد.  ۳۳ زیرا که نان خدا آن است که از آسمان نازل شده، به جهان حیات می‌بخشد.   ۳۴ آنگاه بدو گفتند: ای خداوند این نان را پیوسته به ما بده.
۳۵ عیسی بدیشان گفت: من نان حیات هستم. کسی که نزد من آید، هرگز گرسنه نشود و هر که به من ایمان آرد، هرگز تشنه نگردد.  ۳۶ لیکن به شما گفتم که مرا هم دیدید و ایمان نیاوردید.  ۳۷ هر آنچه پدر به من عطا کند، به جانب من آید و هر که به جانب من آید، او را بیرون نخواهم نمود.  ۳۸ زیرا از آسمان نزول کردم نه تا به اراده خود عمل کنم، بلکه به اراده فرستنده خود.  ۳۹ و اراده پدری که مرا فرستاد این است که از آنچه به من عطا کرد، چیزی تلف نکنم بلکه در روز بازپسین آن را برخیزانم. ۴۰ و اراده فرستنده من این است که هر که پسر را دید و بدو ایمان آورد، حیات جاودانی داشته باشد و من در روز بازپسین او را خواهم برخیزانید. ۴۱ پس یهودیان درباره او همهمه کردند زیرا گفته بود: من هستم آن نانی که از آسمان نازل شد.   ۴۲ و گفتند: آیا این عیسی پسر یوسف نیست که ما پدر و مادر او را می‌شناسیم؟ پس چگونه می‌گوید که از آسمان نازل شدم؟  ۴۳ عیسی در جواب ایشان گفت: با یکدیگر همهمه مکنید.  ۴۴ کسی نمی‌تواند نزد من آید، مگر آنکه پدری که مرا فرستاد او را جذب کند و من در روز بازپسین او را خواهم برخیزانید.  ۴۵ در انبیا مکتوب است که همه از خدا تعلیم خواهند یافت. پس هر که از پدر شنید و تعلیم یافت نزد من می‌آید.  ۴۶ نه اینکه کسی پدر را دیده باشد، جز آن کسی که از جانب خداست، او پدر را دیده است.  ۴۷ آمین آمین به شما می‌گویم هر که به من ایمان آرد، حیات جاودانی دارد.  ۴۸ من نان حیات هستم.  ۴۹ پدران شما در بیابان مَنّ را خوردند و مردند.  ۵۰ این نانی است که از آسمان نازل شد تا هر که از آن بخورد نمیرد.  ۵۱ من هستم آن نان زنده که از آسمان نازل شد. اگر کسی از این نان بخورد تا به ابد زنده خواهد ماند و نانی که من عطا می‌کنم جسم من است که آن را بجهت حیات جهان می‌بخشم. ۵۲ پس یهودیان با یکدیگر مخاصمه کرده، می‌گفتند: چگونه این شخص می‌تواند جسد خود را به ما دهد تا بخوریم؟  ۵۳ عیسی بدیشان گفت: آمین آمین به شما می‌گویم اگر جسد پسر انسان را نخورید و خون او را ننوشید، در خود حیات ندارید.  ۵۴ و هر که جسد مرا خورد و خون مرا نوشید، حیات جاودانی دارد و من در روز آخر او را خواهم برخیزانید.  ۵۵ زیرا که جسد من، خوردنی حقیقی و خون من، آشامیدنی حقیقی است.  ۵۶ پس هر که جسد مرا می‌خورد و خون مرا می‌نوشد، در من می‌ماند و من در او.  ۵۷ چنانکه پدر زنده مرا فرستاد و من به پدر زنده هستم، همچنین کسی که مرا بخورد او نیز به من زنده می‌شود.  ۵۸ این است نانی که از آسمان نازل شد، نه همچنان که پدران شما مَنّ را خوردند و مردند؛ بلکه هر که این نان را بخورد تا به ابد زنده ماند.

عیسی مسیح نان آسمانی و نیاز اساسی هرکدام از ما است

متی ۲۶: ۲۶

و چون ایشان غذا می‌خوردند، عیسی نان را گرفته، برکت داد و پاره کرده، به شاگردان داد و گفت: بگیرید و بخورید، این است بدن من.

پولس رسول بر اساس سرسپردگی و شناخت عمیق از خداوند به چنان درکی رسیده است که خداوند با الهام روح قدوسش آن را در کلام خود برای ما ثبت می­کند تا یک الگوی مناسب برای همه­ی ما باشد.

فیلیپیان ۴: ۱۱- ۱۳

"۱۱ نه آنکه درباره احتیاج سخن می‌گویم، زیرا که آموخته‌ام که در هر حالتی که باشم، قناعت کنم.  ۱۲ و ذلت را می‌دانم و دولتمندی را هم می‌دانم، در هر صورت و در همه چیز، سیری و گرسنگی و دولتمندی و افلاس را یاد گرفته‌ام.  ۱۳ قوت هر چیز را دارم در مسیح که مرا تقویت می‌بخشد." 

نان روزانه­ی پولس رسول، مسیح است که او را قدرت می­دهد، نان روزانه­ی او اعتماد بر اوست که قناعت را در هر حالتی به او یاد داده است.

وقتی نیازهایمان را به حضور خدا می­بریم بدانیم نیاز اصلی ما اوست و مانند قوم بنی اسرائیل نباشیم که بعد از آزادی اسارت و بردگی را از یاد بردند. ما مرده بودیم و به وسیله­ی مسیح زنده شده­ایم. برده و غلام گناه بودیم و او بهای آزادی ما را با خود خود پرداخت کرد. از ابراز نیاز شرمسار نباشیم و تنها از او و برای جلال نام او و بر حسب اراده­ی او بطلبیم.