.
پادشاهی آسمانی در موعظه سرکوه
به مدت دو هزار سال است که سخنان عیسای مسیح در انجیل متی که معروف به موعظه سر کوه میباشد بعنوان اساسنامه زندگی یک ایماندار مسیحی در پادشاهی آسمانی معروف بوده و مورد بررسی و تفحص قرار گرفته است.
من باور بر این دارم که چهارده آیه اولیه در باب چهارم انجیل متی زیربنا و پایه و اساس یک ایماندار مسیحی برای ساکنین در پادشاهی آسمانی میباشد:
خوشابحال مسکینان در روح، زیرا ملکوت آسمان از آن ایشان است.«
خوشابحال ماتمیان، زیرا ایشان تسلّی خواهند یافت.
خوشابحال حلیمان، زیرا ایشان وارث زمین خواهند شد.
خوشابحال گرسنگان و تشنگان عدالت، زیرا ایشان سیر خواهند شد.
خوشابحال رحمکنندگان، زیرا بر ایشان رحم کرده خواهد شد.
خوشابحال پاکدلان، زیرا ایشان خدا را خواهند دید.
خوشابحال صلحکنندگان، زیرا ایشان پسران خدا خوانده خواهند شد.
خوشابحال زحمتکشان برای عدالت، زیرا ملکوت آسمان از آن ایشان است.
خوشحال باشید چون شما را فحش گویند و جفا رسانند، و بخاطر من هر سخن بدی بر شما کاذبانه گویند.
خوش باشید و شادی عظیم نمایید، زیرا اجر شما در آسمان عظیم است زیرا که به همینطور بر انبیای قبل از شما جفا میرسانیدند.
شما نمک جهانید! لیکن اگر نمک فاسد گردد، به کدام چیز باز نمکین شود؟ دیگر مصرفی ندارد جز آنکه بیرون افکنده، پایمال مردم شود.
شما نور عالمید. شهری که بر کوهی بنا شود، نتوان پنهان کرد.
و چراغ را نمیافروزند تا آن را زیر پیمانه نهند، بلکه تا بر چراغدان گذارند؛ آنگاه به همهٔ کسانی که در خانه باشند، روشنایی میبخشد.
همچنین بگذارید نور شما بر مردم بتابد تا اعمال نیکوی شما را دیده، پدر شما را که در آسمان است تمجید نمایند. »
با درک و تعمق کردن به هر کدام از این سخنان عیسای مسیح و اجرا و زیستن بر اساس آن ما یک زیستن نمونه روحانی و مقدس را در حضور خدای قدوس و عادل خواهیم داشت طوری که او همواره بواسطه این نحوه زیستن ما جلال خواهد یافت.
سپس از متی ۵: ۱۷ تا ۷ : ۲۷ در خصوص نحوه فکر کردن، عمل کردن و زیستن را به شاگردان و مردم تعلیم میدهد یعنی نمای فکر به پادشاهی آسمانی: « لیکن اول ملکوت خدا و عدالت او را بطلبید که این همه برای شما مزید خواهد شد.» ( متی ۶ : ۳۲- ۳۳ ) عمل کردن در این پادشاهی: « هر که سخنان مرا بشنود و آنها را بجا آورد او را به مردی دانا تشبیه میکنم که خانه خود را بر سنگ بنا کرد.» ( متی۷ : ۲۴ و ۵ : ۱۹ ) که در مجموع نحوه زیستن در این پادشاهی اسمانی را شکل میدهند: « ای پدر ما که در آسمانی نام تو مقدس باد. ملکوت تو بیاید. اراده تو چنانکه در آسمان است بر زمین نیز کرده شود.»( متی ۶: ۹- ۱۰ )
در واقع عیسای مسیح الگو و نمونه ایی را در تعالیم خود به شاگردان و پیروان خود میداد که الگو و نمونه روزی بود که خدا آدم و حوا را به شباهت خود خلق کرد، انها را کامل خلق کرد و در آنها از روح خود دمید و انها در صلح کامل در حضور او ساکن بودند تا زمانی که گناه بواسطه نااطاعتی انسان وارد خلقت شد و این حضور و این کامل بودن را مخدوش کرد. عیسای مسیح در تمام تعالیم خود در حال بازسازی و الگوسازی آن روز ابتدای خلقت قبل از گناه بود.
در پایان این موعظه اوست که مردم پی به قدرت و اقتدار میبرند: «و چون عیسی این سخنان را ختم کرد آن گروه از تعلیم او در حیرت افتادند. زیرا که ایشان را چون صاحب قدرت تعلیم میداد و نه مثل کاتبین.» ( متی ۷ : ۲۸- ۲۹ ) این عبارت صاحب قدرت به زبان اصلی یونانی عبارت و اصطلاحی بود که در آن زمان متعلق به قیصر روم بود. مختصر امپراطوران و پادشاهان رومی. و مردم این اقتدار و قدرت را در آن روز در او مشاهده کردند.
انجیل مرقس
در روایت مرقس پس از اینکه او مقام و شخصیت عیسای مسیح را در همان اولین جمله خود به خوانندگان خود معرفی مینماید؛ او، مرقس، به گونه ایی منسجم، متوازن و در یک نظم متین و در عین حال سریع و یکی پس از دیگری وقایع زندگی عیسای مسیح را در این سه سال شرح میدهد.
پادشاه بودن عیسای مسیح و اقتدار او در نوشته مرقس در یک عمل شگفت انگیز او در سرزمین جدریان خود را بروز میدهد. ( مرقس ۵ : ۱- ۱۹ ) در این واقعه مردی که دارای ارواح پلید بود و همه مردم آن شهر را مورد وحشت و ترس از خود کرده بود( تصور کنید آنگونه ایی که مرقس در بیان این حادثه نیم نگاهی به امپراطوری یونان یا روم انداخته و آنچه پادشاهان آنها و ارتش آنها با سرزمینهای اشغال شده خود کرده بودند.) ارواح پلید در این شخص بلافاصله مقام و خداوندی عیسای مسیح را تصدیق میکنند. سپس قدرت او را، آنگاه که آنها که خود را لژیون میخواندند( هر لژیون در ارتش روم برابر بود با ۳ تا ۶ هزار سرباز جنگی و فرماندهان آنها) به آنها فرمان دهد. و عیسی چنین کرده و به آنها فرمان میدهد، به چنین لشکر عظیم ارواح پلید، که به دریا انداخته شوند. و مرقس همین مرد دیو زده را در آخر شفا یافته، مطیع شده و پیرو عیسای مسیح قید میکند که میخواهد همراه مسیح و شاگردان او شود.
برای مرقس این نکته بینهایت حایز اهمیت مینماید که خواننده او نه تنها با الوهیت عیسای مسیح آشنا گردد بلکه به اقتدار و قدرت عظیم او با فروتن کردن خود. درست قبل از ورود به اورشلیم است که یعقوب و یوحنا دو تا از شاگردان او، از او میخواهند چون او به جلال و پادشاهی خود وارد گشت آنها را در دست راست و چپ خود مقام بدهد. لیکن او رو به آنها و شاگردان دیگر کرده و میفرماید که این رسم بزرگ شدن و مقام یافتن از آن ملل بت پرست و آنانی که خدای حقیقی را نمیشناسند میباشد. لیکن آنها باید اینگونه عمل کنند که : « هر که خواهد در میان شما بزرگ شود خادم شما باشد. و هر که خواهد مقدم بر شما شود غلام همه باشد. زیرا که پسر انسان نیز نیامده تا مخدوم شود بلکه تا خدمت کند و تا جان خود را فدای بسیاری کند.» ( مرقس ۱۰ : ۳۶- ۴۵ )