X

داستان کتاب مقدس - بخش دوم

سقوط

عزیزان درک درست و الهی این بخش از داستان کتابمقدس، بینهایت حایز اهمیت است. در طول تاریخ انسانی عدم درک درست دلیل فساد و شرارت و گناه و طغیان بر ضد خدا، بیماریها، جنگها، حتی ویرانی های طبیعی از قبیل طوفان ها و زلزله ها امور مهار نشدنی طبیعت توسط انسان، آدمی را تماما از شناخت خدای حقیقی و آفریننده دور ساخته و آنها برای پاسخ به سوالات خود به خدایان دست ساخت انسانها و امور مافوق بشری پناه آورده اند. یا خدا را نشناختند و بت ها را پرستیدند یا خدا را از صحنه هستی خارج کردند و انسان را محرک اصلی دانستند. یا اینکه تمامی آنچه که بر هستی پیش آمده را کار خدا دانستند، اما ندانستند چرا؟و این چرا میتواند در دو بعد پرسیده شود که هیچکدام از آنها سوالات تازه ای نیستند:

الف-اگر خدا عادل و مهربان است چرا باید اجازه بدهد چنین شرارتی پیش آید؟ ایا نمیتوانست مانع آن شود؟

ب-اگر آدم و حوا گناه کرده اند چرا من باید جریمه آن را پرداخت نمایم؟

ما قصد نداریم به این سوالهای بسیار قدیمی در اینجا پاسخ بدهیم بلکه امید ما این است در این بخش با مطالعه آیات و با توجه به آنچه که تاکنون در بخش اول داستان با هم مطالعه کردیم، نوری بر این دو سوال انداخته و پاسخ آنها را تاحدودی دریافت کنیم.

کتاب قرآن و دین اسلام مانند دیگر ادیان دیگر پاسخی درست به این سوالات ندارد و در قرآن و الهیات اسلامی یک عدم هماهنگی در دادن پاسخ درست به آنها وجود دارد. شما در قرآن نمیتوانید وجود ریشه ای گناه را و انگیزه اصلی تمامی این مصیبتها و شرارتهای انسان و امور طبیعی را پیدا کنید. آنچه به مرور زمان در الهیات اسلامی در همان سالهای ابتدای و آغازین این دین توسط متفکرین خود در خصوص پاسخ دادن به این سوال حاصل شد که دلیل و انگیزه شرارت و فساد چیست؛ آنها را به یک جدایی مابین دو باور کشاند که تاکنون در تعالیم این دین مشاهده میشود:

۱-این جبر مطلق خداست که چنین نموده و انسان هیچ پاسخی برای آن ندارد جز اطاعت از آن.

۲-این شرارت انسان است که چنین نموده و انسان گناهکار میبایست مجازات شده و شرارت و فساد و گناه میبایست پاک شود.

هر دو برداشت در خودش یک نمایی از حقیقت کتابقدسی ما را دارد اما در خودش حقیقت الهی را ندارد. این دو باور تا به همین امروز منبع واپس گرایی و قبول شرارت و فساد را در جامعه و زندگی در این جوامع به همراه داشته و اینکه باید تسلیم آن شد و دید خود خدا چه خواهد کرد؟ یا اینکه آغازگر جنبش ها و گروههای انتقامی و مسلحانه و نظامی برای از بین بردن گناه و شرارت در جامعه یا دنیا شده است.

به نظر میرسد این دین زن و مرد زناکار را میتواند سنگسار کند اما قادر به تشخیص و نجات دادن دل زن و مرد زناکار نبوده و نیست. آنها کشتن جسم را کشتن گناه میدانند. آیا حقیقتا چنین است؟

 و این عدم درک ماهیت حقیقی و ثمره خانمانسوز گناه در انسان و در هستی حتی در میان سازمانهای مسیحی به کج راهه و نادرستی برداشت شده است. هستند سازمانهای زیادی که ترجیح میدهند از آفرینش به رستگاری جهش کنند و نه از گناه و ثمرات آن و نه از بهایی که برای گناه پرداخت شد صحبت کنند. آنها ترجیح میدهند بیشتر در باره محبت خدا، برکات خدا، رحمت خدا، و شادی در خدا صحبت کنند تا عدالت و قدوسیت و غیرت خدا به گناه و پاسخگویی به آن. آنها بیشتر دوست دارند تا شنوندگان و بینندگان خودشان را یک حالت خوش و خرم و شنگول بدهند تا آنها را به سوال دراورند تا دل و وجود خود را تفتیش کنند. تا بدانند که همانطور که کلام مقدس با صراحت و قدرت و روشنی بیان کرده است:

 « کسی عادل نیست، یکی هم نی. کسی فهیم نیست، کسی طالب خدا نیست. همه گمراه و جمیعا باطل گردیده اند. نیکوکاری نیست، یکی هم نی.» ( رومیان ۳: ۱۰- ۱۲ )

به نظر میرسد آن ادیان و باورهای دینی و حتی مسیحیانی که برداشتی درست و کامل از سقوط و گناه و فساد و شرارت دنیا و انسان ندارند، برداشتی درست و کامل از آفرینش و خلقت خدا نداشته اند. و ما در این مجموعه قصد داریم که در چنین اشتباهی نیافتیم. همانطور که به اهمیت آفرینش در مسیر آغازین داستان نجات با هم نگاه کردیم اکنون قصد داریم تا به واقعه گناه و سقوط انسان از نزدیک نگاه کنیم. زیرا ما باور داریم اگر این بخش را خوب درک نکنیم، درک درستی از عمق این نافرمانی انسان اول و تاثیر آن را نخواهیم داشت. و سپس درک درستی برای دلیل قربانی کردن حیوان و خون او برای کفاره و آمرزش گناه انسان نخواهیم داشت و نهایتا درک خوبی از دلیل جسم گرفتن مسیح، فروتن شدن او به مرگ بر صلیب و برای ما لعنت و خوار شدن و خشم خدا را بر خود گرفتن بجای ما، هرگز درک نخواهیم کرد.

 تنها زمانی نجات ما در مسیح معنا و مفهوم حقیقی و الهی خود را برای ما به ارمغان میاورد که ما با تمام وجود و خلوص نیت خود از این سقوط خود در حضور خدا آگاه باشیم و آگاه باشیم که ما هرگز قادر به برقراری ان شالوم داده شده به ما در پیدایش فصل ۱ در زمان آفرینش آدم و حوا  نبودیم اگر خود خدا پا پیش نمیگذاشت و فیض خود را نصیب ما نمیکرد. پس بیایید با هم در روح فروتنی و خویشتنداری این بخش را با دقت مطالعه کنیم. به همین دلیل من قصد دارم در این بخش با آرامی و صبر توسط کلام مقدس خدا به عمق این سقوط نگاه کنیم و عواقب آن را با هم ببینیم.

عزیزان! گناه یک سقوط بود! سقوط از حضور خدا. چطوری آغاز شد؟ همه چیز از نااطاعتی انسان از فرمان خدا آغاز شد. این نااطاعتی نام دیگری نیز دارد یعنی آن هدف و خواست الهی مقرر شده خدا را برنیاوردن و میل و اختیار خود را انجام دادن. این همان معنای ریشه ایی گناه است.

پیدایش ۲: ۱۶- ۱۷

"و خداوند خدا آدم را امر فرموده، گفت: «از همه درختان باغ بی ممانعت بخور،  اما از درخت معرفت نیک و بد زنهار نخوری، زیرا روزی که از آن خوردی، هرآینه خواهی مرد." این فرمان خدا بود و این فرمان باید اجرا و اطاعت میشد و به هیچ عنوان به انتخاب انسان نبود بلکه فرمان خدا بود و انسان بعنوان خلق شده دستان خدا از خالق خود میبایست اطاعت میکرد. اما خداوند که در ذات خود پر از فیض و رحمت بیکران است در این خلقت آدم و حوا، میل آزاد و اختیار آزاد برای اطاعت از فرمان خود را نیز گذاشت. او تمام قلب و فکر و جان انسان را برای پرستش میخواست و این میسر نمیشد اگر او برای آدم و حوا تصمیم میگرفت! و آدم و حوا بجای اینکه این آزادی داده شده از جانب خدا را برای پرستش خدا و گسترش و تثیبت پادشاهی خدا در تمام هستی بکار ببرند آن را به نفع و میل شخصی خود بکار گرفتند. و اینگونه است که میخوانیم.

پیدایش ۳: ۱- ۶

" ۱و مار از همه حیوانات صحرا که خداوند خدا ساخته بود، هُشیارتر بود. و به زن گفت: «آیا خدا حقیقتاً گفته است که از همه درختان باغ نخورید؟»  ۲ زن به مار گفت: «از میوه درختان باغ می‌خوریم،  ۳ لکن از میوه درختی که در وسط باغ است، خدا گفت از آن مخورید و آن را لمس مکنید، مبادا بمیرید.»  ۴ مار به زن گفت: «هر آینه نخواهید مرد،  ۵ بلکه خدا می‌داند در روزی که از آن بخورید، چشمان شما باز شود و مانند خدا عارف نیک و بد خواهید بود.»  ۶ و چون زن دید که آن درخت برای خوراک نیکوست و بنظر خوشنما و درختی دلپذیر و دانش افزا، پس از میوه‌اش گرفته، بخورد و به شوهر خود نیز داد و او خورد. "

و یعقوب این ریشه گناه و نااطاعتی انسان را بخوبی بیان کرده است.

یعقوب ۱: ۱۳- ۱۵

" ۱۳هیچ کس چون در تجربه افتد، نگوید: «خدا مرا تجربه می‌کند»، زیرا خدا هرگز از بدیها تجربه نمی‌شود و او هیچ کس را تجربه نمی‌کند.  ۱۴ لکن هر کس در تجربه می‌افتد وقتی که شهوت وی او را می‌کشد و فریفته می‌سازد.   ۱۵ پس شهوت آبستن شده، گناه را می‌زاید و گناه به انجام رسیده، موت را تولید می‌کند."

و شاگرد مسیح خداوند، یوحنا نیز نگاهی عمیق به ریشه این گناه دارد. میخوانیم:

اول یوحنا ۲ : ۱۶

" ۱۶زیرا که آنچه در دنیاست، از شهوت جسم و خواهش چشم و غرور زندگانی از پدر نیست بلکه از جهان است."

**آنچه که باید در باره این سقوط و گناه انسان درک کنیم این است که کتابمقدس میگوید این گناه، گناه به خدا بود. شرارت و طغیان بر ضد خدا بود. ما ابتدا به خدا گناه کردیم. و به این دلیل در زیر سه اصل قرار گرفتیم:

۱-خشم و غضب خدا بر انسان

۲-لعنت و دوری خدا بر انسان

۳-مرگ و جدای خدا بر انسان.

و ما این سه مورد را در حکم خدا خواهیم دید که بلافاصله پس از نااطاعتی آنها و سقوط در گناه بر آنها صادر شد.

پیدایش ۳ : ۱۵ – ۱۹: ۱۵

" و عداوت در میان تو و زن، و در میان ذُرّیت تو و ذریت وی می‌گذارم؛ او سر تو را خواهد کوبید و تو پاشنة وی را خواهی کوبید.»  ۱۶ و به زن گفت: «اَلَم و حمل تو را بسیار افزون گردانم؛ با الم فرزندان خواهی زایید و اشتیاق تو به شوهرت خواهـد بود و او بر تو حکمرانی خواهد کرد.»  ۱۷ و به آدم گفت: «چونکه سخن زوجه‌ات را شنیـدی و از آن درخت خـوردی که امـر فرمـوده، گفتم از آن نخـوری، پـس بسبب تـو زمیـن ملعون شـد، و تمام ایام عمـرت از آن با رنـج خواهی خورد.  ۱۸ خار و خس نیز برایت خواهد رویانید و سبزه‌های صحرا را خواهی خورد،  ۱۹ و به عرق پیشانی‌ات نان خواهی خورد تا حینی که به خاک راجع گردی، که از آن گرفته شدی زیرا که تو خاک هستی و به خاک خواهی برگشت."

پس با توجه به فرمان خدا میبینیم که سرانجام و عواقب این نااطاعتی اسفناک بود. این نااطاعتی از فرمان خدا با خود یک سقوط کلی را در سه بعد به همراه میاورد:

۱-سقوط در بعد روحانی: انسان بلافاصله نمرد اما جدایی او از خدا آغاز شد.

۲-سقوط در بعد جسمانی: تاثیر گناه بر انسان فرسودگی جسم و نهایتا مرگ را به همراه آورد.

۳-سقوط در بعد روحی: انسان اسیر و بنده رنجهای درونی و آمالها و افسوسهای فراوان گشت.

۱- سقوط در بعد روحانی.

این سقوط در گناه و نااطاعتی از فرمان خدا با خود آن چهار رابطه نخستین که در آفرینش انسان آن را در صلح و ارامش کامل به دست آورده بود را کاملا مختل و ویران نمود:

-خراب شدن رابطه انسان با خدا. ترس و شرم و پنهان کردن خود از خدا وارد انسان شد. و میخوانیم که دوری از خدا انجام شد.  پیدایش ۳: ۷ - ۱۰و ۲۳- ۲۴

« ۷ آنگاه چشمان هر دوِ ایشان باز شد و فهمیدند که عریانند. پس برگهای انجیر به هم دوخته، سترها برای خویشتن ساختند.  ۸ و آواز خداوند خدا را شنیدند که در هنگام وزیدن نسیم نهار در باغ می‌خرامید، و آدم و زنش خویشتن را از حضور خداوند خدا در میان درختان باغ پنهان کردند.  ۹ و خداوند خدا آدم را ندا در داد و گفت: «کجا هستی؟»  ۱۰ گفت: «چون آوازت را در باغ شنیدم، ترسان گشتم، زیرا که عریانم. پس خود را پنهان کردم.»

« پس خداوند خدا، او را از باغ عدن بیرون کرد تا کار زمینی را که از آن گرفته شده بود، بکند.  ۲۴ پس آدم را بیرون کرد و به طرف شرقی باغ عدن، کروبیان را مسکن داد و شمشیر آتشباری را که به هر سو گردش می‌کرد تا طریق درخت حیات را محافظت کند. »

-خراب شدن رابطه انسان با انسان. آدم حوا را مقصر گناه خود دید و حوا شیطان را. و اولین قتل در کتابمقدس روی داد.  پیدایش ۳: ۱۲- ۱۳ و ۴: ۸

« آدم گفت: «این زنی که قرین من ساختی، وی از میوه درخت به من داد که خوردم.»  ۱۳ پس خداوند خدا به زن گفت: «این چه کار است که کردی؟» زن گفت: مار مرا اغوا نمود که خوردم. »

« ۸ و قائن با برادر خود هابیل سخن گفت. و واقع شد چون در صحرا بودند، قائن بر برادر خود هابیل برخاسته، او را کشت.» 

-خراب شدن رابطه انسان با خود. شوق و لذت بارآوری زن با درد همراه شد و زندگی و کار کردن مرد به رنج و الم و عرق جبین. کار کردن خوب بود و هست اما گناه رنج و مشقت و فرسودگی کار کردن را آورد. پیدایش ۳ : ۱۶- ۱۹

 « ۱۶ و به زن گفت: «اَلَم و حمل تو را بسیار افزون گردانم؛ با الم فرزندان خواهی زایید و اشتیاق تو به شوهرت خواهـد بود و او بر تو حکمرانی خواهد کرد.»  ۱۷ و به آدم گفت: «چونکه سخن زوجه‌ات را شنیـدی و از آن درخت خـوردی که امـر فرمـوده، گفتم از آن نخـوری، پـس بسبب تـو زمیـن ملعون شـد، و تمام ایام عمـرت از آن با رنـج خواهی خورد.  ۱۸ خار و خس نیز برایت خواهد رویانید و سبزه‌های صحرا را خواهی خورد،  ۱۹ و به عرق پیشانی‌ات نان خواهی خورد تا حینی که به خاک راجع گردی، که از آن گرفته شدی زیرا که تو خاک هستی و به خاک خواهی برگشت. »

-خراب شدن رابطه انسان با اطراف. رابطه صلح آمیز و برکت دادن تمام آفرینش خدا توسط انسان به شک و شرارت و فساد در رابطه انسان با خلقت و با تمام انسانهای دیگر مبدل شد. رومیان۱ : ۱۸- ۳۲  و رومیان ۸: ۲۰- ۲۲

 «۱۸ زیرا غضب خدا از آسمان مکشوف می‌شود بر هر بی دینی و ناراستی مردمانی که راستی را در ناراستی باز می‌دارند.  ۱۹ چونکه آنچه از خدا می‌توان شناخت، در ایشان ظاهر است زیرا خدا آن را بر ایشان ظاهر کرده است.  ۲۰ زیرا که چیزهای نادیده او یعنی قوت سرمدی و الوهیتش از حین آفرینش عالم بوسیله کارهای او فهمیده و دیده می‌شود تا ایشان را عذری نباشد.  ۲۱ زیرا هر چند خدا را شناختند، ولی او را چون خدا تمجید و شکر نکردند بلکه در خیالات خود باطل گردیده، دل بی فهم ایشان تاریک گشت.  ۲۲ ادعای حکمت می‌کردند و احمق گردیدند.  ۲۳ و جلال خدای غیر فانی را به شبیه صورت انسان فانی و طیور و بهایم و حشرات تبدیل نمودند.  ۲۴ لهذا خدا نیز ایشان را در شهوات دل خودشان به ناپاکی تسلیم فرمود تا در میان خود بدنهای خویش را خوار سازند،  ۲۵ که ایشان حق خدا را به دروغ مبدل کردند و عبادت و خدمت نمودند مخلوق را به عوض خالقی که تا ابدالآباد متبارک است. آمین.  ۲۶ از این سبب خدا ایشان را به هوسهای خباثت تسلیم نمود، به نوعی که زنانشان نیز عمل طبیعی را به آنچه خلاف طبیعت است تبدیل نمودند.  ۲۷ و همچنین مردان هم استعمال طبیعی زنان را ترک کرده، از شهوات خود با یکدیگر سوختند. مرد با مرد مرتکب اعمال زشت شده، عقوبت سزاوار تقصیر خود را در خود یافتند.  ۲۸ و چون روا نداشتند که خدا را در دانش خود نگاه دارند، خدا ایشان را به ذهن مردود واگذاشت تا کارهای ناشایسته بجا آورند.  ۲۹ مملو از هر نوع ناراستی و شرارت و طمع و خباثت؛ پر از حسد و قتل و جدال و مکر و بدخویی؛  ۳۰ غمازان و غیبت کنندگان و دشمنان خدا و اهانت کنندگان و متکبران و لاف‌زنان و مبدعان شر و نامطیعان والدین؛  ۳۱ بی فهم و بی وفا و بی الفت و بی رحم.  ۳۲ زیرا هر چند انصاف خدا را می‌دانند که کنندگان چنین کارها مستوجب موت هستند، نه فقط آنها را می‌کنند بلکه کنندگان را نیز خوش می‌دارند. »

« ۲۰ زیرا خلقت، مطیع بطالت شد، نه به اراده خود، بلکه بخاطر او که آن را مطیع گردانید،  ۲۱ در امید که خود خلقت نیز از قید فساد خلاصی خواهد یافت تا در آزادی جلال فرزندان خدا شریک شود.  ۲۲ زیرا می‌دانیم که تمام خلقت تا الآن با هم در آه کشیدن و درد زه می‌باشند. »

بدین گونه گناه حکومت و سلطه خود را بواسطه این جدایی که نهایتا مرگ را با خود به همراه آورد بر آدم و تمامی نسل بعد از او  آغاز کرد.  

مزمور ۵۱ : ۵ « اینک در معصیت سرشته شدم و مادرم در گناه به من آبستن گردید. »

 رومیان۳ : ۱۰ – ۱۸ « چنانکه مکتوب است که «کسی عادل نیست، یکی هم نی.  ۱۱ کسی فهیم نیست، کسی طالب خدا نیست.  ۱۲ همه گمراه و جمیعا باطل گردیده‌اند. نیکوکاری نیست یکی هم نی.  ۱۳ گلوی ایشان گور گشاده است و به زبانهای خود فریب می‌دهند. زهر مار در زیر لب ایشان است،  ۱۴ و دهان ایشان پر از لعنت و تلخی است.  ۱۵ پایهای ایشان برای خون ریختن شتابان است.  ۱۶ هلاکت و پریشانی در طریقهای ایشان است،  ۱۷ و طریق سلامتی را ندانسته‌اند.  ۱۸ خداترسی در چشمانشان نیست.»

رومیان ۵ : ۱۲ « ۱۲ لهذا همچنان که بوساطت یک آدم گناه داخل جهان گردید و به گناه موت؛ و به اینگونه موت بر همه مردم طاری گشت، از آنجا که همه گناه کردند.»

عبرانیان۲ : ۱۴  : « پس چون فرزندان در خون و جسم شراکت دارند، او نیز همچنان در این هر دو شریک شد تا بوساطت موت، صاحب قدرت موت یعنی ابلیس را تباه سازد،  ۱۵ و آنانی را که از ترس موت، تمام عمر خود گرفتار بندگی می‌بودند، آزاد گرداند. »

۲-سقوط جسمانی

نااطاعتی انسان از فرمان خدا فقط سقوط روحانی را با خود نیاورد بلکه سقوط جسمانی نیز. یعنی مردن و دفن شدن و پوسیدن در خاک. مرگ و مردن بر ضد تمامیت و ارزش و بهای خدا و نیکو بودن آفرینش اوست. خدا هرگز با مرگ خوبیتی ندارد. او از مرگ و مردن تنفر دارد زیرا بر ضد ذات ازلی و دایمی اوست که حیات است که باروری است که دایمیت در بودن است. پس مرگ بر ضد خداست و باید نابود شود که خواهیم دید روزی دقیقا چنین خواهد شد. اما تا آن زمان بدلیل سقوط و گناه و دوری از خدا آن نفس جاودانی و ازلی خدا در انسان از او گرفته شده و او خواهد مرد. همه. چه ایماندار چه غیرایماندار. و خواهیم دید که حتی خود عیسی چون جسم انسانی گرفت مرد!

خداوند پس از گناه انجام شده رو به آدم و حوا کرده و میفرماید: « و بعرق پیشانی نان خواهی خورد تاحینکه به خاک راجع کردی که از آن گرفته شدی زیرا که تو خاک هستی و بخاک  خواهی برگشت.»  پیدایش ۳: ۱۹

و آیات دیگر که به چنین سقوطی اشاره میکنند:

مزمور ۴۹: ۱۲ – ۱۴ و ۲۰  

« 12 لیکن انسان در حرمت باقی نمی‌ماند، بلکه مثل بهایم است که هلاک می‌شود. 13  این طریقه ایشان، جهالت ایشان است و اعقاب ایشان سخن ایشان را می‌پسندند، سلاه.  ۱۴ مثل گوسفندان در هاویه رانده می‌شوند و موت ایشان را شبانی می‌کند و صبحگاهان راستان بر ایشان حکومت خواهند کرد و جمال ایشان در هاویه پوسیده خواهد شد تا مسکنی برای آن نباشد... ۲۰ انسانی که در حرمت است و فهم ندارد، مثل بهایم است که هلاک می‌شود. »

 و عبرانیان ۹: ۲۷ : و چنانکه مردم را یکبار مردن و بعد از آن جزا یافتن مقرر است.  

۳-سقوط روحی

گناه نه تنها جسم انسان را نابود کرد، بلکه درون انسان را نیز. از حیث احساسی، امید، صبر، خویشتنداری و دیگر مزایای روحی از قبیل افسردگی و خستگی روحی و دیگر فرسودگی های روحی.

( پیدایش ۸: ۲۱- ۲۵ و خروج ۴: ۱۰- ۱۳ و اعداد ۱۱: ۱۴ – ۱۵ و اول پادشاهان ۱۹: ۴ )

ارمیاء نبی این افسردگی روحی را حتی بعنوان یک نبی خداوند بخوبی تشریح کرده است. در ارمیاء نبی ۲۰: ۱۴ – ۱۸ بدلیل فساد و شرارت یهودا و اسراییل و نااطاعتی و آنچه که بر سرزمین وعده او پیش امده است از حال این نبی دلسوز خداوند اینگونه باخبر میشویم:

 «ملعون باد روزی که در آن مولود شدم و مبارکباد مباد روزی که مادرم مرا زایید. ملعون باد کسی که پدر مرا مژده داد و گفت که برای تو اولاد نرینه زاییده شده است و او را بسیار شادمان گردانید. و آنکس مثل شهرهاییکه خداوند آنها را شفقت ننموده واژگون ساخت بشود و فریادی در صبح و نعره در وقت ظهر بشنود. زیرا که مرا از رحم نکشت تا مادرم قبر من باشد و رحم او همیشه آبستن ماند. چرا از رحم بیرون آمدم تا مشقت و غم را مشاهده نمایم و روزهایم در خجالت تلف شود.»

برخورد خدا با گناه و شرارت انسان

سوال اینجاست که خدایی که انسان را خلق کرد چگونه پس از نااطاعتی انسان با او برخورد کرد؟ ایا انسان را به حال خودش رها کرد تا برای خود راه نجات و رهایی پیدا کند؟ ایا رابطه خودش را برای همیشه با انسان قطع کرد زیرا انسان گناه کرده و ناپاک گشته بود و او مقدس و پاک بود؟ شما فقط در الهیات مسیحی این حقیقت را درخواهید یافت که خود خدا برای نجات انسان وارد عمل شد و نه انسان.

او بلافاصله پس از گناه انسان به رغم نااطاعتی انسان به دنبال انسان آمد:

 پیدایش ۳ : ۸ – ۹

«و آواز خداوند خدا را شنیدند که در هنگام وزیدن نسیم بهار در باغ میخرامید و آدم و زنش خویشتن را از حضور خداوند خدا در میان باغ پنهان کردند. و خداوند خدا آدم را ندا در داد و گفت کجا هستی؟»

سپس خود خدا وعده نجات را به انسان داد. نه اینکه آدم و حوا قادر به پیدا کردن این راه باشند یا اینکه برای دریافت آن کاری کردند، خیر! میخوانیم که درست در چنین شرایط وخیم سقوط از حضور خدا، این خود خداست که نه تنها به جستجوی انسان گمشده میاید بلکه خود او به آنها امید و آینده نجات را وعده میدهد.

 در پیدایش ۳ : ۱۵ میخوانیم:

« و عداوت در میان تو و زن و در میان ذریت تو و ذریت وی میگذارم او سر ترا خواهید کوبید و تو پاشنه وی را خواهی زد.» 

و در پوششی که خدا برای آدم و حوا مهیا نمود( آنها برای خود با فکر و تلاش خود از برگها عریانی خود را پوشانیده بودند) خود خدا تدارک و نقشه پوشش گناه انسان را پیشگویی فرمود:

« و خداوند خدا رختها برای آدم و زنش از پوست بساخت و ایشان را پوشانید.» پیدایش ۳: ۲۱

سوال اینجاست: پس از سقوط در گناه او به چه چیزی نیاز داشت؟ و خدا آن را چگونه برای آنها مهیا نمود؟

از حیث روحانی به مصالحت و آشتی کردن با خدا و آمرزش گناهان.

از حیث جسمانی به رهایی و ازادی از رنج جسمانی.

از حیث احساسی به رهایی و ازادی از مجرم شمردن خود و لعنت گناه.

از حیث رابطه به آشتی و محبت به خدا، به دیگران و به خود.

و از حیث اخلاقی به رهایی از خود را نیک شمردن و تلاش برای عادل ساختن خود با تلاشهای مذهبی و اعمال نیک.

اکنون برای اینکه بدانیم خدا چگونه به این نیازها پاسخ داد به بخش سوم داستان رجوع میکنیم.

تمرین و خود ازمایی

۱-از این بخش چه آموختید؟ آن را بطور خلاصه در چند سطر بنویسید.

۲-به چند گروه تقسیم شده و به این سوالات بطور گروهی پاسخ دهید:

الف- هر نفر برداشت خود را در خصوص گناه و تاثیر آن بر خود بر خانواده و بر محیط اطراف بررسی کند.

۳- تاکنون برداشت شما در باره گناه با توجه به داده هایی شما قبل از ایمان مسیحی چه فکر میکردید اکنون پس از خواندن کتابمقدس و بررسی این جزوه چه فکر میکنید؟

۴- این آیه را حفظ کنید: رومیان ۵: ۱۲