مروری بر تاریخ کلیسا
تقریبا دویست تا دویست پنجاه سال بعد از این رساله ما دو حادثه بزرگ را در تاریخ کلیسا داریم که بنیاد ایمان همه را مانند زلزله ایی تکان داد. دو حادثه عظیم آزار و شکنجه توسط دو امپراطور بی رحم روم بنامهای دکیوس در سالهای ۲۵۰ و دایکلیسیون ۲۴۵- ۳۱۳ بعد از میلاد. دکیوس فرمانی در تمام روم بعنوان قانون قرار داد که هر کس بطور سالیانه باید به خدای روم قربانی بگذراند. دکتر یرل کایرنز در کتاب مسیحیت در طول تاریخ[1] میگوید: « آنانی که چنین قربانی را تقدیم میکردند شناسامه ایی به آنها داده میشد بنام لیبلوس. کلیسا در این خصوص در یک درد و رنج شدید فرو رفت از اینکه چطوری با ایماندارانی که ایمان خود را ترک میکردند تا این شناسامه را دریافت کنند، برخورد نماید.»[2] این امپراطور فوت کرد. موقتا آزار قطع شد. اما شکنجه بعدی خیلی سریع و خشن مانند طوفانی تمام روم را فراگرفت.
دوران دایکلیسیون دوران تاریکی برای کلیسای مسیح بود. شکنجه ایی موحش تمام روم را فرا گرفت. کایرنز در کتاب خود میگوید:« اولین فرمان شکنجه مسیحیان در ماه مارس ۳۰۳ بعد از میلاد صادر شد. دایکلیسیون فرمان داد که تمامی جمع شدن مسیحیان متوقف گردد، کلیساها نابود شوند، تمام رهبران کلیساها برکنار شده، آنهایی که در شهادت خود به مسیح پافشاری نمایند به زندان بیافتند و تمام نوشتجات مقدس عهد جدید را با آتش بسوزانند.»[3] در این دوران بود که مسیحیان مصلوب میشدند، به خوراک حیوانات درنده محکوم میشدند. اموال آنها ضبط شد، به زندان افتادند قدری که دیگر جای خالی در زندان برای دزدها و خاطیان مدنی نبود و کارهای اجباری در اردوگاهها تا به پای مرگ.
کایرنز ادامه میدهد که این فرمان در شمال آفریقا ایجاد یک اختلاف و جدایی عظیم در کلیسا نمود زیرا بدلیل فشار و شکنجه های وارد شده تعدادی از رهبران کلیسا نسخه های مقدس را تسلیم رومیان کردند تا سوزانده شوند. این گروه اختلاف معروف دونانیست را بنا کردند. این اختلاف زمانی آغاز شد که مسیحیت بعنوان باور اصلی امپراطوری روم شناخته شد، کلیسا آزاد شد. در این میان آنهایی که در دوران دکیوس قربانی برای خدایان روم داده بودند یا نسخه های کتابمقدس را به رومیان داده بود تا سوخته شود در زمان پایان یافتن شکنجه کلیسا و رسمی شدن مسیحیت در روم با روی قدرت آمدن کنستانتین خواستند به کلیسا بازگردند، اما به آنها اجازه داده نمیشد. زیرا باور بر این بود که آنها به مسیح و ایمان خود خیانت ورزیده اند و « مرتکب گناهی نابخشودنی » گشته اند.[4]
پس هشدارهای قید شده در عبرانیان را نباید ساده و سهل بگیریم، یا فقط بخوانیم و از آن رد شویم.
۵-چگونه آن نوشته شده است؟
بروک وستکات در تفسیر عبرانیان خود تاکید میکند اولین کسی که این رساله را به زبان عبرانی برای یهودیان مسیحی قلمداد کرد، ایسبوس از پدران کلیسای اولیه ( ۲۶۰-۳۴۰ ) بعد از میلاد بود که او نیز از کلمنت اسکندریه نقل قول کرده بود که این نامه را پولس رسول به زبان عبرانی نوشته اما لوقا آن را به یونانی ترجمه کرده بوده است. و این برداشت در طول تاریخ کلیسا برای مدت زیادی ادامه داشت. اما وستکات میگوید که نحوه نوشتار و لغوی و دستور زبان این نامه هرگز نمیتوانسته عبرانی یا زبان آرامی( زبان عبرانی بقولنا مدرن آن زمان که از سالهای تقریبی ۷۰۰ قبل از میلاد با حضور پادشاهی آشور در منطقه آغاز میگردد و در زمان زندگی زمینی عیسای خداوند این زبان بود که متداول گفتگوی روزمره مردم اسراییل بوده است.) بوده باشد. وستکات به همان اولین جمله آغازین رساله اشاره میکند که جملات:« اقسام متعدد و طریقهای مختلف » را هرگز نمیتوان در زبان عبرانی یا آرامی پیدا کرد یا حتی به آن ترجمه کرد. این یک عبارت یونانی اصل است. و کلمات دیگری که در عبرانی یا ارامی پیدا نخواهیم کرد.[5]
به این منحصر بفرد بودن نحوه بکارگیری وسیع لغات ثقیل و بینظیر یونانی در این رساله میتوانیم بطور شگفت انگیزی غایب بودن لغات متداولی که بارها در رسالات و نامه های دیگر با آن روبرو میشویم را اضافه کنیم. وستکات از پنج لغت نام میبرد مانند: کامل شدن-پر شدن( پلیرون)، انجیل یا خبر خوش( اوانگلیون) ، بناکردن یا ساختن ( اوکودومین )، سَر یا راز ( میستریون)، علاوه ( سون).[6] به نقل از وستکات زبان این نوشتار چه در خصوص لغت و شیوه آن خالص تر و عمیق تر از تمامی کتب و نوشته های عهد جدید است. او میگوید میزان لغات منحصربفرد بکار برده شده در این نوشته آنقدر زیاد است که قریب بسیاری از آنها را اصلا در نوشتجات دیگر عهد جدید پیدا نمیکنید و فقط با دیگر نوشته های یونانی در اشتراک است. او میگوید بعضی از بخشهای این رساله را مشکل میتوانید در جاهای دیگر حتی مشابه به آن را پیدا کنید. مانند ۱: ۱- ۴، ۲: ۱۴- ۱۸ ، ۷: ۲۶- ۲۸ ، ۱۲: ۱۸- ۲۴.[7]
در این رساله، وستکات اشاره میکند، تصاویر گوناگونی داده شده که نویسنده بواسطه آن قصد داشته تا بیشتر از آنچه بیان میکند بگوید اما با دادن این تصاویر، ذهن و خیالپردازی خواننده یا شنونده را طوری وسعت داده که گویی بطور زنده سخن میگوید. مانند: کلام مثل یک شمشیر ( ۴: ۱۲ ) زمینی که باران را دریافت کرده و محصول خوب یا شریر بارمیاورد.( ۶: ۷- ۸ )، امید مثل یک لنگر( ۶: ۱۸- ۱۹ )، دیدن یک نما از دوردست( ۱۱: ۱۳ )، یک استادیوم( ۱۲: ۱ )، تنبیه شدن در زندگی( ۱۲: ۸ )[8].
اگر به یاد داشته باشید بالاتر دیدیم که شیوه و سبک نوشتاری عبرانیان بیشتر به شیوه هلنیست زمان خود مشابه است زیرا در طول این نوشته ما بارها و بارها با چنین نشانه هایی برمیخوریم. دکتر لوک تیموتی جانسون در این خصوص میگوید:« در این سیزده بخش، رساله عبرانیان ۴۱ اشاره صریح و آشکار از ترجمه ساپتوجنت دارد، ۱۴ مورد آن اشاره از نوشته های قانون( پیدایش ۶ بار، خروج ۲ بار، تثنیه ۶ بار)، ۱ اشاره به نوشته تاریخی( اول سموییل و اول تواریخ)، ۷ اشاره از انبیاء اسراییل( اشعیاء ۳ بار، ارمیاء ۲ بار، حبقوق ۱ بار و حجی ۱ بار)، ۱۹ اشاره به امور شعری و حکمت( فقط یکبار از امثال، اما ۱۸ بار از مزامیر). در ضمن، برای اطمینان خاطر، این از روی تصادف و اتفاقی نیست که مزامیر و انبیاء نوشته های مورد علاقه آیات اشاره شده هستند، چرا که آنها به راحتی اشاره به مسیح دارند.»[9] دکتر جانسون در این راستا به نکته ایی بینهایت ظریف و مهم اشاره میکند که به ندرت میتوان از متفکر دیگر مسیحی آن را شنید. او میگوید که نحوه بکارگیری فعل زمان حاضر در زمان بیان این ایات از ترجمه ساپتوجنت، نویسنده در حقیقت طوری این ایات را بیان میکند که گویی همین اکنون خدا در حال گفتگو کردن با آنهاست. او میگوید:« آیات، به زبان ساده، تنها مجموعه ایی از نوشته قدیمی نیستند که اکنون بتوان آنها را در شرایط کنونی طوری استفاده کرد که معنای خود را بدهند، بلکه طوری که نویسنده عبرانیان از آنها استفاده میکند گویی صدای خدای زنده هستند، « کلام خدا زنده و مقتدر است.» ( عبرانیان ۴: ۱۲ )، بطور مستقیم و با ضرورت با مردم در زمان خودشان سخن میگوید: « پس چنانکه روح القدس میگوید، امروز اگر آواز او را میشنوید.» ( ۳: ۷ )[10] اما عبرانیان چگونه این آیات اشاره کننده به آن را برای خواننده خود تفسیر کرده است؟ دکتر جانسون میگوید که پاسخ ساده به این سوال این است که عبرانیان تمام آیات اشاره کننده به آن از ساپتوجنت را از زاویه تجربه مرگ و رستاخیز و صعود عیسی دیده است.[11] یعنی نویسنده عبرانیان تمام نیتی که در استفاده کردن این آیات برای مخاطب خود داشته است نشان دادن دانش کتابمقدسی خودش نبوده بلکه به مخاطب نشان بدهد که تمام عهد عتیق از این مقام و اقتدار عیسای مسیح میدانستند و آن را پیشگویی کرده بودند.
نکته دیگری که به نظر جالب میاید این است که چگونه نویسنده به نحوی بی قید و در یک آزادی روح از مخاطبین آیات اشاره شده از عهد عتیق هیچ نامی نمیبرد بلکه راوی را « او » یا «روح القدس» خطاب میکند. در ۳: ۷ از مزمور داود سخن میگوید اما مخاطب را روح القدس میداند. اما وقتی بخشی از همین مزمور داود را در ۴: ۷ بکار میبرد، مخاطب را داود نام میدهد. یا در ۸: ۸ از نوشته ارمیاء نبی سخن میگوید و فقط او را « او میگوید » خطاب کرده است لیکن کمی جلوتر مجددا از همین بخش یعنی ۸: ۱۰ در ۱۰: ۱۵ استفاده کرده اما اینبار راوی را روح القدس نامیده است نه ارمیاء نبی. یا اینکه به آنها میگوید آنها را صبر لازم است تا اراده خدا را بجا آورند بلافاصله این را با سه ایه بطور یکپارچه از سه راوی متفاوت تایید میکند ( اشعیاء نبی – حبقوق نبی-حجی نبی) که در ایمان خود صبر کنید زیرا وعده دهنده خواهد آمد و عادل به ایمان زیست خواهد کرد و آنکس که از ایمان خود برگردد خداوند بر او رحمی نخواهد کرد.( ۱۰ : ۳۶- ۳۹ ) اینگونه به نحوی آیات عهد عتیق را وارد گفتگوی خود میکند بدون اشاره کردن به اینکه گوینده آن کیست اما سخن خودش را با سخن عهد عتیق یکپارچه کرده و آن را در یک نمای کلی بیان میکند.
اما در خصوص نوع و چگونگی این نوشته؛ همانطور که در ابتدا گفتیم سنت و شیوه نامه نگاری در دنیای قدیم متداول و مشخص بود و هر کس آن را دنبال میکرد. یک نامه با یک معرفی نام نویسنده نامه آغاز میشد. با بیان و تشریح آنچه که قصد داشت بگوید ادامه پیدا میکرد و با خداحافظی و آخرین سخنان به پایان میرسید. رساله عبرانیان این نظم نوشتاری یک نامه را ندارد. هم دکتر رابرتسون و هم دکتر هیبرت هر دو موافق هستند که رساله عبرانیان مانند یک مقاله آغاز شده است مانند یک موعظه ادامه پیدا کرده و مانند یک نامه به پایان رسیده است.[12] دکتر ای تی رابرتسون چنین باور دارد که با توجه به عمق الهیاتی و نحوه بیان و گفتگو کردن و بکار بردن لغات عمیق و تفسیر های گسترده آیات و اشاره کردن به یک نمای کلی و بیان دقیق جزییات، همه به ما این را میگویند که زمان و عصر الهیات آغاز گشته است[13].
قبل از اینکه وارد تفسیر و بررسی این رساله نفیس و ارزشمند شویم قصد دارم تا از تاثیر بسزای این رساله در الهیات مسیحی سخن بگویم. از آنچه نویسنده عبرانیان در این نوشته قصد بیان داشته که ماورای ندانستن نام و تاریخ و مکان و دلیل نوشتن آن میباشد.
رساله عبرانیان و دیگر نوشته های عهد جدید
بروک فاس وستکات در یک نمای کلی به خواننده خود میگوید که چهار نوشته در کل عهد جدید روی سخن خود را با یهودیان مسیحی شده دارد. و هر کدام از آنها یک نمای کلی و قصد کلی از نوشتن خود و مکالمه کردن با یهودیان مسیحی شده را داشته است. او باور دارد این چهار نوشته: انجیل متی، رساله یعقوب، رساله اول پطرس و رساله عبرانیان میباشد. برداشت من از نوشته وستکات چنین خلاصه شده است که:
۱-در انجیل متی ما از نسل داود پادشاه، عیسای مسیح پادشاه که آمده و پادشاهی او تا به ابد ادامه خواهد داشت میخوانیم.
۲-در رساله یعقوب ما از شریعت کامل با ایمان به عیسای مسیح و انجام فرامین او آگاه میشویم.
۳-در رساله اول پطرس ما از به کمال رسیدن نبوت در عیسای مسیح یادآوری میشویم.
۴-و در رساله عبرانیان از تاثیر کهانت ازلی عیسای مسیح[14].
وستکات این نظم و هماهنگی را تصادفی ندیده است. اتفاقا او رساله عبرانیان را پایان نهایی و به کمال رسیده تعلیم سه رساله دیگر میداند[15]. او آن را تعلیم دیگری به نحو دیگری از تعالیم پولس رسول نمیداند، برعکس، آن را کامل کننده و نشان دهنده نمای کامل تعالیم او حساب میکند. بعنوان مثال یکی از موضوع های اصلی هم پولس رسول و هم نویسنده عبرانیان موضوع شریعت است. طوری که این نویسنده موضوع شریعت را در نور تعلیم نوشته و داده شده میبیند، بینهایت عجیب است! وستکات میگوید که پولس رسول از جهت فاعلی و درونی نشان میدهد که شخص میتواند بواسطه فقط ایمان و نه اعمال به نزد خدا آورده شود. نویسنده عبرانیان نشان میدهد که دریافت پاکی و تقدس و ورود به نزد خدا با قربانی کردن « گوساله ها و بزها» حاصل نمیگردد بلکه فقط با هدیه خون مسیح.[16] او ادامه داده است که برای پولس رسول شریعت مانند اصولی است که شخص را وامیدارد مطیع و منظم باشد. لیکن نویسنده عبرانیان کمال آن را در به کمال و تمام شدن مشورت و رای خدا. برای پولس رسول شریعت یک مرحله بود یک امر درونی مانند مکاشفه شدن آن بر انسان. لیکن برای عبرانیان سایه اییست از آنچه در زمان قدیم وعده داده شده بود لیکن اکنون تماما براورده شده و به کمال رسیده بود. پولس رسول به انجیل عیسای مسیح از دید شخصی و انفرادی نگاه کرده است لیکن نویسنده عبرانیان از دید اجتماعی و گروهی. برای پولس موضوع جسم و روح است، برای عبرانیان موضوع تصویر و حقیقت است. برای پولس رسول مسیح فاعل اصلی و مرکزی ایمان شخصی است، برای عبرانیان نمای کاملتر و برتر عاقبت و سرانجام من یا تو.[17]
وستکات پا پیش گذاشته و رساله عبرانیان را با انجیل یوحنا مقایسه میکند. در واقع او باور دارد که « رساله عبرانیان تزیینی بر انجیل یوحنا است.»[18] این نباید این فکر را در ما راه دهد که انجیل یوحنا ناقص بوده، خیر، بلکه وستکات میگوید آنچه عبرانیان بیان میکند و آنچه یوحنا بیان میکند با هم به سمت بیان یک فکر اما به نوعی ایی که با هم در دو تصویر مجزا ، یک تصویر واحد را کامل کرده اند. هر دو کتاب باور دارند که مسیحیت آخرین و نهایی ترین باور دینی دنیا و بشریت است بدون اینکه قصد داشته باشند آن را تفسیر و تحمیل کنند.( یوحنا ۱: ۱۲ ). هر دو کتاب بیان میکنند که « یهودیان» دشمن مسیح هستند. هر دو کتاب به پایان و به کمال رسیدن تمامی قوانین و شریعت عهد قدیم را بیان میکنند. اما هر کتاب به سیاق و روش خودش. نویسنده عبرانیان اینگونه گفتگو میکند که چون ما بواسطه مسیح با خدای پدر در رابطه مسقیم هستیم و او آن کاهن اعظم ماست، بدینطریق این لذت کامل خدای پدر است که ما را چون فرزندان خود برای تربیت ما تنبیه سازد تا در خطر سقوط و فساد روحانی نیافتیم که همان را شریعت و قوانین مذهبی قصد داشتند با تکرار خود و ایجاد ترس خود در ما ایجاد کنند. یوحنا به کمال رسیدن شریعت را در خود عیسای مسیح میداند آنگاه که او را آن « کلمه » خطاب کرده و میگوید همین « کلمه » جسم گرفته و به میان ما آمد و در این کلمه و در این جسم گرفتن تمامی عهد عتیق به کمال رسید[19].
وستکات ادامه داده است که حتی آهنگ مرکزی و اصلی رساله عبرانیان که مقام کهانت ازلی عیسای مسیح میباشد در انجیل یوحنا با ظرافت خود را در فصل ۱۰ آیات ۱ تا ۲۱ نشان میدهد. در این بخش است که ما از عیسای مسیح میشنویم که چگونه همه مجموعه به یک نفر وابسته میباشد. عیسای خداوند در این بخش از پیروزی خود بواسطه مرگ خود سخن میگوید. او آن کاهنی است که جان خود را میگذارد و جان خود را بازمیگیرد.( ۱۰: ۱۷ ) و در جای دیگر میگوید هر وقت بالا برده شود همه زمینیان را با خود به آسمان بالا خواهد برد.( ۱۲: ۳۲ ) و بدین سیاق یوحنا، از آن عیسای مسیح سخن میگوید که مردم و قوم خود را با خود بطور مستقیم به نزد خدای پدر میبرد. وستکات باور دارد که تعالیم یوحنا آخرین و نهایی بودن حقیقت و راستی است. هر چند در باور یوحنا برخلاف پولس رسول و رساله عبرانیان ، کار عیسای مسیح کمتر شکل گرفته و تشریح شده است ؛ اما مکاشفه شخصیت مسیح[20] از دیگر نوشته ها کامل تر است. یوحنا تمرکز و توجه ما را بر خود عیسای مسیح قرار میدهد، بر اینکه او هم پسر خدا و هم پسر انسان است و ما را با این روبرو میکند که بتوانیم این دو را با هم، هم بصورت مجزا و هم بصورت واحد درک کنیم. و آخرین مطلبی که وستکات در این خصوص میگوید این است که زبان نوشتاری عبرانیان به صورت نوع و شیوه آن زبان هلنیستی میباشد اما در خصوص ماهیت تعلیم و نحوه بیان آن زبان سرزمین اسراییل .[21]
دکتر لوک تیموتی جانسون شباهت غریبی را مابین نوشته اول پطرس و عبرانیان به ما نشان میدهد[22]. دکتر جانسون به عبارت « نصیحت آمیز » یا « پاراکلِسیس » در عبرانیان ۱۳: ۲۲ اشاره میکند که در اول پطرس نیز دو بار تکرار شده است: « شما را نصیحت میکنم » ( ۵: ۱ ) و « نصحیت و شهادت میدهم » ( ۵: ۱۲ ) سپس این دیدگاه های مشابه را نام میبرد:
۱-مرگ عیسای مسیح بعنوان قربانی و خود او که بیگناه بود:
عبرانیان ۴: ۱۵ و ۷: ۲۶ و اول پطرس ۱: ۱۹ و ۲: ۲۲ و ۳: ۱۸
۲-پاشیده شدن خون او:
عبرانیان ۱۰: ۲۲ و ۱۲: ۲۴ و اول پطرس ۱: ۲
۳-جلال یافتن او:
عبرانیان ۱: ۳- ۴ و ۱۳ و ۴: ۱۴ و ۵: ۶ و ۸: ۱ و ۱۰: ۱۲ و اول پطرس ۳: ۲۱- ۲۲
۴-ایمانداران مسیح در کلیسا بعنوان قوم مهاجر:
عبرانیان ۱۱: ۸- ۱۶ و ۱۲: ۲۲ و ۱۳: ۱۴ و اول پطرس ۱: ۱ و ۲: ۱۱
۵-لقب شبان اعظم برای مسیح:
عبرانیان ۱۳: ۲۰ و اول پطرس ۲: ۲۵ و ۵: ۴
دی ای کارسون در قیاس و هماهنگی رساله عبرانیان با دیگر نوشتجات عهد جدید چنین قید کرده است که رساله عبرانیان به همراه نوشته های اعمال رسولان و غلاطیان در پی بیان و نشان دادن دشواریها و مشکلات قوم اسراییل بعنوان قوم خدا است که وابسته به دین و شریعت بوده، قوانینی که در کوه سینا به موسی داده شده بود، و تشویق کردن این قوم به درک عهد تازه خدا و قوم تازه خدا یعنی کلیسا. قوم تازه ایی که تمامی قوانین و شریعت خدا در عهد تازه ایی که بواسطه مرگ و رستاخیز عیسای مسیح به کمال رسیده بر قلب و دل و جان آنها حک گشته است. کارسون ادامه داده که عبرانیان با دیگر نوشته های عهد جدید مانند رساله اول یوحنا در تلاش این هدف واحد هستند که ایمانداران مسیحی را از سقوط در ماهیت و خطر الهیات دروغ و کفر هشدار داده و آنها را دور سازند.[23]
نکته ظریف دیگر این رساله در قیاس با دیگر نوشتجات عهد جدید غایب بودن واژه محبت است. محبت آگاپه. به نظر میرسد که نویسنده بر این است که تمام تمرکز و توجه خود را بر شخص مسیح قرار داده و در خصوص کار و شخصیت مسیح به گستردگی و در عمق و با ایات مکرر و نمونه های متعدد آن را نشان داده و ثابت نماید؛ لیکن حتی یکبار از محبت مسیح سخن نگفته است بلکه از خداوندی مسیح، از مقام مسیح. بر خلاف نامه افسسیان که محبت و آن هم محبت آگاپه در مرکز اصلی قرار دارد. با محبت آغاز میشود در محبت ادامه پیدا میکند به محبت تشویق میکند و دعا میکند که باشد خداوندمان عیسای مسیح را با محبتی بیزوال محبت کنیم. در این رساله چهار بار عبارت محبت آمده، دو بار محبت آگاپه ( ۶: ۱۰ و ۱۰ : ۲۴ ) که هر دو بار محبت به ایماندار دیگر است و یکبار محبت برادرانه ( ۱۳: ۱ ) و یکبار محبت به پول ( ۱۳: ۵ ). هر چند این تاثیری بر الهیات مسیحی نخواهد گذاشت اما به ما یاری میکند که اهمیت تاثیر عیسای مسیح و اهمیت شناخت مقام و کار او را در الهیات مسیحی فراتر از تمام امور جانبی قرار بدهیم زیرا امور دیگر به راحتی در باره او میتوانند در جای خود قرار بگیرند.
نوشته: حسین گل هاشم
[1] Cairns E. Earle Christianity through the Centuries Zond. Publ. MI. 1996.
[2] Ibid. 91.
[3] Ibid. 92
[4] 101.
[5] Ibid. xxxiv.
[6] Ibid. xliv.
[7] Ibid.
[8] Ibid. xlviii
[9] Ibid.22.
[10] Ibid. 23.
[11] Ibid. 24.
[12] Ibid. 328, Ibid. 68.
[13] Ibid.328.
[14]Ibid. Li.
[15] Ibid.
[16] Ibid.
[17] Ibid.lii-liii
[18] Ibid. lx
[19] Ibid.
[20] The work of Christ and the Person of Christ
ادامه دارد...