X

ما کی هستیم ۲۴

ما کی هستیم؟ ( ۲۴)

نه از جسم بلکه از روح

" اما خوراک ما را مقبول خدا نمیسازد زیرا که نه به خوردن بهتریم و نه با ناخوردن بدتر."( اول قرنتیان ۸ : ۸ )

قبل از اینکه به بطن جملۀ پولس رسول بپردازیم که شیرازۀ نوشتۀ ماست. باید تاحدودی از مطلبی سخن بگوییم که پولس از آن سخن نمیگوید. باید نوشتۀ پولس را در خصوص آنچه او میگوید از مقولۀ ریاضت جسمانی در خصوص نخوردن و ننوشیدن و سختیهای جسمانی مجزا کنیم زیرا پولس هرگز قصد این را در نوشتۀ خود ندارد. پولس رسول به مقبول بودن نزد خدا متمرکز است و میگوید با نحوۀ خوردن و یا بهتر بگویم، حلال خوردن یا حرام نخوردن ما " مقبول خدا" قرار نمیگیریم. و این برای ما که از دین اسلام به ایمان مسیحی آمدیم باید کاملا روشن شود. و اگر نه هنوز زنجیر شریعت اسلام را با خود در ایمان مسیحی میکشیم.

اما عیسای مسیح چگونه آن را دید و مسیحیت اولیه چگونه با این طرز تفکر برخورد کرد؟

هم برای عیسای مسیح و برای پیروان او که از میان امت یهود بیرون آمده بودند، که آنچنان مقید به خوراکیها و نجاسات و آلودگی‏های جسمانی بودند، بسیار تعلیم غریب و شاقی بود که اعلام کنند، خوارکیها ما را آلوده نمیکنند. یادتان میاید وقتی پطرس رسول بر بالای پشت بام در شهر یافا بود، رویای سفره‏ایی را از حیوانات گوناگون دید که او هرگز در عمر خود به آن لب نزده بود و فرمان از آسمان به او گفته شد که قربانی کند و بخورد؟ عکس العمل پطرس را به یاد دارید؟ "حاشا خداوندا زیرا چیزی ناپاک یا حرام هرگز نخورده‏ام." ( اعمال ۱۰ : ۱۴)  این از شدت اجرای شریعت خوارکی در میان یهودیان با ما سخن میگوید. پس این چه تعلیم غریبی بود که پولس رسول آن را اعلام میکرد؟ تا به همین امروز نه تنها هنوز در بین یهودیان و البته که مسلمانان، بلکه در میان فرقه های متعددی از مسیحیت گوشت حیوانات خاصی را نمیخورند که هیچ، حتی به آن دست هم نمیزنند! سوال اینجاست که این دوستان مسیحی ما چه چیزی را از تعلیم کتابمقدس غفلت کرده اند؟

البته ما قصد نداریم که کسی را تشویق و یا انکار به خوردن یا نخوردن نوع گوشت یا خوارک خاصی کنیم. هر کس آزاد است هر آنچه میل دارد بخورد یا نخورد. این اساس تعلیم مسیحی کتابمقدس است. اما زمانی که دوستان مسیحی ما که با شما در کلیسا سرودهای پرستشی میخوانند، علنا در ملاء عام و در اظهار نظرهای خود در خصوص گوشت خاص یا خوراک خاصی جبهه گیری میکنند و سعی میکنند تا دیگران را به شیوۀ خود مجاب سازند یا دیگران را از آنچه میخورند مانع شوند، در اینجا ما اشکال اساسی داریم! به نظر میرسد این دوستان هنوز اساس تعلیم عهد جدید را که در تعالیم عیسای مسیح گسترش یافته است را درک نکرده‏اند. چرا این را میگوییم؟

انعکاس برخورد عیسای مسیح با این موضوع را میتوان در دو فرمایش ایشان دید. عیسای مسیح هرگز خوردن و نوشیدن و لذت بردن از خوراکیها را نفع نکردند. وقتی فرمود که "پسر انسان آمد که میخورد و مینوشد میگویند اینک مردی پرخور و میگسار و دوست باجگیران و گناهکاران است."( متی ۱۱: ۱۸ ) چرا؟ زیرا ایشان هرگز خوراکیها را منبع و منشآ شرارت آدمی ندیدند. وقتی فرمود "آیا شما نیز تا به حال بی ادراک هستید. یا هنوز نیافته اید که آنچه از دهان فرو میرود داخل شکم میگردد و در مبرز افکنده میشود. لیکن آنچه از دهان براید از دل صادر میگردد و این چیزها است که انسان را نجس میسازد."( متی۱۵ : ۱۷ - ۱۸  )

چرا عیسای مسیح از جزییات خوراکیها هرگز سخن نگفته اند؟ چرا هرگز مرزی برای نوع خوراکیها و بقولنا حلال و حرام تعیین نکرده اند؟ برای اینکه دیگر در مسیح و پس از آمدن او دیگر شریعت جسمانی جای خود را به شریعت روح میدهد.( رومیان ۸ : ۲  ) شاید سوال کنید اگر چنین استنتاجی درست است پس چرا از ابتدا یهوه در تعالیم خود در لاویان فصل یازده مرز خاصی برای خوراکیهای قوم تعیین میکند؟ دو پاسخ برای چنین سوالی وجود دارد.

الف- این خداست که حلال و حرام را تعیین میکند. نصب میکند و عزل میکند. در اعمال رسولان در همان گفتگوی عیسای خداوند با پطرس رسول میخوانیم که " آنچه خدا پاک کرده است تو حرام مخوان." ( اعمال ۱۰ : ۱۵)

ب- زمانی که قوم اسرائیل وارد سرزمین موعود میشد، مردم آن سرزمین دارای سنتها و آیینهای خاصی بودند. خوارکهای خاصی را میخوردند. یهوه با فرمان خود قصد داشت تا قوم خود را از هر گونه قرابت و شباهت با اقوام بت پرست و بیگانۀ سرزمین کنعان با نحوۀ خاص خوراک و تغذیه برای خود جدا و مجزا سازد.

خدا خالق تمام زمین است. تمام موجودات بوسیلۀ او آفریده شده اند. و او برای اقوام روی زمین بنا به سیاق و میل جغرافیایی خود خوراکهای معینی را در نظر میگیرد. شما گوشت گاو را میگیرد، با آن کباب کوبیده درست میکنید، کوفته درست میکنید، در خورشت قرمه سبزی خودتان میریزید و آن را با خانوادۀ خودتان نوش جان میکنید. اما در سرزمین دیگر خوردن آن را مکروه میدانند. ایمانداران کره ایی ما گوشتهایی میخورند که شما حتی به آن نگاه نمیکنید! و آنها به خوراکها و گوشتهای شما لب نمیزنند. نه به دلیل خاصی بلکه به دلیل سنت و نوع رشد تغدیه ‏ایی که داشته اند. هرگز نحوۀ خوراک و تمامی اصول سنتی نباید در کلیسای مسیح باعث تفرقه و تشتت شود.

مطلب خوراک نیست. پولس رسول مقبولیت ما نزد خدا را در نحوۀ خوردن و یا نخوردن نمیداند. خوارک نیست که ما را فاسد میسازد که ما مقبول خدا نگردیم. این همان لغزش بزرگ مذهبیون در تمام مذاهب دنیاست. عیسای خداوند ریشۀ فساد آدمی را نه در خوراکها و امور جسمانی بلکه در درون آدمی دید. مسیحیت دقیقا این را در تعالیم خود دنبال کرده و اجرا نمود. وقتی پولس رسول به کلیسای کولسی این را نوشت " چونکه با مسیح از اصول دنیوی مُردید چگونه است که مثل زندگان در دنیا بر شما فرایض نهاده میشود. که لمس مکن و مچش بلکه دست مگذار. که همۀ اینها محض استعمال فاسد میشود، بر حسب تقالید و تعالیم مردم. که چنین چیزها هر چند در عبادت نافله و فروتنی و آزار بدن صورت حکمت دارد ولی فائدۀ برای رفع تن پروری ندارد."( کولسیان ۲ : ۲۰ - ۲۳ )

از اینرو مسیحیت ریشۀ خواهش جسم و لذتهای شهوانی را نه در طبیعت بیرون و نه در سیمای فربیندۀ جهان( هر چند جهان و هر آنچه در آن بود و هست در این راستا سقوط کرد و اکنون در آن تنفس میکند)؛ بلکه ایمان مسیحی ما به ما این تعلیم را میدهد که آغاز شرارت و خواهش نفس از " من" آغاز میشود. از " خواهش من ". و این تحول چگونه آغاز میشود؟ ابتدا با ایمان آوردن به عیسای مسیح، پذیرفتن او بعنوان خداوند و نجات دهندۀ خود و اعتراف کردن به گناهکاران بود خود. سپس زیستن در روح مقدس خدا که توسط این ایمان به ما سپرده میشود تا در ما ساکن گردد. سپس با مطالعۀ مستمر و روزمرۀ کلام مقدس خدا در روح، طبیعت قدیمی و نفسانی را روز به روز کنار گذاشته و طبیعت تازه و نوین را روز به روز جایگزین آن سازیم. و این تبدیل هرگز با شریعت و سنتها و آینهای مذهبی و شرایط تغذیۀ خوراکی ها و یا آشامیدنی ها هرگز میسر نمیشود. زیرا آنچه با ما در نبرد است، نیروهای پلید آسمانی است و برای این نبرد باید با نیروهای روحانی به جنگ رویم نه با جسم.

ما کی هستیم؟

ما ایمانداران به مسیح خداوند هستیم که خود را از اسارت و هر طرز تفکر دنیوی از جمله نحوۀ خوراکی ها و آشامیدنی‏ها برای مقبول شدن نزد خدا آزاد کرده ایم. ما در خون مسیح و ایمان خود به او نزد خدا مقبول گشته ایم. اکنون در این مقبولیت خود در روح مقدس خدا و راستی بسر میبریم. جسم خود را مطیع فرمان روح میگردانیم و اجازه نمیدهیم که جسم و خواهش آن بر فرمان روح غلبه کند. زیرا در روح است که حیات است و نه در جسم.