مذهب بهایی چیست و باورهای آن کدامست؟
(خلاصه ایی از نوشته: ران رودیس، از کتاب: رودرویی با مذاهب کاذب و باورهای جدید. بخش مخصوص آیین بهاییت)
ترجمه و نوشته: ح.گ
وقتی با یک بهایی سر گفتگو را در خصوص باورهای آنها باز میکنید، بخصوص بعنوان یک ایماندار مسیحی، اگر از بهاییت و جهان بینی آنها اطلاعی عمیق نداشته باشید و یا اگر از کتابمقدس خودتان! بعید نمیدانم که در آخر گفتگو یا شما فکر میکنید چیزی برای دادن به این شخص ندارید زیرا انگاری او همه چیز را دارد یا خودتان را نسبت به باورهای او کمی عقب مانده میدانید! باور اتحاد و صمیمت و دوستی و برادری در بین تمام انسانها، آزار و شکنجه ایی که در سرزمینهای اسلامی دیده اند، در پی ایجاد صلح جهانی بودن، به تمامی مذاهب دنیا احترام گذاشتن، ازادی بیان و عقیده و انسان را سرمنشاء باور خود دانستن و یاری رساندن به نیازمندان و تلاش برای رشد در دانش علمی و روحانی و زندگی سالم و نمونه، همه و همه از یک بهایی یک فرد روحانی بسیار ایده آل را میسازد و شما اعتراف میکنید که این بهایی ها آدمهای بسیار خوبی هستند و به جایی میرسید که حتی یکبار هم در باره انجیل عیسای مسیح و خبر نجات با او صحبت نکنید. گویی به کل فراموش میکنید که بر طبق سندیت کتابمقدس هیچکس به خودی خود خوب نیست مگر از خوبی عیسای مسیح، خدای متجسم در او قرار داده شده باشد، یعنی بواسطه ایمان قلبی به عیسای خداوند. زیرا کلام مقدس خدا نه تنها این حقیقت را بیان میکند بلکه ثابت میکند که: کسی عادل نیست یکی هم نی. کسی فهیم نیست کسی طالب خدا نیست. همه گمراه و جمعیا باطل گردیده اند نیکوکاری نیست یکی هم نی.( رومیان ۳: ۱۰- ۱۲ ) و همه گناه کرده اند و از جلال خدا قاصر میباشند.( رومیان ۳: ۲۳ ) و شما را که در خطایا و گناهان مرده بودید زنده گردانید که در آنها قبل رفتار میکردید بر حسب دوره اینجهان بر وفق رئیس قدرت هوا یعنی آن روحیکه الحال در فرزندان معصیت عمل میکند. که در میان ایشان همه ما نیز در شهوات جسمانی خود قبل از این زندگی میکردیم و هوسهای جسمانی و افکار خود را بعمل میاوردیم و طبعا فرزندان غضب بودیم چنانکه دیگران. ( افسسیان ۲ : ۱- ۳ )
اجازه بدهید این را بر طبق سندیت و حقانیت همین کلام خداوند در قوت روح القدس عزیز خدمت شما عرض کنم که: اگر شما بعنوان یک ایماندار مسیحی، یک تولد تازه یافته در اعتراف و زیستن در کلام و روح خداوند، به انسان یا انسانهای روی زمین،( به غیر از عیسای مسیح آنگاه که در جسم انسانی بین ما بود،)طور دیگری جز آنچه در آیات بالا قید شده است نگاه میکنید، باور دارید و فکر میکنید، یعنی اینکه دین یا مذهبی را، انسانی را، خوب و پاک و مقدس و روحانی و متدین و غیره و غیره میدانید، تذکر تلخ من به شما این است که هنوز ریشه ایمان مسیحی خودتان را درک نکرده اید و نقصان دارید. قصد من توهین کردن و اتهام زدن و ایجاد دشمنی با هیچکس نیست، قصد من بشارت و تعلیم صلیب عیسای مسیح و آنکس که بر آن مرد و دفن شد و رستاخیز کرد میباشد و دوست عزیز! این شخص و پیام او برای دو هزار سال برای دنیای تاریک و انسانی که در تاریکی زیست میکند پر از توهین و پر از اتهام و پر از دشمنی است. برای خود عیسی بود، برای شاگردان او بود، برای کلیسای او در طول تاریخ بوده و امروز برای ما هست. جز این اگر تعلیم به اصطلاح مسیحی دیگری میخوانید و میشنوید، تعلیمی کاذب و دروغین است. چرا که هستند به اصطلاح مسیحیان تلویزیونی و مبلغین آن که هرگز از این ذات گناه آلود انسان نه حرف میزنند، نه تعلیم میدهند و نه هشدار میدهند. آنها دوست دارند جذاب باشند و در اشاره کردن به ذات گناه آلود انسان و مبحث گناه و تعلیم و هشدار در خصوص آن، هیچ جذابیتی نیست! اما حقیقت مطلق این است: این گناه بود که عیسای مسیح را بر روی صلیب مصلوب کرد نه یهودیان و رومیان!
اما چرا ما باید در خصوص این دین تازه تقریبا دویست ساله بهایی اینگونه فکر کنیم و فریب ظاهر بسیار جذاب و دلپسند و شعارهای قشنگ روحانی آنها را نخوریم و مراقب باشیم که در عمق و بنیان عقاید و باور این مذهب تازه ساخته شده چیست؟ نه اینکه از آنها خود را جدا کنیم بلکه تا بدانیم و به نزد آنها رفته و به انجیل فیض و نجات عیسای خداوند به آنها بشارت بدهیم. آنها را دوست بداریم و محبت ازلی خدا را به آنها نشان بدهیم تا شاید که از تاریکی به نور هدایت شوند. اما مگر بهاییت به چه باور دارد و از همه مهمتر برای ما ایمانداران مسیحی آنها در باره مسیح عیسی و مسیحیت و کلام زنده خدا و ایمان ما چه برداشتی دارند و چه در باره ما فکر میکنند؟
آغاز بهاییت
اگر بپرسیم که بهاییت چیست؟ عبدالبهاء( رهبر بهاییان) مختصرانه پاسخ خواهد داد، ( یک بهایی بودن به زبان مختصر یعنی دوست داشتن تمام دنیا، دوست داشتن انسان و تلاش برای خدمت کردن، تلاش کردن برای صلح جهانی و اخوت یا برادری جهانی*. از کتاب رر ص.۲۱۳ ) این آیین باور به این طرز فکر دارد که تمام انسانهای دنیا در یک اتحاد روحانی با خالق خود هستند و همه سزاوار این هستند که خدا را در صلح و ارامش در چنین اتحاد عظیم روحانی البته در زیر باور و مکاشفه الهی که بر رهبران این دین از بنیاگذار این دین و سپس از جانشینان او وارد آمده است یعنی از دیدگاه باورهای بهاییت پرستش نمایند.
در نوشتجات این دین چنین میخوانیم که (تمام مذاهب را دوست بدارید و در پی آن محبتی باشید که راست و خالصانه بوده و در عمل خود این محبت را به دیگران نشان بدهید*. از کتاب رر ص.۲۱۳ )
(بهاییت از اسلام نشات گرفته است. در حقیقت، میتوانیم اینگونه قلمداد نماییم که بهاییت فرزندخوانده نفرین شده اسلام است. مسلمانان از بهاییت تنفر دارند زیرا باور دارند با قبول کردن بهاءالله بعنوان آخرین پیامبر بر ضد محمد بن عبدالله که اسلام مدعی آخرین پیامبر بودن را میکند طغیان کرده اند*. از کتاب رر ص.۲۱۴)
(دین بهایی در سال ۱۸۴۴ میلادی (تقریبا مصادف با ۱۲۲۳ شمسی یعنی تقریبا صد و هفتاد و سه سال پیش) تولد یافت، وقتی که میرزا علی محمد معروف به باب یا در، مدعی شد که او یکی از عظیمترین ظهورات خدا در تاریخ بشریت است که مکشوف گشته است. او چنین مدعی گشت که مستقیما از نسل محمد بن عبدالله میباشد. چنین در باره کودکی او میگویند که در همان دوران بدلیل حکمت فراوانی که از خود بروز میداد موجبات شگفتی معلمین و بزرگسالان خود را فراهم ساخته بود. بعنوان یک نوجوان مدت زمان زیادی را به دعا و تمرکزات روحانی میگذارنید. و نهایتا باب به مرور زمان مدعی شد که او بزرگتر از محمد بن عبدالله میباشد و او مکمل شده تمامی مذاهب دنیا میباشد. بهاییان معتقد هستند که باب در خدمت کوتاه مدت شش ساله خود متحمل ازار و زندان و شکنجه های فراوانی گردید.
لیکن قبل از مرگ خود، بر طبق باور این دین، باب پیشگویی نمود که بعد از او ظهوری بزرگتر از ظهور او از جانب الله مردم خواهند دید. در واقع باب نقش یحیای تعمید دهنده را برای باز کردن راه مسیح، برای کسی را داشت که بعد از او میامد. او در سال ۱۸۵۰ میلادی مصادف با ۱۲۲۹ شمسی در شهرستان تبریز تیرباران شد. بر طبق اسناد بهاییان در اطراف سانحه تیرباران شدن میرزا محمد علی وقایع طبیعی مانند تاریک شدن آسمان روی داده است.
پس از مرگ میرزا محمد علی یا باب، در سال ۱۸۶۳ میلادی شخصی بنام میرزا حسین علی مدعی شد که او آن پیامبر برزگیست که میراز محمد علی یا باب در خصوص آمدن او سخن گفته است. این میرزا حسین علی بود که لقب بهاالله را که به معنای جلال خدا باشد را بر خود گرفت. از اینرو پیروان این باور از این زمان بعنوان بهایی معروف گشتند، یعنی پیروان جلال. میگویند در همان دوران جوانی بهالله شخصی خاص بوده است. نوشته بهاییان در باره او چنین قید میکند:
( از همان دوران کودکی او بسیار مهربان و سخاوتمند بوده است. او دوستدار طبیعت بود و زمان بسیار را در باغبانی و دشت میگذارنید. او قوه جذابیت خاصی داشت که همگان این را در خصوص او معترف بودند. مردم همیشه دور او جمع میشدند، آنانی که خدمتگزاران شهری یا قضایی بودند نیز بدور او جمع شده و کودکان علاقه خاصی به او داشتند. وقتی به سن سیزده یا چهارده سالگی رسید به دلیل قوه فراگیری او در امور درسی معروف گشت. او در خصوص اموری فراوان نظر میداد و هر مشکلی که به او رجوع میشد او آن را حل میکرد. از کتاب اسلمونت، بهالله و عصر حاضر. ص ۲۳-۲۴ )
بهاالله سرانجام مدعی شد که او آن وعده آمدن دوم عیسای مسیح، یعنی آن وعده آمدن روح راستی در یوحنا ۱۴ : ۱۶ میباشد، و مکاشفه تازه خدا که به دنباله رهبران روحانی ایی مانند موسی، بودا، عیسی، و محمد آمده است.
نوشته های بهاالله در دین بهایی بعنوان کلام خدا منصوب گشته و به صدها زبان دنیا ترجمه گردیده است. در سال ۱۸۹۲ او به تب مبتلا گشته و فوت کرد. پس از مرگ بهاالله رهبریت این دین بین سالهای ۱۸۴۴- ۱۹۲۱ به دست شخصی رسید بنام عباس افندی، پسر بهاالله.* از کتاب رر. ص. ۲۱۴-۲۱۵ )
( هر چند عباس افندی هرگز مدعی نشد که یک ظهور تازه الله است بلکه اینچنین قدرت خود را به پیروان خود القاء نمود که اقتداری خاص و بدون لغزش در نحوه تفسیر نوشتجات پدر خود را دارد. نهایتا او نام عبدالبهاء را بر خود گرفته و بهاییت را در سال ۱۹۱۲ به آمریکا آورد. او گاها در بین بهاییان بنام استاد خوانده میشود.
پس از مرگ عبدالبهاء در سال ۱۹۲۱، سلسله رهبری به نوه تحصیل کرده او از آکسفورد بنام شوقی افندی رسید. یکی از کارهای ویژه این شخص تلاش برای همخوان کردن بهاییت با تمام مذاهب دنیا بوده است. او در سال ۱۹۵۷ فوت کرد و شش سال بعد اولین شورای خانه عدالت بهاییان تاسیس گردید. این نه نفر در واقع قانونگذاران و قوات اجرایی دین بهایی هستند. آنها قوانین بهاالله را منتشر ساخته و اجرا میکنند. بنا و تاسیس این شورا یکی از اساسی ترین اقدامات این دین بوده است از آنجایی که این نه عضو این شورا از چهار قاره دنیا آمده و نماینده سه مذهب یهودیت، مسیحیت و اسلام و دیگر باورهای دینی میباشند. از اینروست که این شورا در واقع نماینده آن امریست که بهاییت بر آن اتکا میکند یعنی: اتحاد*. از کتاب رر. ص. ۲۱۶ )
( در راستای تاکید بر واژه اتحاد و یگانگی، بهاییت هدف یکپارچگی دنیا را دنبال میکند در این نیت که بهاییت مذهب اصلی دنیا گردد. شوقی افندی این هدف دراز مدت این مذهب را بعنوان یک منبع غنی و سرمنشاء نام برده است. او تلاش بهاییت را در این دانسته که تمام مردم دنیا خود را به اقتدار و قیومت تنها یک دین بگذارند. در این چنین باوری است که تمام ملل دنیا از تمامیت ارزی خود با اقتدار یاد میکنند و خود را تماما در اختیار یک قدرت مرکزی میگذارند.* از کتاب رر ص.۲۱۷ )
عقاید و باورهای بهاییت
الف- مکاشفات مترقی از ظهورات متعدد خدا حاصل میگردد
( دین بهایی مبلغ مکاشفه دنباله دار میباشد.* از رر. ص ۲۱۷) بهاییان و باور بهایی به این باور دارد که خدا دایما در حال ظهور کردن و نشان دادن ماهیت و نیت و خواسته خود میباشد.
( در طول تاریخ تعداد خاص کلیدی از مکاشفه خدا به ظهور رسیده است هر چند بهاییان در تعداد آن توافق نظر ندارند. هم باب و هم بهاءالله معتقد بودند که شش ظهور الهی در طول تاریخ روی داده است: آدم، نوح، ابراهیم، موسی، عیسی، و محمد. عبدالبهاء فرزند بهاالله به این مجموع دو نفر دیگر را افزود: زرتشت و بودا. در زمان حاضر بهاییان آدم و نوح را از این لیست برداشته و معتقد هستند که مجموعا نه تا دوازده ظهور الهی وجود دارد: پیامبر ناشناخته، کریشنا، ابراهیم، هود، صالح، موسی، زرتشت، بودا، مسیح، محمد، باب، و بهاءالله.* از رر ص. ۲۱۸)
( این بسیار حایز اهمیت است که بدانیم، بهاییان بطور قاطع مدعی هستند که باور آنها یک دین تازه نیست، در عوض، متحول گشته تعالیم درست این مذاهب قید شده است که آلوده گشته، که به مرور زمان فاسد گشته اند*. از رر ص. ۲۱۸)
ب-بهاییان معتقد هستند که آنها با مسیحیت همساز و موافق میباشند.
بهاییان تعلیم میدهند که تعالیم آنها با مسیحیت سازگار است. و در حقیقت اگر کسی نوشته های آنها را بخواند در اموری فراوان تعالیم مسیحیت را در آن مشاهده خواهد کرد. ( بعنوان مثال بهاییت ماهیت عیسای مسیح را تایید میکند. لیکن وقتی شما به خواندن این تاییدیه در خصوص ماهیت عیسای مسیح در نوشتجات آنها ادامه میدهید در خواهید یافت که آنها تعالیم کتابمقدس مسیحی را طوری تفسیر کرده اند که با مذهب و آیین بهاییت سازگار باشد. بعنوان مثال، بهاییان معتقد هستند که آمدن دوم عیسای مسیح با آمدن بهاءاالله انجام شده است. او،بهاءالله، آمدن مسیح موعود است و تعالیم او چنین گفته شده است که از تعالیم عیسای مسیح و عهد جدید فراتر میرود.* از رر ص.۲۱۹)
این آیین چنین باور دارد که آمدن دوم جسمانی عیسای مسیح بر طبق تعالیم کتابمقدس به اشتباه توسط پیروان مسیح برداشت شده و تعلیم داده شده است. این آمدن دوم عیسای مسیح در آمدن بهاءالله که آن مسیحیت راستین و حقیقی میباشد انجام شده است.
بهاییان چنین به این باور خود دامن میزنند که همانطور که یهودیان در دو هزار سال پیش نتوانستند نوشتجات خود را در آمدن مسیح موعود خود درک کنند و او را مصلوب ساختند، به همین شکل مسیحیان نیز قادر به درک درست از نوشتجات دو هزار سال پیش خود نبوده و بهاءالله را که کامل کننده مسیحیت راستین است را باور ندارند.
پ- خدا غیر قابل شناختن است.
( دین بهایی به وضوح یک دین یگانه پرستی است. در باور بهاییت چه بسا شما خدا را به نامهای الله، یهوه یا برهما صدا کنید، این مهم نیست، مهم در این است که همه این نامها به یک وجود اشاره دارد. به هر حال، خدا به طور اساسی غیرقابل شناخت معرفی شده و از دیدگاه بهاییت غیرقابل تشریح است*. از رر ص.۲۱۹)
تنها راهی که میتوان خدا را شناخت بواسطه همان ظهورات متعدد خدا در طول تاریخ بوده است. بهاییت معتقد است که این ظهورات خدا را نباید ظهور جسمانی خدا قلمداد کنیم زیرا خدا به جسم در نخواهد آمد.
بهاییت به طور صریح مفهوم تثلیث مقدس را رد میکنند و باور ندارند. بهاءالله چنین تعلیم میدهد که خدا یک خدای مطلقا واحد و یکتاست.
ت- عیسای مسیح یکی از ظهورات خدا در میان ظهورات دیگر بوده است.
بهاییان معتقد هستند که عیسای مسیح یکی از ظهورات روحانی خدا در طول تاریخ و پیامبری از نوع خود بوده است. آنها معتقد هستند که عیسای مسیح برای دوره و زمان خود آن راه و راستی و حیات بود نه برای زمان و دوره ما. دقیقا به همین دلیل چون بهاییان به ظهور جسمانی خدا معتقد نیستند، عیسای مسیح را بعنوان خدای متجسم یک افسانه میدانند.( بهاییان الوهیت عیسای مسیح را رد میکنند و همچنین معجزات عیسای مسیح را و اینگونه بحث میکنند که عیسای مسیح هرگز ادعای الوهیت نکرده بود.* از رر. ص.۲۲۰)
همانطور که بالاتر قید شد، بهاییان معتقد هستند که مسیحیت با آیین بهایی سازگاری دارد و آیات متعددی در کتابمقدس در خصوص شخص بهاءالله سخن گفته است مانند آمدن روح راستی که وعده عیسای مسیح در انجیل یوحنا باب ۱۴ میباشد. آنها فراتر رفته و همچنین آیات و نوشتجات عهد عتیق را که در خصوص مسیح موعود سخن میگوید مانند اشعیاء نبی ۹ : ۲- ۷ و ۱۱ : ۱-۲ و ۴۰ : ۱- ۵ و اشعیاء نبی باب ۵۳ را در خصوص بهاءالله میدانند. بهاءالله خود چنین باور داشت که، ( براستی من همان شخصی هستم که زبان اشعیاء نبی او را ستوده است.* از رر ص.۲۲۱ )
آنها معتقد هستند که مرگ مسیح هیچ بارزه ابدیت را ندارد. مرگ او ممکن است شجاعت و دلیری را در خصوص پایداری در باور و ایمان شخص را به همراه بیاورد اما هرگز نجات و حیات ازلی را با ایمان به آن به همراه نخواهد آورد. از اینرو او هرگز بطور جسمانی از مرگ رستاخیز نکرد. عبدالبهاء اینگونه در خصوص رستاخیز مسیح تعلیم میدهد: ( پس از شهادت مسیح شاگردان در رنج و اضطراب شدیدی بودند...غیبت مسیح مانند غیبت روح از جسم بود و پس از سه روز شاگردان اطمینان حاصل پیدا کرده و آرام گشتند...مذهب او حیات یافت، تعالیم و ستایش و بزرگ خواندن او واضح و آشکار گشت*. از رر ص. ۲۲۱ ) از اینرو رستاخیز مسیح از مرگ در واقع رویدادی بود که در ذهن شاگردان انجام شد نه بطور جسمانی و علنی.
ث- انسان کامل نیست اما سقوط کرده هم نیست.
بهاییت گناه اولیه را رد میکند هر چند تعلیم میدهد که هیچکس کامل و بیگناه نیست. هر چند انسانها خطا میکنند اما ذات خطاکار و گناه آلود ندارند. بهاییان معتقد هستند که الهیات گناه اولیه توسط فرستادگان و ظهورات خدا در طول تاریخ درس یا تعلیم داده نشده است بلکه یک الهیات ساخته شده توسط ایمانداران مسیحی در قرن ششم میباشد. تعالیم بهاییان چنین است که: ( ما معتقد هستیم که هیچکس کامل و بیگناه نیست لیکن با تمرینات تعلیم داده شده توسط بهاءالله و تلاشهای روحانی در نمازها و دعاها و ایثار و فدارکاریهای متعدد در طول زندگی، ماهیت الهی در چنین شخصی بروز یافته و نهایتا روزی به آن نجات دست خواهد یافت*. از رر. ص ۲۲۱ )
بهاییان تعلیم میدهند که مردم گناهکار نیستند بلکه گناه کردن را یاد میگیرند. مردم با تمرینات روحانی میتوانند این آموختن گناه و گناه کردن را از خود دور کنند و ذره ذره به آن تقدس الهی برسند. توسط روشنگری ذهن و باور است که شخص میتواند خوبی را یاد گرفته و از بدی فاصله بگیرد. مادامی که تعالیم درست و تعلیم امور درست اخلاقی وجود داشته باشد انسان قادر است هر فساد و شرارت و گناهی را در خود و در جامعه از بین ببرد. نوشتجات بهاییان، نوشته شده توسط شخص بهاءالله، آن تعلیم درست امور اخلاقی را در خود داشته تا بواسطه آن مردم قادر به زیستن در یک ایده آل الهی باشند.
ج- بهاییت دین شریعت است.
از آنجایی که بهاییت شیرازه و ستونهای اساسی مذهب و تعالیم خود را از قران گرفته است و بیشتر از همه به اسلام نزدیک است تا به مذاهب دیگر، از اینرو نباید تعجب کنیم که انجام قوانین مذهبی از قبیل رستگاری توسط انجام اعمال مذهبی، حفظ و رعایت کردن اصول پاکیزگی از قبیل نجاسات و خوراکهای ممنوعه، خواندن دعاهای خاص در مراسم خاص به زبان عربی، انجام مراسم مذهبی تحت قوانین و شریعت خاص زیر نظر تعالیم بهاءاالله پایه های اساسی این دین را شکل میدهد. آن را باور دارند و باور دارند بدون انجام آنها شخص یک بهایی نیست و نهایتا مقدس زیستن و نهایتا رستگاری روحانی حاصل نخواهد شد. از اینرو بهاییان بطور قاطع تعلیم پولس رسول را در خصوص رستگار شدن فقط بواسطه ایمان و نه عمل شریعت را رد میکنند و باور داشتن و تعلیم میدهند که نجات و رستگاری به اعمال نیک انسان وابسته است.
بهاییان با مسیحیان موافق هستند که انسان باید تولد تازه بدست آورد لیکن تعلیم میدهند که مسیحیان از این تولد تازه ایی که مسیح فرموده است برداشتی نادرست کرده اند. در حقیقت این تولد تازه با ایمان و باور به ظهورات خدا در طول تاریخ میسر است. یعنی نهایتا باور و ایمان داشتن به باب و بهاءالله بعنوان آخرین ظهورات الله بر روی زمین برای انسانها.
چ- بهشت و جهنم یک مکان عینی و حقیقی نیست.
بهاییان باور دارند که بهشت و جهنم بر خلاف تعالیم مسیحیت و اسلام یک مکانی نیست که حقیقی باشد. در واقع آنها بهشت و جهنم را در حالت وجودی یک شخص و انسان قلمداد میکنند. بهشت همان دانستن در باره خدا و انجام آنچه او از ما میخواهد میباشد و جهنم ندانستن در باره خدا و عدم انجام آن اموری که خدا از ما میخواهد. آن شخص که تعالیم خدا را دنبال میکند و شاد است او در بهشت است و آن شخص که تعالیم خدا را دنبال نمیکند و دایما در رنج و درد است در جهنم است. در حقیقت در زمانی که ما بر روی زمین زندگی میکنیم ما هم بهشت را و هم جهنم را تجربه میکنیم.
لیکن آنچه حیات پس از مرگ از آن سخن رفته است در تعلیم بهاییت بعنوان یک راز تعریف شده که کسی از آن چیزی نمیداند. بهاییت تعلیم میدهد که ( ما به بهشت خدا معتقد هستیم که نیکوکاران در آن ساکن خواهند گشت...از اینرو ما باور داریم که روح آدمی پس از مرگ جسمانی آن شخص به رشد و ترقی خود در جهان دیگر تا رسیدن به آن درجات والا و رسیدن به حضور خدا ادامه میدهد.* از کتاب رر ص.۲۲۲)
نحوه مقابله کردن و پاسخگویی به باورهای بهاییان
۱-بهاییت یک مذهب است.
اینکه بهاییان تلاش میکنند تا مدعی شوند بهاییت یک مذهب نیست بلکه یک باور در راستای متحد کردن تمام مذاهب دنیا در یک اتحاد و یگانگی روحانی میباشد یک شعار توخالی و خالی از واقعیت است. چرا؟ زیرا نهایتا تمام تعالیم بهاییت به تعالیم شخص بهاءالله ختم می یابد، تعالیمی که بهاییان آن را مقدس و نهایی و عین مکاشفه کلام خدا میدانند. چطور بهاییت یک مذهب نیست اگر تعالیم بهاءالله چنین میگوید که او آن آخرین و نهایت تمام پیامبران فرستاده شده توسط الله می باشد. او در خصوص ماهیت و شخصیت الله از دیدگاه خود تعلیم میدهد. بهاییت در پی این است تا معضل انسان را بر روی زمین حل کند. در پی این است تا راه رسیدن به خدا و دریافت رستگاری را با انجام امور خاص مذهبی و دینی زیر نظر تعالیم شخص بهاءالله را به دنیا معرفی نماید. در باره حیات پس از مرگ تعلیم میدهد. و آیین و مراسم و دعاها و قرایت های خاص دعاهای خاص در مراسم خاص برای رسیدن و دریافت برکات خاص و خشنودی خدا برای پیروان خود را تعلیم میدهد. ممنوعات مذهبی را تعلیم میدهد مانند نخوردن و ننوشیدن خوراکها و نوشیدنهای خاص و ازدواج نکردن با افراد غیر بهایی و انجام امور دینی دیگر که بسیار به انجام آن مقید و سرسخت هستند. اگر تمام اینها از بهاییت یک دین و مذهب نمیسازد پس نامش را چه باید بگذاریم؟
۲-تلاش برای متحد کردن تمامی مذاهب دنیا یک امید واهی است.
چطور بهاییت میتواند و تعلیم میدهد که تمام مذاهب دنیا را متحد سازد؟ نگاه کنید به آن تعداد دوازده ظهور روحانی الله در طول تاریخ و لطفا دقت کنید به باورها و جهان بینی هر کدام از این دوازده نفر: پیامبر ناشناخته، کریشنا، ابراهیم، هود، صالح، موسی، زرتشت، بودا، مسیح، محمد، باب، و بهاءالله. باید از خودمان سوال کنیم که این پیامبر ناشناخته کیست؟ چه چیزی را باور دارد؟ پیام چه خدایی را آورده است؟ کریشنا خدای هند و آسیا خداییست که ماهیت و موجودیت او افسانه ایی بیش نیست شکل های متفاوتی که مبدل میشود و مراسم خاصی را که در پی پرستش او میاید و بودا نیز مراحل خاص تعالیم خود را برای خلاص شدن از رنج و دردی دارد که ما در آن بدنیا آمدیم این دو مذهب به گونه ایی خاص به مرگ و بازگشت مجدد پس از مرگ بنام ریاینکارنیشن معتقد هستند. نه یهود و نه مسیحیت و نه اسلام هیچکدام از آنها به چنین باوری معتقد نیستند.
حتی خود بهاییت آن رد میکند. اما از کریشنا و هود و صالح چه میدانیم؟ تاریخ در باره آنها چه میگوید؟ و شریعت موسی، صلیب مسیح که یک واقعه تاریخی است و کلیسای او که در تاریخ ثبت شده و آنچه انجام داده است و محمد بن عبدالله که خود را خاتم تمامی انبیاء و قران را کتاب آسمانی و دین اسلام را آخرین دین از جانب خدا میداند که هیچ آیین و مذهبی را جز خود قبول ندارد نه خداوندی مسیح نه مرگ مسیح نه اقتدار کتابمقدس و اساسی ترین الهیات مسیحی را کفر میداند. و بهاییت که در دامن اسلام در عربستان توسط باب بدنیا آمد. دینی که توسط یک فارس زبان آغاز شد اما قریب به اکثر دعاها و پرستشها و مناجات آن و نوشتجات رهبران دینی آن به زبان عربی است. چگونه برای بهاییت این یگانگی این ادیان که تا به این اندازه با هم متغایر هستند میسر است؟
تنها پاسخی که میتوان داد این است که بهاییت این آرمان و هدف والای خود را تبلیغ کرده است نه به این جهت که حقیقتا این ادیان را متحد سازد بلکه ماهیت و نیت دین خود را در جهان تبلیغ کند. یعنی به دنیا بگوید که دین او چنین دینی است و اینگونه برای ایین و مذهب خود شهرت جهانی بار آورد. ( دکتر فرانسیس بیکویت اینگونه اشاره میکند: ( خدا نمیتواند هم فاقد شخصیت یا غیرشخصی، هم شخصی، هم مافوق، هم چند چهره، هم چند خدا، هم یگانه، هم فرزند روحانی داشته، هم نداشته، هم قابل معنا، هم غیرقابل معنا باشد و همه اینها با هم در یک زمان در کنار هم متحد شوند.* از رر ص. ۲۲۳-۲۲۴ )
( اگر کسی دقت کند مشاهده خواهد کرد که بهاییان باورهای اساسی و بنیادین همه ادیان را( یعنی همان ادیانی که شعار این را میدهند که بهاییت سعی دارد تا آنها را یگانه و متحد سازد) در امور و باور اساسی آن دین رد میکنند و قبول ندارند.* از رر. ص. ۲۲۴ )