این شانزده مورد خلاصه ایی بود از آنچه رهبران و روسای دین با ذکاوت و خلاقیت خود به دلیل اوج کینه و نفرت خود بر علیۀ بیگناه ترین انسانی که تاکنون و تا به ابد پا بر روی زمین گذاشته است، به اجرا درآوردند بود.
اما اکنون خواهیم دید، که این نفرت و خشم و ستیزه جویی از مسیح و تعالیم او، با مصلوب کردن او برای یهودیان تمام نشد. بلکه با آغاز گسترش مسیحیت جوان در اسرائیل و دنیای آن روز، خشم و کینۀ آنان به مسیح و تعالیم او ادامه یافت و شدت عمیقتری یافت.
8- تاریخ کینه و تنفر یهود از مسیحیت
در نامۀ اعمال رسولان باب چهارم آیۀ اول میخوانیم: این واقعه پس از بشارت دادن پطرس و یوحنا به عیسای مسیح قیام کرده از مرگ و پیام انجیل او در معبد اورشلیم میباشد( همان معبدی که همین چند وقت پیش عیسای مسیح بازاریان و کاسبان و فروشندگان آن را با شلاق از آن بیرون کرده بود!):" و چون ایشان با قوم سخن میگفتند کهنه و سردار سپاه هیکل و صدوقیان بر سر ایشان تاختند. چونکه مضطرب بودند از اینکه ایشان قوم را تعلیم میدادند و در عیسی به قیامت از مردگان اعلام مینمودند." آنانی که بر پطرس و یوحنا ریخته و آنها را بازداشت کردند، همانهایی بودند که بر سر عیسی مسیح ریختند و او را مصلوب ساختند؛ اما گویی ریختن خون بیگناه ترین انسان هنوز آنها را قانع نکرده بود. آنها از پطرس و یوحنا نفرت نداشتند، آنها از نام عیسای مسیح نفرت داشتند. از انجیل او. از تعالیم او. خود خداوند جایی میفرماید:" جهان نمیتواند شما را دشمن دارد و لیکن مرا دشمن میدارد زیرا که من بر آن شهادت میدهم که اعمالش بد است." ( یوحنا 7: 7 ) حس کینه و انتقام از مسیح و مسیحیت در یهود آنقدر شدید بود که با ترس و رعب و وحشت در دل شاگردان همراه بود و شاگردان مسیح از یهودیان میترسیدند( یوحنا 20: 19 )
اما به رغم تمام این کینه ها و نفرت از عیسای مسیح و راه او، مسیحیت جوان هر روز در سراسر اسرائیل و دنیای آن روز در حال رشد و گسترش بود. به رغم تمام این دشمنی ها و فشارها، چه از جانب کینه و نفرت دنیای بت پرست و گناهکار آن دوران، و چه از جانب یهودیان خداپرست و دارای شریعت آسمانی، کلیسای مسیح مانند آتشی بر دشت خشک جانها میسوخت و به یمن بادهای وزان و تند روح القدس این آتش پیش میرفت و دلها را تسخیر خود میساخت.
اما هر چه این آتش بیشتر و بیشتر دلها را تسخیر میساخت، یهود و سران کاهنان و کارگزاران شریعت، بیشتر و بیشتر به از بین بردن و ریشه کن کردن این " طریقت تازه " عزم جزم میکردند و آنها این را با تمام شیوه های زیرکانه و موزیانۀ خود اجرا میکردند. اکنون با هم به رفتار یهود و سران کاهنان در مقابل مسیحیت جوان نگاه میکنیم. و لطفا در نظر داشته باشید که تمامی روایات نامۀ اعمال به نقل از شاهدان زنده و یا خود نویسنده که در بطن آن بوده است به قلم آمده است:
1- برای اینکه بتوانند صدای استیفان را که با دانش و غیرت فراوان در همه جا میگشت و نام مسیح را بشارت میداد خفه کنند، شاهدانی دروغین برای او درست کردند تا بگویند آنها شنیدند که او " به موسی و خدا سخن کفرآمیز میگفت."( اعمال 6: 11) وقتی سخنان استیفان را شنیدند، کینه و نفرت آنها بجوش آمد. کلام مینویسد:" چون اینرا شنیدند دلریش شده بر وی دندانهای خود را فشردند."( اعمال 7: 54) دندان بر هم فشردن نشانۀ کینه و خشم بیش از حد است. لطفا خوب دقت کنید به برخورد و عکس العمل آنها پس از شنیدن شهادت استیفان:" آنگاه به آواز بلند فریاد برکشیدند و گوشهای خود را گرفته به یک دل بر او حمله کردند. و از شهر بیرون کشیده سنگسارش کردند." ( اعمال 7: 57 )
2- این اوج کینه و گرفتن انتقام و سرکوب ایمانداران به مسیح بود که شائول طرسوسی را بر آن داشت تا از اورشلیم تا به سوریه مسافتی تقریبی دویست کیلومتر را روزها و شبها طی کند. تا مسیحیان آنجا را گرفته، و برای محاکمه کردن در شورای یهود به اورشلیم بیاورد. خود او بعدا اعتراف میکند که:" و این طریقت را تا به قتل مزاحم میبودم به نوعی که مردان و زنان را بند نهاده به زندان میانداختم."( اعمال 22: 4 )
3- اما همین که این قاتل و آزار دهندۀ مسیحیان قلب خود را به مسیح داد، کینه و انتقام یهود را بر علیۀ خود برانگیخت. وقتی پولس در دمشق شهری که رفته بود تا ایمانداران به مسیح را در آنجا دستگیر کرده و برای محاکمه به شورای یهود بیاورد، برای مسیح بشارت داد و مردم را به انجیل دعوت نمود؛ یهودیان شورا کردند که او را بکشند. کلام میگوید:" و شبانه روز به دروازه ها پاسبانی مینمودند تا او را بکشند."( اعمال 9: 23-24 ) اگر شاگردان شبانه او را با سبدی از دیوار شهر فراری نمیداند، چه بسا مسیحیت هرگز پولس رسول را نداشت.
4- وقتی هیرودیس پادشاه دست خود را بسوی یعقوب برادر یوحنا دراز کرد و او را به شمشیر کشت، کلام میگوید:" و چون دید( هیرودیس) که یهود را پسند افتاد بر آن افزوده پطرس را نیز گرفتار کرد." ( اعمال 12: 1-2)
5- وقتی پولس رسول و برنابا در شهر انطاکیه پس از موعظه و بشارت مورد استقبال فراوانی از یهودیان و بیگانگان قرار گرفتند، کلام میگوید:" ولی چون یهود ازدحام خلق را دیدند از حسد پر گشتند و کفر گفته با سخنان پولس مخالفت کردند." ( اعمال 13: 45 ) سپس همین افراد دست به توطئه بر علیۀ پولس و برنابا میزنند." اما یهودیان چند زن دیندار و متشخص و اکابر شهر را بشورانیدند و ایشان را به زحمت رسانیدن بر پولس و برنابا تحریض نموده ایشان را از حدود خود بیرون کردند." ( اعمال 13: 50 )
6- وقتی پولس و برنابا در قونیه موعظه کرده و جمعی کثیر از یهود و یونانی ایمان آوردند. کلام مینویسد:" لیکن یهودیان بی ایمان دلهای امتها را اغوا نمودند و با برادران بداندیش ساختند." و این بداندیشی به " افتضاح کردن " رسولان و دست دراز کردن برای اقدام به " سنگسار کردن " آنان انجامید. طوری که رسولان برای نجات جان خویش از آن شهر گریخته و به لستره آمدند( اعمال 14: 1- 6 )
7- اما وقتی آنها به لستره رفتند، یهودیان از شهرهای انطاکیه و قونیه به آن شهر آمدند( فاصلۀ تقریبی بین انطاکیه و لستره تقریبا 170 و تا دربه تقریبا 400 کیلومتر است و فاصلۀ تقریبی بین قونیه و لستره 40 کیلومتر و با دربه تقریبا 150 کیلومتر است! لطفا وسایل نقل و انتقال آن دوران که اکثرا پای پیاده و یا با اسب و قاطر بوده و مدت زمان آن را نیز در نظر داشته باشید!) کلام میگوید:" اما یهودیان از انطاکیه و قونیه آمده مردم را با خود متحد ساختند و پولس را سنگسار کرده و از شهر بیرون کشیدند و پنداشتند که مرده است." ( اعمال 14: 19-20 )
8- وقتی پولس و سیلاس به شهر تسالونیکی رسیدند و داخل معبد یهود شده و در بارۀ صلیب مسیح سخن گفتند بسیاری را جذب خود ساختند اما این مورد خشنودی دیگر یهودیان نگردید از اینرو آنها یکبار دیگر توطئه را بر علیۀ پولس و سیلاس در آن شهر آغاز کردند و همان اتهامی را به انها زدند که به همان اتهام اجازه مصلوب کردن عیسای مسیح را از پیلاطس گرفتند! یعنی به حاکم شهر گفتند این شاگردان پادشاهی فردی بنام مسیح را بر ضد قیصر بشارت میدهند!کلام میگوید:" اما یهودیان بی ایمان حسد برده چند نفر اشرار از بازاریها را برداشته خلق را جمع کرده شهر را به شورش آوردند..." ( اعمال 17: 1- 7 )
9- وقتی شاگردان پولس و سیلاس را از شورش مردم که توسط یهودیان بر علیۀ آنها برانگیخته بود یکبار دیگر فراری داده و آنها را به شهر بیریه فرستادند؛ یهودیان فهمیدند که آنها به بیریه رفتند پس آنها نیز به دنبال آنها رفتند! کلام میگوید:" لیکن چون یهودیان تسالونیکی فهمیدند که پولس در بیریه نیز به کلام موعظه میکند در آنجا هم رفته خلق را شورانیدند." و شاگردان یکبار دیگر پولس و سیلاس را از آن شهر فراری دادند!( اعمال 17: 13 )
10- وقتی پولس در قرنتس بود به یهودیان شهادت داد که عیسی مسیح است. اما کلام میگوید:" ایشان مخالفت نموده کفر میگفتند." ( اعمال 18: 6 )
11- یکسال و نیم از این ماجرا گذشت و وقتی فرماندار یونان عوض شد و این فرماندار که گویی دوستدار یهود بود پس یهودیان بر علیۀ پولس رسول یکبار دیگر توطئه کردند. کلام میگوید:" یهودیان یکدل شده بر سر پولس تاخته او را پیش مسند حاکم بردند. و گفتند این شخص مردم را اغوا میکند که خدا را بر خلاف شریعت عبادت کنند." و وقتی غالیون برای محاکمه کردن پولس قانع نشد و او را آزاد ساخت. کلام میگوید:" و همه سوستانیس رئیس کهنه را گرفته او را در مقابل مسند والی بزدند."! ( اعمال 18: 12- 17 )
12- ما باید شورش افسس را از نزدیک نگاه کنیم! لوقا هیچ در بارۀ ماهیت و ایمان این دیمیتریوس زرگر به ما نمیگوید: آیا یک یهودی بود یا نه؟ شک من در این است که جالب اینجاست که او از پولس و تعالیم او " در تمام آسیا " بخوبی خبر داشت! او میگوید:" در تمام آسیا این پولس خلق بسیاری را اغوا نموده منحرف ساخته است و میگوید اینهایی که به دستها ساخته میشوند خدایان نیستند." ( اعمال 19: 26 ) احتمال زیاد او به واقعه ایی که در شهر لستره که بخشی از استان آسیا بود اشاره میکند و وقتی مردم ان شهر قصد کردند تا پولس و برنابا را پرستش کنند و آنها مانع از این کار آنها شدند و در همین شهر بود که یهودیان از شهرهای انطاکیه و قونیه آمدند و پولس را سنگسار کردند( اعمال 14: 11- 9) من توطئۀ یهود را پشت شورش افسس بر علیۀ پولس رسول میدانم.
13- وقتی پولس به همراه شاگردان دیگر قصد مسافرت به سوریه را کرد یهودیان در کمین او بودند.( اعمال 20: 3 )
14- وقتی یهودیان پولس را در معبد اورشلیم دیدند، قوم را به شورش در آوردند، دست دراز کرده او را بازداشت کردند، تمام شهر را بر علیۀ او و تعالیم او شورانیدند. لوقا میگوید:" پس تمامی شهر به حرکت آمد و خلق ازدحام کرده پولس را گرفتند و از هیکل بیرون کشیدند و فی الفور درها را بستند و چون قصد قتل او میکردند خبر به مین باشی سپاه رسیده که تمامی اورشلیم بشورش آمده است. او بی درنگ سپاه و یوزباشیها را برداشته بر سر ایشان تاخت پس ایشان به مجرد دیدن مین باشی و سپاهیان از زدن پولس دست برداشتند." ( اعمال 21: 27- 32)
15- وقتی پولس در حالی که دستگیر شده و دستهایش بسته شده بود و در بارۀ مکاشفۀ خودش با عیسای مسیح با جماعتی که او را در معبد اورشلیم بازداشت کرده و قصد کشتن او را داشتند سخن میگفت. وقتی به جایی رسید که گفت:" او به من گفت روانه شو زیرا که من ترا بسوی امتهای دور دست میفرستم." لوقا میگوید:" پس تا این سخن بدو گوش گرفتند آنگاه آواز خود را بلند کرده گفتند چنین شخصی را از روی زمین بردار که زنده ماندن او جایز نیست. و چون غوغا نموده و جامه های خود را افشانده خاک به هوا میریختند." ( اعمال 22: 22- 23 )
16- وقتی پولس در برابر همان حنانیا، کاهن اعظم، که روزی عیسای مسیح را بدلیل کفر گفتن فرمان مرگش را صادر کرده بود، ایستاد و از " ضمیر صالح " خود سخن گفت، همین کاهن فرمان داد تا به دهانش سیلی بزنند.( اعمال 23: 2) همانطور که در عین همین دادگاه ناعادلانه به صورت عیسای مسیح سیلی زدند.( یوحنا 18: 22- 23 ) کینه و خشم شورای یهود به پولس آنقدر زیاد بود که چون اختلاف بین آنها بوجود آمد، مین باشی در هراس افتاد که مبادا آنها " پولس را بدرند " پس او را به قلعه بردند.( اعمال 23: 10 )
17- پولس رسول در زندان روم بود. اما گویی یک روز زنده ماندن او برای یهود غیرقابل تحمل و باور بود. از آنجایی که لوقا مینویسد:" و چون روز شد یهودیان با یکدیگر عهد بسته بر خویشتن لعن کردند تا پولس را نکشند نخورند و نه نوشند. و آنانی که در بارۀ این هم قسم شدند زیاده از چهل نفر بودند." اما خوب دقت کنید به دسیسه ایی که برای کشتن پولس میریزند:" اینها نزد روسای کهنه و مشایخ رفته گفتند بر خویشتن لعنت سخت کردیم که تا پولس را نکشیم چیزی نچشیم. پس الان شما را اهل شوری مین باشی را اعلام کنید که او را نزد شما بیاورد که گویا اراده دارید در احوال او نیکوتر تحقیق نمائید و ما حاضر هستیم که قبل از رسیدنش او را بکشیم."( اعمال 23: 12- 15 )
18- پولس را از اورشلیم به قیصریه میبرند. تا در آنجا محاکمه شود. حنانیا، کاهن اعظم وقت به همراه مشایخ پس از یک سفر 5 روزه از اورشلیم به قیصریه رفتند تا پولس را محاکمه کنند. حکمی که آنها بر علیه پولس عنوان کردند. میتواند تا خود همین روز از جانب یهودیان بر مسیحیان زده شود:" زیرا که این شخص مفسد و فتنه انگیز یافتیم در میان همۀ یهودیان ساکن ربع مسکون و از پیشوایان بدعت نصاری."( اعمال 24: 1- 5 )
19- یهودیان بر فرماندهان شهر تاثیر بسزای داشتند تا جایی که هم فلیکس و هم فستوس قصد داشتند با به زندان انداختن پولس ، رضایت یهودیان را جلب کنند. ( اعمال 24: 27 و 9 )
20- یکبار دیگر توطئۀ قتل پولس را ریختند:" سران کاهنان و رهبران یهود اتهامات و دعاوی خود را بر علیۀ پولس به اطلاع او رسانیدند و از فستوس تقاضا کردند که به آنان لطفی نماید و پولس را به اورشلیم بفرستد. آنان در کمین بودند تا او را بین راه به قتل برسانند." ( اعمال 25: 2-3 )
21- در نامۀ دوم قرنتیان پولس رسول اینگونه از آزار و شکنجۀ یهود سخن میگوید:" یهودیان مرا پنج بار و هر بار سی و نه ضربه شلاق زدند." در ادامه میگوید:" در مسافرتهای زیاد خود، با خطر سیل و راهزنان رو به رو بودم و از دست یهودیان و غیر یهودیان و دوستان دروغین در شهر و بیابان و دریا با مرگ مواجه شدم." ( دوم قرنتیان 10: 24 و 26 )
ادامه دارد