آفرینش
قبل از اینکه وارد این بخش آغازین داستان کتابمقدس شویم بجاست که چند یادآوری را داشته باشیم. این شاید آغاز آفرینش و خلقت خدا باشد اما آغاز خدا نیست. آغاز خدای تثلیث نیست. هیچ آغازی برای او وجود ندارد و هیچ پایانی بر او نیست. نکته مهم اول است که، خدا هیچ نیازی به این آفرینش نداشت: نه چیزی به او اضافه کرد و نه چیزی از او کم. اما میل و اراده او چنین بود پس او خلق کرد. هدف غایی این خلقت چیزی جز این نبود که تمامی هستی و خلقت پرستنده خود را شناخته و در اطاعت و فروتنی او را پرستش و ستایش نماید. نکته دوم حایز اهمیت در باور مسیحی ما این است که هر چند خدا جهان را خلق کرد و به آن هیچ نیازی نداشت اما پس از خلق کردن آن هرگز خود را از خلقت خود دور نکرد و همواره با آن و در آن بود و مشیت و خواسته و اراده الهی خود را در آن پیش برد. برای خلقت اول نقطه پایانی نبود اما سقوط انسان بر روند خلقت خدا یک نقطه توقف قرار داد اما نقطه توقف نقطه پایان پیشبرد نقشه و اراده خدا در خلقت او نیست بلکه خواهیم دید که آنجا که سقوط روی داد، آغازی نوین را خدا تدارک دید و ما در طول داستان خدا خواهیم دید که چگونه خدا به سمت پدید آوردن این خلقت تازه و نوین و بنای آسمان تازه و زمین تازه پیش رفته و همواره عهد خود را به آن وفادار میماند.
اما وقتی میگوییم مرحله اول داستان آفرینش است منظور در حقیقت خلقت هستی است. یعنی هر آنچه که ما در کتاب پیدایش فصل های ۱ تا ۲ میخوانیم. میدانیم که انسان امروزی قادر به درک و هضم این دو بخش بعنوان کل ماجرای آفرینش نیست و باور ندارد و آن را تماما مسخره و هجو میکند. یعنی چه که خدا این هستی و این عظمت را در هفت روز خلق کرد؟ گفت و خلق شد؟ قصد ما در این برنامه ها پاسخ دادن به این سوالات نیست هر چند بدون پاسخ نیستیم. اما همانطور که در هیچ نوشته کتابمقدس خدا قصد ثابت کردن وجود خود را نمیکند بلکه بودن خود را مسجل و عین حقیقت میداند. ما نیز خلقت یا آفرینش خدا را عین آنطور که نوشته شده باور میکنیم و بر این اساس گفتگوی خود را دنبال میکنیم.
اما گفتیم دو فصل اول کتاب پیدایش از آفرینش یا خلقت سخن میگویند. البته در نوشتجات دیگر نیز سندیت و گفتگوی آن موجود است اما آغاز اینجاست. این دو فصل کتاب پیدایش به تنهایی با ما از سه اصل سخن میگوید:
خدا- خلقت- نظم
اجازه بدهید تا با هم سه بخش را بر طبق ایات کتابمقدس بررسی کنیم:
۱-خدا
خیلی ها دوست دارند انسان را منبع و منشاه همه چیز قرار بدهند و رویدادهای دنیا را حول محور انسان بگذارند. گویی این انسان است که شخصیت اصلی تمام دنیاست. کتابمقدس مسیحی ما میگوید:خیر! خدا شخصیت اصلی است و خداست شخصیت اصلی آفرینش و همین انسان بخشی از کار خلقت خداست.
-خدا شخصیت اصلی آفرینش است.
"در ابتدا، خدا آسمانها و زمین را آفرید." ( پیدایش ۱ : ۱ )
و مزمور ۹۰: ۲ که میگوید:
"قبل از آنکه کوهها به وجود آید و زمین و ربع مسکون را بیافرینی. از ازل تا به ابد تو خدا هستی. "
اما در باره این خدا چه میدانیم؟ عزیزان هیچ! ما هیچ از این خدا نمیدانستیم اگر خود خدا ابتدا خود را به مخلوق خود نمی شناخت و با او گفتگو نمیکرد. و او گفتگو کرد و خود را شناسانید و ما آن را در کلام مقدس خود او آن را داریم و اینگونه او را میشناسیم که:
-خدا خدایی واحد است.
عیسی او را جواب داد که «اول همه احکام این است که بشنو ای اسرائیل، خداوند خدای ما خداوند واحد است." ( مرقس ۱۲" ۲۹ )
خدا قدوس است. یعنی تماما بی عیب و بیگناه.
و یکی دیگری را صدا زده، میگفت: «قدّوس قدّوس قدّوس یهوه صبایوت، تمامی زمین از جلال او مملّو است. " ( اشعیاء نبی ۶ :۳ )
خدا سخنگو است. یعنی نیت و قصد خود را بیان میکند.
"و خدا گفت: «روشنایی بشود.» و روشنایی شد." ( پیدایش ۱ : ۳ )
و این خدا بود که ابتدا با انسان سخن گفت و نه انسان با خدا.
( پیدایش ۱ : ۲۶ ) "و خدا گفت آدم را بصورت ما و موافق شبیه ما بسازیم. "
"خداوند خدا آدم را ندا در داد و گفت: «کجا هستی؟" ( پیدایش ۳ : ۹ )
خدا پادشاه و فرمانده مطلق تمامی هستی است.
۳زیرا که یهوه، خدای بزرگ است، ۴ و پادشاه عظیم بر جمیع خدایان. نشیبهای زمین در دست وی است و فرازهای کوهها از آن او. ۵ دریا از آن اوست، او آن را بساخت؛ و دستهای وی خشکی را مصور نمود. ۶ بیایید عبادت و سجده نماییم و به حضور آفریننده خود خداوند زانو زنیم! ۷ زیرا که او خدای ما است! و ما قوم مرتع و گلة دست او میباشیم!" ( مزمور ۹۵ : ۳- ۷ )
خدا پر از عدالت و راستی و رحمت و احسان و فیض است.
" یهوه یهوه خدای رحیم و ریوف و دیرخشم و کثیر احسان و وفا. نگاه دارنده رحمت برای هزاران و آمرزنده خطا و عصیان و گناه لکن گناه را هرگز بی سزا نخواهد گذاشت." ( خروج ۳۴ : ۶- ۷ )
"خداوند کریم و رحیم است و دیر غضب و کثیر الحسان." ( مزمور ۱۴۵ : ۸ )
" ای خداوند احسانات و رحمتهای خود را بیاد آور چونکه آنها از ازل بوده است." ( مزمور ۲۵: ۶ )
و در رساله اول یوحنا ۴: ۸ – ۹ که میخوانیم:
" و کسی که محبت نمینماید خدا را نمیشناسد زیرا خدا محبت است. و محبت خدا به ما ظاهر شده است به اینکه خدا ئسر یگانه خود را به جهان فرستاده است تا بوی زیست نماییم."
-این خدا واحد است اما سه شخص با یک ذات واحد و یکسان؛ مسیحیت به این تثلیث مقدس میگوید.
اما همین خدا که اینگونه کلام مقدس خدا در خصوص او سخن میگوید در بطن و لابلای آیات میتوانیم سه شخص را در یک شخصیت واحد مشاهده کنیم. سه شخص مجزا اما یک جوهره الهی. یعنی خدایی که او را بعنوان خالق و آفریننده و خدای پدر میشناسیم. خداوندی که او را بعنوان دلیل آفرینش و عین ذات خدا اما همچنین عین جسم و شخص انسانی بنام خدای پسر یا عیسای مسیح میشناسیم. و همچنین خدای روح القدس که روح مقدس خود خدا و خداوند ما عیسای مسیح است که غیرقابل رویت است اما عین ذات خدا است اما نقش مخصوص خود را در آفرینش و اراده الهی ایفا میکند.
-"و خدا گفت: «آدم را بصورت ما و موافق شبیه ما بسازیم تا بر ماهیان دریا و پرندگان آسمان و بهایم و بر تمامی زمین و همة حشراتی که بر زمین میخزند، حکومت نماید." ( پیدایش ۱ : ۲۶ )
"و نهالی از تنه یسی بیرون آمده شاخه ای از ریشه هایش خواهد شکفت. و روح خداوند بر او قرار خواهد گرفت. " ( اشعیاء نبی ۱۱: ۱- ۲ )
- " اینک بنده من که او را دستگیری نمودم و برگزیده من که جانم از او خشنود است. من روح خود را بر او مینهم تا انصاف را برای امتها صادر سازد." ( اشعیاء نبی ۴۲ : ۱ )
-" پس رفته، همه امّتها را شاگـرد سازیـد و ایشـان را بـه اسمِ اب و ابن و روحالقدس تعمید دهید. " ( متی ۲۸ : ۱۹ )
- " روح خداوند بر من است، زیرا که مرا مسح کرد تا فقیران را بشارت دهم و مرا فرستاد تا شکسته دلان را شفا بخشم و اسیران را به رستگاری و کوران را به بینایی موعظه کنم و تا کوبیدگان را آزاد سازم، ۱۹ و از سال پسندیده خداوند موعظه کنم. " ( لوقا ۴ : ۱۸ – ۱۹ )
اکنون که تا حدودی اندک از خدا دانستیم که قدر مسلم این است که به هیچ عنوان این شناخت را کفایت نمیکند اما به دلیل وقت و هدف این نوشته به این همین چند نمونه در اینجا بسنده میکنیم. باید در خصوص خلقت خدا سخن بگوییم.
۲-خلقت
-خدا همه چیز را از هیچ آفرید.
یعنی هیچ چیز از قبل نبود و وجود نداشت تا خدا از آن استفاده کرده و آفرینش خود را آغاز کند. این یکی از نکات بینهایت حایز اهمیت در خلقت است. بر خلاف ادیان دیگر که به هیچ عنوان تعریف جامعی در خصوص پیدایش و خلقت به خواننده گان خود نداده اند، مانند اسلام. و یا مانند ادیانی مانند بودیست که ماجرای خلقت در کتاب و باور آنها بیشتر شباهت به افسانه و تخیل دارد تا حقیقت ذهنی و باور عقلانی. و نه اینکه بر اساس باورهای فرضی عصر حاضر که آفرینش را جهت تکاملی و در مسیر چرخه و تحول ملکولها و عناصر میدانند و باور به سیر تکاملی و جهش ناگهانی از چیزی که بوده و به چیزی که تبدیل شده سخن میگویند. یعنی نظریه داروین.
کلام مقدس ما میگوید ابتدا هیچ چیز نبود. این کلام خداوند بود که سازنده و خلق کننده بود. خدا از هیچ، همه چیز را خلق کرد. او سخن گفت و خلق شد. او سخن گفت و انجام شد. ما این را نه تنها در زمان آفرینش در نوشته موسی در کتاب پیدایش فصل ۱ و ۲ داریم بلکه در زمان زندگی عیسای خداوند بر روی زمین شاهد هستیم که او سخن میگفت و انجام میشد. سخن گفت و طوفان آرام شد. سخن گفت و نان برکت داده شد. سخن گفت و شفا داده شد.
قدر مسلم این است که باور آفرینش و نحوه آن آنطور که موسی آن را با هدایت روح القدس خدا قید کرده است برای انسان زمینی و فکر زمینی غیرقابل هضم نخواهد بود. مگر خود خدا و روح خدا آن را با ایمان در قلب ما بگذارد تا آن را از روی ایمان درک کنیم. همانطور که در کلام خدا میخوانیم:
" به ایمان فهمیدهایم که عالمها به کلمه خدا مرتب گردید، حتی آنکه چیزهای دیدنی از چیزهای نادیدنی ساخته شد. " ( عبرانیان ۱۱ : ۱ )
"به کلام خداوند آسمانها ساخته شد و کل جنود آنها به نفخه دهان او...زیرا که او گفت و شد، او امر فرمود و قایم گردید." ( مزمور ۳۳ : ۶ و ۹ )
" چشمان خود را به علیین برافراشته ببینید. کیست که اینها را آفرید و کیست که لشکر اینها را بشماره بیرون آورده، جمیع آنها را بنام میخواند؟ از کثرت قوّت و از عظمت توانایی وی یکی از آنها گم نخواهد شد. " ( اشعیاء نبی ۴۰ : ۲۶ )
" چون به آسمان تو نگاه کنم که صنعت انگشتهای تست و به ماه و ستاره گانی که تو آفریده ای." ( مزمور ۸ : ۳ )
در این خلقت خدا که از هیچ خلق شد، خدا در یک مکاشفه عمومی به تمام هستی مالکیت و قدرت و اقتدار خود را نشان داد. پولس رسول چنین تشریح کرده است:
" ۱۹ چونکه آنچه از خدا میتوان شناخت، در ایشان ظاهر است زیرا خدا آن را بر ایشان ظاهر کرده است. ۲۰ زیرا که چیزهای نادیده او یعنی قوت سرمدی و الوهیتش از حین آفرینش عالم بوسیله کارهای او فهمیده و دیده میشود تا ایشان را عذری نباشد. " ( رومیان ۱ : ۱۹- ۲۰ )
نه تنها خدا خالق تمام هستی از هیچ است، سخن گفت و خلق شد، بلکه او این خلقت را در حکمت و عقل و منطق الهی خود خلق کرد. دلیل و انگیزه در بطن خلقت او بود. نویسنده امثال میگوید :”خداوند به حکمت خود زمین را بنیاد نهاد و به عقل خویش آسمان را استوار نمود. به علم او لجه ها منشق گردید و افلاک شبنم را میچکانید.“ ( امثال ۳ : ۱۹ – ۲۰ ) پس اگر در حکمت و عقل و منطق آن را خلق کرد پس تحقیقا و دقیقا در بطن آن میبایست نظم الهی استوار میبود.
اما آیا خدا جهان را خلق کرد و خود را کنار کشید تا جهان به خودی خود عمل کند؟ آنطور که در بعضی از ادیانی مانند هندو و بودیست و حتی اسلام چنین باوری گاها به چشم خورده است. این ادیان گاها رویدادهای هستی را یک اتفاق یا یک جبر مطلق میدانند و گویی هیچ چیز و هیچ کس مسیول روی دادن آن و انجام آن نبوده است و کسی نیز قادر به جلوگیری آن نیز نیست. به آن حد که گویی خود خدای آنها نیز از انجام آنها غافلگیر میشود!
اما خدایی که کتابمقدس از آن سخن میگوید همه خلقت را نه تنها از کلام خود نه در حکمت و عقل خود آفرید بلکه تمام خلقت خود را بنا به طرح و نقشه الهی خلق کرد و خود او مستقیما در خلقت خود حضور داشت. این ما را به بخش سوم آفرینش میبرد یعنی نظم.
۳-نظم
خدا همه چیز را با نظم و هماهنگی آفرید یعنی هیچ عیب و یا کاستی در خلقت وجود نداشت. و ما این نظم در آفرینش خدا را میتوانیم در چهار بُعد کلی آن مشاهده کنیم:
۱-هر آنچه خدا آفرید نیکو بود.
" و خدا روشنایی را دید که نیکوست." ( پیدایش ۱ : ۴ ) و تکرار همین نیکو بودن خلقت در آیات ۱۰و ۱۳و ۱۹و ۲۱و ۲۵ دیده میشود و نهایتا آخرین سخنی که از خداوند در پایان تمام آفرینش خود میخوانیم: " و خدا هر چه ساخته بود دید و همانا بسیار نیکو بود. " ( پیدایش ۱ : ۳۱ )
یعنی چه همانا بسیار نیکو بود؟ عبارت عبرانی نیکو بودن که " توو" آمده است به معنای پسندیده و مناسب و کامل بودن است و وقتی با اسم مطلق " معود " یا بسیار یکی شده است خبر از اوج و غایت خوبی و پسندیده خدا بودن است. بیاییم ببینیم این بسیار نیکو بودن آفرینش را چگونه میتوانیم بررسی کنیم:
۲-یک صلح و آشتی تمام عیار وجود داشت: به زبان عبرانی آن را شالوم میگویند( که به زبان فارسی همان سلام است)
-این صلح و اشتی در چهار رابطه خود را نشان میداد:
- رابطه خدا با انسان: انها در حضور خدا بودند و با او گفتگوی مستقیم و رودررو داشتند.
«و خدا گفت: «آدم را بصورت ما و موافق شبیه ما بسازیم تا بر ماهیان دریا و پرندگان آسمان و بهایم و بر تمامی زمین و همة حشراتی که بر زمین میخزند، حکومت نماید. ۲۷ پس خدا آدم را بصورت خود آفرید. او را بصورت خدا آفرید. ایشان را نر و ماده آفرید.»
( پیدایش ۱ : ۲۶ – ۲۷ )
-رابطه انسان با انسان: آدم و حوا هر دو برهنه بودند و از هم هیچ شرم و خجالتی نداشتند( بیگناه بودند.)
«و آدم و زنش هر دو برهنه بودند و خجلت نداشتند.» ( پیدایش ۲ : ۲۵ )
-رابطه انسان با خود: او در اقتدار و صلح درونی، لذت بردن از غنایت روحانی، پر از امید و با هدف زندگی میکرد.
«و خدا ایشان را برکت داد و خدا بدیشان گفت: «بارور و کثیر شوید و زمین را پر سازید و در آن تسلط نمایید، و بر ماهیان دریا و پرندگان آسمان و همة حیواناتی که بر زمین میخزند، حکومت کنید. » ( پیدایش ۱ : ۲۸ )
-رابطه انسان با اطراف:آنها بر روی زمین کار میکردند. بر خلقت خدا حکمروایی داشتند و تلاش آنها با رنج و درد نبود.
۳-انسان خلقت عالی و برجسته خدا بود.
مزمور ۸: ۳- ۶ : " پس انسان چیست که او را بیاد آوری و بنی ادم که از او تفقد نمایی؟ او را از فرشتگان اندکی کمتر ساختی، و تاج جلال و اکرام را بر سر او گذاردی. او را برکارهای دست خودت مسلط نمودی و همه چیز را زیر پای وی نهادی. "
۴-انسان با هدف و انگیزه الهی خلق شد.
او انسان را مرد و زن آفرید و هر دو به شکل و شباهت خدا خلق شدند.
پیدایش ۲: ۲۴- ۲۵
۲۴ " از این سبب مرد پدر و مادر خود را ترک کرده، با زن خویش خواهد پیوست و یک تن خواهند بود. ۲۵ و آدم و زنش هر دو برهنه بودند و خجلت نداشتند."
پیدایش ۱: ۲۸
" ۲۸ و خدا ایشان را برکت داد و خدا بدیشان گفت: «بارور و کثیر شوید و زمین را پر سازید و در آن تسلط نمایید، و بر ماهیان دریا و پرندگان آسمان و همة حیواناتی که بر زمین میخزند، حکومت کنید. "
خود آزمایی
۱-داستان کتابمقدس چه داستانی است؟
۲-چهار بخش داستان کتابمقدس چیست؟
۳-سه بخش داستان آفرینش کدام هستند؟
۴-چگونه هر بخش را با آوردن یک ایه تعریف میکنید؟
۵-نظم داده شده از جانب خدا در آفرینش را میتوان در چهار بُعد ببینیم. این چهار بُعد را نام ببرید؟
۶-آیه مورد علاقه شما در این بخش از آفرینش کدام هستند؟ لطفا آن را حفظ کنید.