نگاه تاریخی به رساله عبرانیان
چرا تا به این اندازه کلیساها و ایمانداران مسیحی با رساله عبرانیان غریبه و نااشنا هستند؟ فیلیپ هیوز در تفسیر رساله عبرانیان خود پاسخ میدهد که :« بخاطر این است که پیروان بیشماری از کلیساها رضایت داده اند به یک ایمان مصنوعی و دست ساخت و هر آنچه که از آن نشات بگیرد که در آن هیچ حکم و فرمانی نیست.»[1] تاثیر الیهاتی عبرانیان در کلیسای مسیح و ایمانداران در طول تاریخ مسیحیت بی هیچ شک و تردید عظیم و شگفت انگیز بوده است. اگر شما بعنوان یک ایماندار مسیحی که در مطالعه کلام خدا مستمر بوده و نامه عبرانیان را خوانده باشید، بدون هیچ شک و تردید و بدون اینکه خودتان آگاه باشید، ایاتی چند از این رساله را حفظ هستید و به یاد خواهید آورد بدون اینکه خودتان بدانید آن را از عبرانیان یاد گرفتید!
این اهمیت و الهیات بیان شده در این رساله از همان ابتدای تاریخ کلیسا به چشم میخورد.
در ابتدا و در آغاز کلیسای مسیح، نوشته عبرانیان در کلیسای شرق[2] بعنوان نامه پولس رسول محسوب گشته بود و به همین دلیل در بعضی از مدارک موجود این زمان ما آن را بعد از نامه رومیان پیدا میکنیم.[3] اتفاقا جالب است که در بعضی از نسخه های بدست آمده که متعلق به حوالی ۲۰۰ بعد از میلاد میباشد ما عبرانیان ۱: ۱ تا ۹: ۱۶ و ۹: ۱۸ تا ۱۰: ۲۰ و ۱۰: ۲۲- ۳۰ و ۱۰: ۳۲ تا ۱۳: ۲۵ را مشاهده میکنیم.[4] همانطور که قید شد در ابتدا و نسخه های اولیه این نامه را بنام نامه پولس رسول میدانستند. اما چه در همان ابتدا و چه تا به زمان اصلاحات مسیحی قرن ۱۵بعد از میلاد چنین برداشتی همواره به زیر سوال رفته بود. اما این نامه در همان ابتدا در میان پدران کلیسا در مقام و رتبه خاصی یاد میشد. و برای اولین بار توسط یکی از پدران کلیسا بنام کلمنت روم ( ۳۰ – ۱۰۰ بعد از میلاد) در نامه ایی که او به کلیسای قرنتیان میفرستد میبینیم که ایاتی را برگرفته از عبرانیان استفاده کرده است. تاریخ نوشتار نامه کلمنت را تقریبا حوالی ۹۶ بعد از میلاد میدانند.[5] جالب این است که هر چند در خصوص نویسنده این رساله در طول تاریخ کلیسا توافقی یکپارچه نبوده است اما هرگز از حیث اینکه این یک نوشته معتبر و مکاشفه روح القدس میباشد هیچ شک و تردیدی در آن نبوده است.
این نامه از همان ابتدا در میان کلیسای شرق که مرکز آن در کنستانتین نوپول( استانبول امروزی) بود بدون هیچ شک و تردید در میان نوشته های معتبر کلیسا تایید شد. از پدران کلیسا جاستین مارتر ( ۱۰۰- ۱۶۵ ) در نامه خود از عیسای مسیح بعنوان « رسول » یاد میکند که اشاره به عبرانیان ۳: ۱ دارد. حوالی ۱۳۰- ۱۴۰ بعد از میلاد شخصی بود بنام مارسیون که در پی جمع آوری کردن تمام نوشتجات موجود که بنام اناجیل و نامه هایی که در بین کلیساها مرسوم بود یک فهرست از کتابها و نامه های معتبر را تهیه نمود که به « کانون مارسیون » معروف گشت. مارسیون، که بقول خودمان مو را از ماست بیرون میکشید! به همین سادگی نوشته ایی را در لیست معتبر مقدسه قرار نمیداد. هر چند کارشناسان باور دارند که سالها قبل از او یکی دیگر از پدران کلیسا بنام ایگناتوس ( ۵۰- ۱۰۸/۱۴۰ ) بعد از میلاد، این فهرست را تهیه کرده بود اما آن را در کنار هم و در یک کانون قرار نداده بود اما مارسیون آنها را بعنوان « کانون » قرار میدهد، و این کانون در سالهای ۱۸۰ بعد از میلاد مورد تایید کلیسای روم قرار میگیرد و در آنجا خوانده میشد. در این کانون مارسیون، با دقت سیزده نامه پولس رسول جایی میگیرد اما رساله عبرانیان بدلیل عدم داشتن نام نویسنده وارد نگشت[6]. البته مارسیون اشکالات زیادی در این خصوص بروز داد از جمله رد کردن تمامی نوشتجات عهد عتیق و باور به اینکه خدای عهد جدید با خدای عهد عتیق متفاوت است. و همچنین بعضی از نام های لقب داده شده به نامه ها را به دلخواه خود عوض میکرد.
در پایان قرن دوم بعد از میلاد( ۱۵۵- ۲۱۵ ) یکی دیگر از پدران کلیسا بنام کلمنت الکساندریه بارها در خصوص اینکه نویسنده عبرانیان یکی از رسولان مسیح بوده است یاد نموده است. توماس هییوت در تفسیر عبرانیان خود میگوید « ایسبیوس از جانب کلمنت، چنین یاد میکند که او این رساله را از جانب پولس رسول به زبان عبرانی میدانسته و اینکه لوقا آن را به زبان یونانی ترجمه نموده است.»[7] و همین کار را اوریجن انجام میدهد.( ۱۸۵ – ۲۵۳ ) اما برای اوریجن یک یقین صدرصد نبود که پولس رسول آن را نوشته باشد یا حتی سخنان او باشد اما باور داشت فکر موجود در این رساله بینهایت شبیه به فکر پولس رسول است و الهیات اوست. هر چند کلیسای شرق در همان اواسط قرن سوم آن را از پولس دانسته و آن را به همراه نامه های دیگر پولس رسول پس از نامه رومیان در مجموعه « کانون » خود قرار میدهد اما برای کلیسای غرب( روم) تا قرن چهارم طول کشید که در میان نوشتجات معتبر کتابمقدس شناخته شود. توماس هییوت در تفسیر عبرانیان خود میگوید که « آنچه که بعنوان نوشته های غرب میدانیم و تا آنجایی که میتوانیم با اطمینان اعلام کنیم که کلیسای غرب تا حوالی قرن چهارم میلادی عبرانیان را جزو مجموعه تایید شده کتابمقدس « کانون» ندانسته و حتی پس از اینکه آن را قبول کرد آن را پس از رساله های پولس رسول قرار داد، اینگونه مطمین نبودن کلیسای غرب را آشکارا بیان میکند.»[8] و این با همت فراوان جروم ( ۳۴۰ – ۴۲۰ ) و آگوستین ( ۳۵۴- ۴۳۰ ) بود که نهایتا کلیسای غرب نیز این رساله را در مقام اینکه یکی از رسولان مسیح آن را نوشته است به رسمیت شناخت.[9] و خود آگوستین به کرات از رساله عبرانیان در نوشته خود « شهر خدا » استفاده کرده است. در شورای شمال آفریقا، کارتیج به سال ۳۹۷ بعد از میلاد، عبرانیان را در میان نوشتجات مرکزی کتابمقدس قرار میدهند و میخوانیم که شورا چنین قید کرده است« آن را بعنوان یک مکاشفه روحانی کلام مقدس در کلیسا بخوانید و این نامه به اندازه دیگر نامه های پولس رسول یکسان و معتبر است.»[10]
دکتر هیبرت در کتاب خود از دکتر میلر یاد میکند که در این خصوص قید نموده « شرق اقتدار اینکه با هدایت یکی از رسولان مسیح نوشته است را تایید نمود، غرب اقتدار اینکه یکی از رسولان مسیح آن را نوشته است.»[11] همین امروز نسخه کینگ جیمز این رساله را رساله پولس رسول میداند.
با توجه به مسیر تاریخی مشاهده میکنیم که با رسیدن به اواسط قرن چهارم پس از میلاد، رساله عبرانیان به طور قطع وارد« کانون » کتابمقدس میشود، یعنی در میان مجموعه کتابهای تایید شده ایی که امروز در دستان خودمان داریم. یکی از پدران کلیسا و از واعظان مشهور که معروف بود به « گلوی طلایی » یعنی جان کریسیستوم( ۳۴۹- ۴۰۷ ) تقریبا ۳۴ موعظه از رساله عبرانیان انجام میدهد. برای آتاناشیس اسکندریه ( ۲۹۶- ۳۷۳ ) رساله عبرانیان مانند سلاحی برنده و کاربر بر ضد کفر آریوس که به « آریانیسیم » ملقب میگردد( ۳۲۵ ) بود که اینگونه بحث میکرد عیسای مسیح همیشه خدا نبود. و آتاناشیس از عبرانیان ۱۳: ۸ استفاده میکند که « عیسی مسیح دیروز و امروز و تا ابدالاباد همان است.» و باور الوهیت و خداوندی مسیح و اینکه مسیح فروغ پرجلال و جوهر ذات خداست( عبرانیان ۱: ۳ ) در دفاعیه « نیقیه »( ۳۲۵ ) بکار برده میشود.[12] به نظر من دکتر جانسون به درستی تمام اهمیت دادن کلیسا و پدران کلیسا به این رساله را در طول تاریخ در این جمله خلاصه کرده است که« دو مطلب ماورای تمامی مطالب دیگر عبرانیان اهمیت و احتمالا شهادت غیرقابل انکاری را برای خوانندگان اولیه این رساله به همراه داشته است: حقیقت در باره عیسای مسیح، و حقیقت در باره حضور مسیحیان.»[13]
[1] Hughes E. Philip a Commentary on the Epistle to the Hebrews Eerdmans publ. MI. 1977. P.1
[2] حوالی سالهای ۳۹۵ بعد از میلاد بدلیل هجومهای متعدد قبایل شمالی اروپا به شهر روم و جنگهای متعدد در این مناطق و به دلیل اینکه روم قصد داشت بیشتر بر تمامی حکومت خود بر مناطقی که بیشتر در شرق بود و در غرب امپراطوری فارس حضور داشت دخیل باشد. و روم فارس را دشمن اصلی خود میدید، پادشاهی روم تصمیم گرفت تا مقر پادشاهی خود را به شرق منتقل سازد. البته در غرب یعنی در شهر روم هنوز پادشاهی بود اما در شرق نیز پادشاهی دومی در شهری که امروز ما آن را بنام استانبول میشناسیم مستقر گشت. از این زمان این دو امپراطوری، شرق یا بیزانتس و غرب به همراه دو کلیسای غرب و شرق به بقای خود ادامه داد. کلیسای غرب که در روم بود و کلیسای شرق که در کنستانین نوپول یا استانبول امروزی. این دو کلیسا در امور بسیاری با هم همکاری میکردند. نهایتا کلیسای غرب در ادامه هجوم پادشاهان شمال اروپا در سالهای تقریبی ۴۷۰- سقوط کرد. اما امپراطوری شرق به بقای خود ادامه تا سالهای ۱۴۵۳ که با هجوم امپراطوری ترکهای عثمانی سقوط کرد.
[3] Johnson T. Luke Hebrews a Commentary Knox Publ. 2006. P.3.
[4] Ibid.3.
[5] Hiebert D. Edmond An Introduction to the New Testament Gabriel Publ. GA. 2003. P.70.
[6] Longman Tremper III & Garland E. David the Expositor’s Bible Commentary v.13 MI.2006. p.21.
[7] Hewitt Thomas the Epistle to the Hebrews Eerdmans Publ. MI. 1966. P.15.
[8] Ibid.14.
[9] Ibid.70-71
[10] Ibid.4.
[11] Ibid. 71. “The East considered apostolic authority sufficient; the West stressed apostolic authorship.” این مطلب شاید برای ما فارسی زبانان کمی عجیب باشد و اینکه شاید از خودتان بپرسید چقدر اینها مته لای خشخاش میگذاشتند!! این تقلا و زمان طولانی برای به رسمیت شناختن یک نوشته از اهمیت و زحمت و دقت طاقت فرسا و هزاره کلیسای مسیح سخن میگوید. این از اهمیت و آسمانی بودن کتابمقدس سخن میگوید و ارزش و اهمیت آن در جمع آوری آن و درست بودن آن. این دقت همانطور که در جمع آوری نوشتجات عهد عتیق در نسخه های کشف شده توسط باستانشناسان از غارها و مکانهای قدیمی اجرا میشد و هنوز میشود برای نوشتجات عهد جدید نیز چنین بود. اگر بخواهم این مسیر به رسمیت شناختن یک نوشته را در میان کلیسای مسیح از همان ابتدا قید کنم باید در چند شرط آن را ببینیم. وقتی یک نوشته به دست کلیسای مسیح و یا پدران کلیسا میرسید؛ در نظر داشته باشید از همان ابتدا پس از صعود عیسای مسیح هر کس شروع کرد به نوشتن در باره مسیح. هر کس چیزی نوشت و یا اسم خودش را روی آن گذاشت و یا برای رسمیت دادن به آن اسم یکی از شاگردان مسیح را بر روی آن گذاشت تا توجه کلیسا و مردم را به آن جلب نماید. اما میزان تایید یک نوشته از این قرار بود و آنها از خود سوال میکردند که:
۱-چه کسی آن را نوشته است؟ آیا یکی از رسولان مسیح نوشته است؟۲- آیا توسط کسی نوشته شده که با رسولان مسیح در ارتباط بوده است؟ ۳- آیا توسط یکی از رسولان تایید شده است؟ ۴-آیا توسط کلیسای مسیح تایید شده است؟ ۵-ایا مطالب آن در مسیر و تایید دیگر نوشتجات مکشوف شده و تایید شده کلیسا وجود دارد؟یعنی یک مکاشفه الهی روح القدس را در آن مشاهده میکنیم.۶-آیا از حیث الهیاتی عیسای مسیح و خداوندی و کار و زندگی او بیان شده و این با دیگر نوشتجات دیگر موافقت دارد؟ با توجه به مسیر مو به مو و ریزبینی در تایید یک نوشته در کلیسای مسیح، صدها نوشته موجود از همان ابتدا اعتبار خود را از دست دادند و هرگز به میان نوشتجات مرکزی یا « کانون » کتابمقدس تایید نگشتند. بعنوان مثال امروز انجیل برنابا در ایران و در میان کشورهای اسلامی کاملا آزاد است، جایی که انجیل متی و مرقس و لوقا و یوحنا غیرقانونی است! و وقتی به ماهیت انجیل برنابا و تاریخ آن و نوشتجات آن نگاه میکنیم که تقریبا ۲۵۰ سال پیش در مصر کشف شده است، انجیل برنابا هیچکدام از شش سوال بالا را پاسخ مثبت نخواهد گرفت!پس یک انجیل دروغین و کاذب است.
[12] Ibid. p.6.
[13] Ibid.